شناسهٔ خبر: 69964263 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: برترین‌ها | لینک خبر

چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!

چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!

طی سال‌های اخیر، سینمای ایران شاهد بازگشت و احیای کمدی‌هایی بوده که پیش‌تر، یا در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ مورد غفلت واقع شده بودند یا حتی به دلیل محدودیت‌ها، امکان نمایش پیدا نکرده بودند

صاحب‌خبر -

برترین‌ها: طی سال‌های اخیر، سینمای ایران شاهد بازگشت و احیای کمدی‌هایی بوده که پیش‌تر، یا در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ مورد غفلت واقع شده بودند یا حتی به دلیل محدودیت‌ها، امکان نمایش پیدا نکرده بودند. آنچه جالب‌توجه است، استقبال گسترده مخاطبان از بازنمایی یا بازتولید این کمدی‌هاست که باعث شده آثار این‌چنینی با فروش‌های چشمگیر، به صدر جدول فروش برسند.

چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!

این موج بازسازی، به نظر می‌رسد از فیلم «نهنگ عنبر» آغاز شد. موفقیت این اثر، تهیه‌کنندگان را بر آن داشت تا با بازآفرینی ایده‌های مشابه، مخاطبان بیشتری را به سینما جذب کنند. پس از آن، فیلم «فسیل» با استقبال بالای تماشاگران روبه‌رو شد و هم‌اکنون، «زودپز» در حال شکستن رکوردهای فروش است.

این فرمول موفق، اگرچه نشان از سلیقه و ذائقه عمومی دارد، اما در عین حال، نقدهایی جدی را نیز برانگیخته است. منتقدان معتقدند که این تکرار مداوم، باعث افت خلاقیت در سینما شده و تولیدات سینمایی را به سمت کلیشه‌های تکراری سوق می‌دهد. برخی از این نقدها، حتی با لحن طنزآمیز و کنایه‌آمیز بیان شده‌اند.

یکی از این نقدها در قالب ویدیویی در کانال یوتیوبی وحید بهروزیان منتشر شد که موردتوجه بسیاری قرار گرفت. متن این ویدیو در ادامه آورده شده است تا مخاطبان بتوانند با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کنند.

نقدی بر کمدی‌های سال‌های اخیر؛ بازنمایی تابوهای گذشته بدون نقد جدی

اگر با دقت به کمدی‌های چند سال اخیر نگاه کنید، متوجه می‌شوید که بسیاری از این فیلم‌ها دائماً عناصر کلیشه‌ای خاصی را تکرار می‌کنند. از جمله این کلیشه‌ها می‌توان به استفاده از آهنگ‌های غیرمجاز اشاره کرد؛ آهنگ‌هایی که در گفتمان رسمی و هنر رسمی ما ممنوع بوده و همچنان امکان پخش یا حتی صحبت درباره‌شان در رسانه‌های رسمی وجود ندارد. اما در این فیلم‌ها، مخصوصاً آن‌هایی که داستانشان در دهه ۶۰ می‌گذرد، به راحتی این آهنگ‌ها پخش می‌شوند و حتی نام خوانندگانی که روزگاری تابو بودند، برده می‌شود.

همچنین، صحنه‌های رقصیدن و شلنگ‌تخته انداختن کاراکترهای مرد، چه به‌صورت فردی و چه گروهی، به یکی از المان‌های ثابت این آثار تبدیل شده است. اما مسئله اینجاست که موضوعاتی که امروز دستمایه شوخی و خنده در این فیلم‌ها قرار می‌گیرند، زمانی تابوهای سخت و سنگینی در جامعه ایران بودند.

چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!

این فیلم‌ها، چیزهایی را که روزگاری نماد محدودیت بودند، به‌گونه‌ای نمایش می‌دهند که انگار همیشه جنبه‌ای بامزه و نوستالژیک داشته‌اند. حالا این خاطرات، صرفاً به ابزاری برای خنده و نوستالژی‌سازی تبدیل شده‌اند، بدون آنکه به طور جدی مورد نقد قرار گیرند. چقدر افراد به خاطر گوش دادن به موسیقی، کشف نوار کاست در ماشینشان، یا داشتن نوار ویدئو، کتک خوردند یا حبس و تحقیر را تحمل کردند. اما اکنون، این موارد تنها دستمایه شوخی شده‌اند، نه برای نقد گذشته، بلکه برای ایجاد نوستالژی و فروش بیشتر.

