شناسهٔ خبر: 69928011 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

با سعدی در گلستان ؛ باب اول حکایت سی و ششم : ای شکم خیره به نانی بساز / تا نکنی پشت به خدمت دو تا (+صدا)

دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی. باری، این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟

صاحب‌خبر -

عصر ایران ــ دو برادر یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی. باری، این توانگر گفت درویش را که: چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟ گفت: تو چرا کار نکنی تا از مَذَلَّتِ خدمت رهایی یابی؟ که خردمندان گفته‌اند: نانِ خود خوردن و نشستن به که کمرشمشیرِ زرّین به‌خدمت بستن.

این حکایت را با خوانش مهرداد خدیر بشنوید

 

به دست آهک تفته کردن خمیر

به از دست بر سینه پیشِ امیر

 

عمرِ گرانمایه در این صرف شد

تا چه خورم صَیْف و چه پوشم شِتا

 

ای شکم خیره به نانی بساز

تا نکنی پشت به خدمت دو تا