به نام خدا هر چند کین در ابتدا فرصتهایی تحت هدایت شروود به دست آورد- و سه گل اولش را در همان دوران زد- ولی این انتقالِ پوچتینو از ساوتهمپتون به تاتنهام در ماه می 2014 بود که او را به سمت تبدیل شدن به یک مهاجم درجه یک سوق داد. آگوست 2014 بود و تاتنهام به دنبال یک مهاجم جدید میگشت. دنی ولبک در آستانه جدایی از منچستریونایتد قرار داشت و تاتنهام به دنبال جذب قرضی او برای یک فصل بود. ولی پای اولیویه ژیرو در دیدار مقابل اورتون شکست و آرسنال به یک جایگزین نیاز داشت. ولبک دو انتخاب داشت؛ حضور در چمپیونزلیگ با آرسنال و حضور در لیگ اروپا با تاتنهام و انتخاب او مشخص بود. اگر ولبک به تاتنهام میپیوست (و همچنین اگر پای ژیرو نمیشکست) هری کین در آن فصل به عنوان مهاجم چهارم اسپرز نیمکت نشین بود و خب…. کسی چه میداند آینده برای او چگونه رقم میخورد؟
در پایان، کین فصل را به عنوان سومین انتخاب در خط حمله، پس از امانوئل آدبایور و روبرتو سولدادو شروع کرد. او بین هواداران محبوب بود و بیتاب فرصت بود که بتواند ارزشهایش را اثبات کند. او به فیکس شدن در لیگ اروپا محکوم شده بود و پس از یک نمایش ضعیف در دیدار خارج از خانه مقابل پارتیزان بلگراد در ماه سپتامبر، برای بازی بعدی تیم در لیگ مقابل وست برومویچ، حتی روی نیمکت هم قرار نگرفت- و از روی ترسش، از مائوریسیو پوچتینو پاسخی برای شرایط میخواست.
ولی او دائما تلاش کرد که پیوند خودش با تیم را حفظ کند، دائما تلاش کرد به همه ثابت کند در مورد او اشتباه میکنند. او سپس در ماه سپتامبر در پیروزی مقابل ناتنیگهام فارست در جام اتحادیه گلزنی کرد. در روز دوم نوامبر، او در دقایق پایانی به میدان رفت و ضربه ایستگاهیای را مقابل استون ویلا به گل تبدیل کرد تا اولین گلش در لیگ برتر را به ثمر برساند و تاتنهام در آن بازی به پیروزی برسد. از آن پس، او در بین مهاجمان اسپرز انتخاب اول بود. او هیچگاه به پشت سر نگاه نکرد.
حتی حالا که کین 188 گل به ثمر رسانده، همچنان به دنبال اثبات خود به افرادی است که نسبت به او تردید دارند. او بهترین مهاجم لیگ برتر در یک دهه اخیر بوده و حالا در 27 سالگی، هنوز مسیری طولانی پیش رو دارد. چیزی که باعث میشود کین به مهاجمی فوق العاده تبدیل شود، کیفیتهایش است که خیلی خودنمایی نمیکنند. او به اندازه تیری آنری سریع نیست، به اندازه رابین فن پرسی روان بازی نمیکند، به اندازه دیدیه دروگبا بر حریفان تسلط ندارد، نمیتواند مثل آگوئرو حرکات انفجاری انجام دهد، مثل لوئیس سوارز جادویی نیست و مثل یان رایت، تیز و سریع. با این حال به احتمال زیاد او از تمام بازیکنانی که نام برده شد، بیشتر گل خواهد زد و خود را به جمع برترین گلزنان تاریخ لیگ برتر خواهد رساند.
علتش این است که قصه هری کین، فراتر از تواناییهای ذاتی است. قصه او درباره بازیکنی است که تمام تلاشش را انجام میدهد که بهترین عملکرد را داشته باشد. بعضیها زاده شدهاند که بازیکنی بزرگ باشند ولی کین با قدرت ارادهاش به این موفقیت رسیده است.
هیچگاه هیچگونه تردیدی درباره نگرش هری کین وجود نداشت. حتی در آن روزهای ابتدایی حضورش در آکادمی تاتنهام یا حتی دوران حضور قرضی اش در چهار باشگاه بین سال های 2011 تا 2013، همه میدانستند که او سختکوش است، باهوش است و کسی است که همیشه در تمرینات بیشترین تلاش را میکند تا به جمع برترینها برسد. او در پیشرفت در ردههای سنی اسپرز به مشکل خورده بود ولی تیم شروود چیزی در او دیده بود و کین 3 گل در پایان فصل 14-2013 در لیگ برتر به ثمر رساند و این گلها کافی بود تا در آن تابستان که پوچتینو هدایت تاتنهام را برعهده گرفت، در این تیم ماندگار شود.
یکی از تردیدهایی که در آن سالهای ابتدایی در مورد کین مطرح بود، این بود که آیا او به اندزه کافی از لحاظ فیزیکی قوی هست که بتواند با برترینها رقابت کند یا نه. مهاجم لیگ برتر بودن در دهه گذشته به این معنا بود که شما باید از لحاظ فیزیکی بر مدافعان میانی حریف برتری داشته باشید یا میتوانستید آنها را پشت سر بگذارید- و در حالت ایده آل از هر دو توانایی را برخودار باشید. بله، موارد خاصی وجود داشتند ولی سرعت بازی در حال افزایش است؛ و در حالی که کین به عنوان یک بازیکن جوان تواناییهای زیادی داشت، وِیژگیهای فیزیکیاش از جمله این تواناییها نبود. برخی اعضای کادر فنی اسپرز این ترس را داشتند که او به اندازه کافی تحرک ندارد، نمیتواند در پشت خط دفاع حریف حرکت کند، نمیتواند دفاع حریف را بهم بریزد و نمیتواند آنها را به جایی که نمیخواهند، بکشاند.
هر چند کین در ابتدا فرصتهایی تحت هدایت شروود به دست آورد- و سه گل اولش را در همان دوران زد- ولی این انتقالِ پوچتینو از ساوتهمپتون به تاتنهام در ماه می 2014 بود که او را به سمت تبدیل شدن به یک مهاجم درجه یک سوق داد. در دوران پوچتینو، فوتبال با شدت و سرعت بالایی در تاتنهام بازی میشد؛ دویدنها، پرس کردنها و غلبه بر حریف به کمک انرژی بالای تیم. او سختگیری زیادی در مورد بازیکنان انجام داد و پیش فصلهای معروفی داشت، به خصوص با دو برابر کردن تمرینات و تست گیکن (دویدنهای 45 ثانیهای که هر بار بازیکن باید مسافت بیشتری میدوید).
کین خیلی سریع به بالاترین سطح آمادگی بدنی رسید و توانست از مدافعان عبور کند و بیش از گذشته، آنها را دچار دردسر میکرد. زمانی که به تیم اصلی رسید، با همان تواناییهایی که دوران پوچتینو یاد گرفته بود، بر مدافعان حریف مسلط میشد و با حرکاتش دفاع حریف را تکه تکه میکرد.
کادر فنی متوجه شدند که او اشتهای زیادی برای یادگیری و پیشرفت دارد. دوران پوچتینو بر پایههای تمرینات دو برابر استوار بود- بازیکنان یک روز در هفته دو برابر تمرین میکردند- ولی کین میخواست بیش از اینها تلاش کند. بنابراین وقتی زمان کافی وجود داشت، روز دیگری نیز برای تمرین در دو نوبت تعیین شد که مختص مهاجمان بود. خیلی زود مربیان متوجه شدند که کین دوست دارد خودش اوضاع را سازماندهی کند تا اینکه آنها به او بگویند چه کاری انجام دهد.
در حالی که تاتنهام دیدار اروپایی نداشت، تمرینات دونوبتی در ابتدای هفته برگزار میشد؛ در نتیجه، تمرینات دونوبتی مهاجمان به روز پنجنشبه موکول شد. کین در 45 دقیقه ابتدایی تمرینات رهبر دیگر بازیکنان هجومی تیم بود- دله آلی، کریستین اریکسن، سون هیونگ مین و بعدها لوکاس مورا- و آنها مقابل سه دروازه بان آکادمی تمرین میکردند. در این جلسات تمرینی، کین و دیگر همتیمیهایش روی حرکات مختلف تمرین میکردند و مانورها را دائم مرور میکردند تا در آنها به مهارت کامل برسند.
کین ساعتها روی ضربات آخرش تمرین میکرد و متوجه شد که هر چند ضربات به گوشه بالای دروازه زیباتر به نظر میرسد، ولی بهترین راه برای باز کردن دروازه حریف، گوشه پایین است. مهار این ضربات برای دروازه بانها دشوارترین است و اگر به بهترین شکل انجام شوند، کارآمدترین و قابلاعتمادترین نوع ضربه نهایی است. بنابراین سالهاست که او در زدن چنین ضرباتی عالی کار کرده و در این امر یکی از بهترینهای دنیاست. دو سال پس از حضورش در تیم اصلی تاتنهام، یک مربی به کین گفت که مشخص است او دوست دارد کاتبک کند و با پای راست به توپ ضربه بزند. او چه کار کرد؟ او تمرینات بسیاری انجام داد تا با پای چپش هم ضرباتی عالی بزند. همچنین زمان زیادی برای ویدیوهای تحلیلی وجود داشت که معمولا پیش از جلسات تمرینیِ اختصاصیِ مهاجمان برگزار میشد تا به آنها آموزش داده شود چه کاری انجام دهند.
کین ویدیوهای حرکات تهاجمی اسپرز در بازی های قبلی را تماشا میکرد و تلاش میکرد متوجه شود چه کاری جواب داده، چه چیز کار را خراب کرده، چه زمانی به تیر نزدیک حمله کند و چه زمانی در پشت محوطه منتظر بماند. او ویدیوهای مهاجمان دیگر تیمها را تماشا میکرد و سعی میکرد از کارهای آنها چیزهایی یاد بگیرد. او همچنین دروازه بانهای حریف را هم با دقت بالا زیر نظر داشت و متوجه میشد که کدام یک بیرون میآید و کدام روی خط میماند. کین به دنبال یادگیری هر آنچیزی بود که در زمین به او برتری میداد. اما چه چیز به کین انگیزه میداد که آنقدر سخت تلاش کند؟ چه چیز این روحیه را به او منتقل کرده بود که هر فرصتی که در اختیار داشت را صرف پیشرفت فوتبالش کند؟
پاسخ این سوال در سالهای ابتدایی دشوار او، پیش از شکوفایی در سال 2014 است. زمانی که کین در رده های سنی اسپرز رشد میکرد، به لیتون ارینت، میلوال، نوریچ سیتی و لسترسیتی قرض داده شد. برخی مهاجمان جوان آکادمیها به قدری خوب بودند که فصل اول حضورشان در لیگ برتر، در همان باشگاه اصلی سپری شده- مایکل اوون، وین رونی، میسون گرینوود- ولی کین اینطور نبود. او همیشه با این سوال روبرو بود که آیا میتواند در لیگ برتر بدرخشد، آیا به اندازه کافی سریع و تند و تیز هست که بتواند در جمع برترین ها باشد. اگر یادتان باشد، حتی در تابستان 2014، اسپرز میخواست به جای فرصت دادن به او، از ولبک استفاده کند.
ولی کین از آن سالها که شک و شبهاتی در موردش وجود داشت، به عنوان کاتالیزور استفاده کرد. او از تام بردی، قهرمان زندگی اش و کوارتربک تیم نیو انگلند پَتریِتس در لیگ فوتبال آمریکایی الهام گرفت؛ کسی که بر شک و شبهات غلبه کرد و به موفق ترین بازیکن لیگ ملی فوتبال آمریکا در آن پست تبدیل شد.
کین در مصاحبه ای در سال 2017 به من گفت که فیلم مستند مورد علاقه اش، The Brady Six است که داستان آن راجع به رقابت های انتخابی یا “درافت” لیگ فوتبال آمریکایی در سال 2000 است؛ زمانی که بردی 22 ساله باید 198 بازیکن دیگر- از جمله 6 کوارتربک- را که بالاتر از او انتخاب شده بودند، تماشا میکرد.(توضیح مترجم:کوارتِربک در فوتبال امریکایی به پستی گفته می شود که بازیکن حاضر در این منطقه،دقیقا پشت سر تیمِ در حال هجوم قرار می گیرد.به بیانی بهتر تیم حمله کننده یک دیوار هجومی متشکل از بازیکنان را تشکیل می دهد و بازیکن ِ کوارتربک،پشت سر این دیوار مستقر می شود.)
بردی از روزهای دبیرستان با شک و شبهات راجع به سرعت، قدرت و توانایی حمل توپش روبرو شد. برایتان آشناست؟ ولی او در همان زمان توانست یک کوارتربک با استعدادتر را شکست دهد تا به ترکیب تیم دانشگاه میشیگان برسد. و وقتی به نیوانگلند پیوست، این شانس را پیدا کرد که به جای درو بِلِدسو بازی کند.
وقتی ساخت این فیلم مستند شروع شد، بردی سه سوپرباول برده بود. از زمان آغاز مستند، سه سوپرباول دیگر نیز برد و کین صبح پس از تماشای قهرمانی تیم محبوبش در سوپرباول- در دیداری که بردی تیمش را در مسیر ثبت بزرگترین کامبک تاریخ سوپرباول هدایت کرد تا آنها نتیجه 28-3 در بین دو نیمه را جبران کنند- به من گفت که در مسیر تبدیل شدن به بهترین بازیکنی که میتواند شود، بردی چه الگوی مهمی برای او بوده است.
او گفت:” تام بردی یک الگوی بزرگ و یک قهرمان بزرگ برای من است. فیلم The Brady Six نشان میدهد که در هنگام انتخاب بازیکنان و کنار گذاشته شدن او، چطور دست کم گرفته شد. ولی سخت تلاش کرد و به خودش باور داشت و این چیزی بود که من در تمام طول دوران فوتبالم در آن راستا تلاش کردم. شاید وقتی جوان تر بودم، مردم همه به من باور نداشتند. آنها فکر نمیکردند من به سطح فعلی برسم. همه چیز به باور داشتن به خود و پیش بردن خود بستگی دارد و همین دو فاکتور من را به جایی که امروز رسیده ام، رسانده است.”
حتی در لحظات سخت، مصدومیت مچ پا، همسترینگ و ناکامی در کسب جام و شکست در فینالها، کین توانسته به قدرت درونیاش اتکا کند؛ همان چیزی که در سالهای دشوار ابتدایی او را به جلو سوق میداد. ولی همیشه این را میدانست که اولین باری که یک فرصت واقعی در اسپرز به او داده شود، به بسیاری از مردم ثابت میکند در موردش اشتباه میکردند؛ کاری که از آن موقع تا به حال انجامش داده است. هایلایت گلهای فصل اول او را تماشا کنید و پس از آن، الگو همواره ثابت بوده است.
حتی در ابتدای کار، زمانی که آدبایور و سولدادو به او ترجیح داده میشدند، قدرت تمامکنندگی کین مثل امروز بود. به دنبال جلب توجه و نمایشی بودن نبود، فقط میخواست موثر باشد و تاثیر مثبتی در مسیر رسیدن تیمش به گل ایفا کند. مقابل لیماسول در لیگ اروپا، گل دوم او از کناره محوطهجریمه توپ به گوشه پایین دروازه فرستاده شد؛ مقابل فارست در جام اتحادیه- یک بازگشت درخشان برای پوچتینو در 20 دقیقه آخر- توپ از مقابل دروازهبان به گوشه پایین دروازه فرستاده شد؛ مقابل بشیکتاش در ماه اکتبر، از فاصله 20 متری، با پای چپ، توپ به گوشه پایین دروازه فرستاده شد. اولین هت تریک او مقابل آستراس تریپولیس از فاصله 25 متری توپ به گوشه پایین دروازه فرستاده شد (او در دقایق پایانی آن دیدار به عنوان دروازهبان برای تاتنهام بازی کرد).
او همچنین پنالتی، ضربه سر و دروازه خالی هم برای اسپرز گل زد و مهم ترین گلش نیز گل دقایق پایانی در ویلا پارک از روی یک ضربه کاشته بود که از دیوار دفاعی عبور کرد و وارد دروازه برد گوسان شد. ضربات پایانی کین از همان 21 سالگی امضا داشت. او مقابل نیوکاسل، با پای چپ توپ را به گوشه پایین دروازه فرستاد. مقابل چلسی، در آن بازی 5-3 که تیم پوچتینو را به عنوان تیمی جدی در لیگ مطرح کرد، هم دو گل زد: اولی که از فاصله 25 متری به گوشه پایین دروازه فرستاده شد و دیگری، با عبور از مدافع حریف از کناره محوطه جریمه به گوشه دروازه رفت.
آن بازی روز اول سال 2015 بود؛ روزی که او به عنوان یک مهاجم درجه یک لیگ برتر معرفی شد. تنها سوالی که در حال حاضر مطرح میشود این است که با گذشت 6 سال، چقدر سوخت در او باقی مانده که آتش درونش را شعلهور نگه دارد. |