نوستالژی به‌عنوان ابزار پول‌سازی

فیلم‌ها تلاش می‌کنند با ایجاد حس نوستالژی در مخاطبانی که آن روزها را زیسته‌اند، یک همدلی یا همزادپنداری ایجاد کنند. این همذات‌پنداری، در کنار حس یادآوری خاطرات گذشته، فروش این آثار را تضمین می‌کند. مخاطبی که آن دوران را تجربه کرده، ممکن است با دیدن چنین صحنه‌هایی احساس کند بخشی از خاطراتش زنده شده است. اما این واقعیت تلخ وجود دارد که این نوستالژی، به‌جای نقد گذشته، تنها یک ابزار تجاری برای فیلمسازان شده است.

کمدی‌های امروز، از چیزهایی می‌خواهند مخاطب را بخندانند که روزی اشک او را درآورده‌اند. بدون اینکه هیچ‌یک از این فیلم‌ها به طور جدی این پرسش را مطرح کنند که چرا چنین وضعیتی وجود داشت؟ چرا افرادی به‌خاطر پوشیدن شلوار جین یا داشتن یک نوار کاست، اوج تحقیر را تحمل کردند؟ چرا آن نگاه‌های سخت‌گیرانه و ناجوانمردانه، که امروز همه می‌دانند تا چه حد به دور از انصاف و عدالت بوده‌اند، نقد نمی‌شود؟

جای خالی نقد اجتماعی در کمدی‌های نوستالژیک

فیلم‌ها، به جای آنکه به نقد گذشته بپردازند، صرفاً با رویکردی سطحی، مخاطب را قلقلک می‌دهند. انگار هدف این است که بگویند: «یادش بخیر! یادته که بابتش بهمون گیر می‌دادن؟ خنده‌داره، نه؟» اما برای کسی که واقعاً درکی از آن فضا و جامعه داشته باشد، چنین چیزی خنده‌دار نیست. تقریباً همه خانواده‌ها، حتی نوجوان‌های امروزی، پدر و مادرها یا بزرگ‌ترهایی دارند که برایشان تعریف کرده‌اند چه چیزهایی را در آن سال‌ها تجربه کردند.

چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!

در این کمدی‌ها، فیلم‌هایی مثل "شعله"، که زمانی نماد مبارزه با محدودیت‌ها بود، به شکل کلیشه‌ای و بدون عمق مطرح می‌شوند. اما چرا این فیلم‌ها هرگز به این مسئله نمی‌پردازند که آن افراد، آن کاراکترها و آن طبقه اجتماعی چرا باید این‌طور مورد  نقد واقع می‌شدند؟ چرا آدم‌هایی که بابت داشتن موهای فرفری یا گذاشتن پشت‌مو تحقیر می‌شدند، امروز در این فیلم‌ها تمسخر می‌شوند، اما مسببان آن اتفاقات هیچ‌گاه مورد نقد قرار نمی‌گیرند؟

پایانی بر یک سکوت ناخوشایند

آنچه در این فیلم‌ها غایب است، یک نگاه جدی و مسئولانه به گذشته است. این آثار، به جای آنکه نقدی جدی بر تابوها و محدودیت‌های دهه ۶۰ وارد کنند، صرفاً با یک نگاه سطحی، از آن برای خنده و فروش استفاده می‌کنند. این مسئله، نه تنها نشان از ضعف در روایت دارد، بلکه به نوعی به آن دوران، بی‌احترامی می‌کند.

چند پرسش اساسی که تنها رامبد جوان می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد!

چرا سینمای کمدی ما، که می‌تواند صدایی برای نقد اجتماعی و بازگویی گذشته باشد، تنها به نوستالژی سطحی و طنز ساده‌انگارانه بسنده کرده است؟ شاید این پرسشی باشد که باید از سازندگان این آثار پرسید.

پ

برچسب‌ها: