آن موقع مرسوم نبود که اگر شخصی میخواست برای کار از جایی به جای دیگر برود، آن سازمان مبدأ با رفتن شخص موافقت کند؟ مخصوصا اگر سازمان مبدأ جای مهمی مثل سازمان امنیت بود.
نه، ما استعفا دادیم. یعنی از خدمات دولتیمان صرفنظر کردیم. من دیگر کارمند دولت نبودم؛ چون این یک روال معمول است که کسانی که در سازمانهای امنیتی هستند، دست خودشان نیست که هر موقع خواستند از آن خارج بشوند. من دست خودم بود که خارج بشوم؛ ولی در اینکه کار دیگری گیر بیاورم، میتوانستند خرابکاری بکنند احیانا ولی آنها هم این قدر برای کاری که ما کرده بودیم احترام میگذاشتند که این کار را نکنند.
هیچوقت به شما پیشنهاد نشد همزمان با شغل جدیدتان، نماینده سازمان امنیت هم باشید؟
نه برای اینکه میدانستند من کارم این نبود. بعد هم دیگر این موقع کاملا برایم روشن شده بود که از نظر آنها، نماینده سازمان امنیت یک معنی دیگری دارد. بنابراین نه، خودمان استعفا میدادیم و از سابقه خدمتمان هم صرفنظر میکردیم، برای اینکه من کارمند دولت نبودم. من دو مرتبه وقتی وزیر شدم کارمند دولت شدم. (با خنده)