داوید پارسیان
بحرانهای سیاسی و اجتماعی ایران در دهههای اخیر، زمینه را برای ضرورت شکلگیری یک آلترناتیو سیاسی قوی فراهم کرده است. با این حال، نبود اجماع نظری در میان اپوزیسیون ایران یکی از مهمترین دلایلی است که مانع تحقق این ضرورت شده است. تلفیقی از استبدادزدگی، خودبزرگبینی، نوعی شوونیسم ملی و عدم درک ظرفیتهای واقعی جامعه، شرایطی ایجاد کرده است که بهجای همگرایی نیروها، تفرقه و پراکندگی حاکم شود. این وضعیت، نه تنها فرصتهای تاریخی برای ایجاد یک تغییر اساسی را از بین میبرد، بلکه در نهایت به تقویت موقعیت جمهوری اسلامی نیز منجر میشود.
استبدادزدگی و سایههای آن در اپوزیسیون
یکی از مهمترین مشکلاتی که اپوزیسیون ایران با آن دستوپنجه نرم میکند، استبدادزدگی در تفکر و عمل است. بسیاری از جریانهای سیاسی مخالف، حتی در شرایط تبعید و مبارزه با نظامی استبدادی، خود از الگوهای رفتاری و فکری اقتدارگرایانه تبعیت میکنند. این رویکرد باعث میشود که اختلاف نظرهای طبیعی به جنگهای فرسایشی میان گروهها تبدیل شود و فضای همکاری و تعامل از بین برود. در چنین شرایطی، هر گروه خود را تنها منجی کشور میداند و حاضر به پذیرش دیدگاههای دیگران نیست. این استبدادزدگی بهویژه در ساختارهای رهبری اپوزیسیون دیده میشود؛ جایی که بسیاری از رهبران، بهجای تمرکز بر منافع ملی، درگیر حفظ موقعیت شخصی خود هستند. این رفتارها نه تنها مانع از شکلگیری یک اجماع نظری میشود، بلکه اعتماد عمومی به اپوزیسیون را نیز خدشهدار میکند.
خودبزرگبینی و شوونیسم ملی: موانع اصلی اتحاد
یکی دیگر از چالشهای اساسی اپوزیسیون ایران، خودبزرگبینی و نوعی شوونیسم ملی است که در میان برخی از جریانهای سیاسی به چشم میخورد. این نگرش، به جای پذیرش تنوع فرهنگی، قومی و سیاسی ایران، بر یکسانسازی و برتری یک ایدئولوژی خاص تأکید میکند.
این تفکر نه تنها موجب بیاعتمادی اقلیتهای قومی و مذهبی به اپوزیسیون میشود، بلکه امکان ایجاد یک اتحاد گسترده و همهشمول را نیز از بین میبرد. در شرایطی که جمهوری اسلامی از تنوع، پراکندگی و چندگانگی جامعه ایران برای حفظ قدرت خود بهره میبرد، اپوزیسیونی که نتواند به این تنوع احترام بگذارد، عملاً قدرت رقابت با نظام حاکم را از دست میدهد.
عدم درک ظرفیتهای جامعه: شکاف میان مردم و اپوزیسیون
اپوزیسیون ایران در بسیاری از مواقع نتوانسته است ظرفیتهای واقعی جامعه ایران را بهدرستی درک کند. این امر باعث شده است که برنامهها و استراتژیهای اپوزیسیون با نیازها و اولویتهای جامعه همخوانی نداشته باشد. برای مثال، در حالی که مطالبات مردم در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به شدت افزایش یافته است، بسیاری از جریانهای اپوزیسیون همچنان بر مسائل ایدئولوژیک یا اختلافات تاریخی متمرکز هستند. این فاصله میان مردم و اپوزیسیون، فرصتی طلایی برای جمهوری اسلامی فراهم میکند تا خود را بهعنوان تنها گزینه موجود معرفی کند و از نارضایتیها به نفع خود بهرهبرداری کند.
فرصتهای از دست رفته و منافع جمهوری اسلامی
نبود یک اجماع نظری در میان اپوزیسیون، فرصتهای بسیاری را برای ایجاد تغییرات اساسی از بین برده است. اعتراضات گسترده در سالهای اخیر، از جنبش «سبز» تا جنبش «زن، زندگی، آزادی»، نشان دادهاند که جامعه ایران آماده تغییر است. با این حال، نبود لااقل یک آلترناتیو سیاسی قوی و قابل اعتماد، باعث شده است که این اعتراضات به یک نتیجه مشخص و پایدار نرسند جمهوری اسلامی بهخوبی از این شکافها در میان اپوزیسیون بهره میبرد. نظام حاکم با تقویت تفرقه و ایجاد بیاعتمادی میان گروههای مختلف، توانسته است موقعیت خود را تثبیت کند و از تبدیل شدن اعتراضات به یک حرکت منسجم جلوگیری کند.
راهحلها و آینده اپوزیسیون
برای خروج از این بنبست سیاسی، اپوزیسیون ایران نیازمند یک بازنگری اساسی در رویکردها و استراتژیهای خود است. این بازنگری میتواند شامل موارد زیر باشد:
1. پذیرش تنوع و احترام به تکثرگرایی: اپوزیسیون باید تنوع فرهنگی، قومی و سیاسی ایران را به رسمیت بشناسد و به جای تلاش برای یکسانسازی، به دنبال ایجاد یک اتحاد گسترده و چندجانبه باشد.
2. تمرکز بر منافع ملی به جای رقابتهای شخصی: رهبران اپوزیسیون باید منافع شخصی و گروهی را کنار بگذارند و بر اهداف مشترک تمرکز کنند.
3. برقراری ارتباط موثر با جامعه: برنامهها و استراتژیهای اپوزیسیون باید با نیازها و اولویتهای جامعه ایران همخوانی داشته باشد. این ارتباط میتواند از طریق گفتوگوی مستقیم با مردم و پذیرش انتقادات سازنده تقویت شود.
4. ایجاد ساختارهای دموکراتیک در درون اپوزیسیون: تنها زمانی که اپوزیسیون خود به ارزشهای دموکراتیک متعهد باشد، میتواند اعتماد عمومی را جلب کند و به یک آلترناتیو سیاسی قوی تبدیل شود.
نتیجهگیری
اپوزیسیون ایران در شرایطی قرار دارد که میتواند نقش تعیینکنندهای در آینده کشور ایفا کند. اما این امر تنها در صورتی ممکن است که اختلافات کنار گذاشته شود و یک اجماع نظری در سپهر سیاسی آینده ایران در بستری منجسم، کارامد و متناسب با واقعیت های عینی جامعه شکل گیرد. در این سپهر سیاسی نباید صرفا به براندازی یا گذار از حکومت جمهوری اسلامی اکتفا شود، که هدف نهایی ایجاد جامعه ای دموکرات، قانونمند و مرفح برای شهروندان است. در غیر این صورت، این پراکندگی همچنان به نفع جمهوری اسلامی خواهد بود و فرصتهای تغییر یکی پس از دیگری از دست خواهند رفت. اکنون زمان آن رسیده است که اپوزیسیون مسئولیت خود را بپذیرد و به جای رقابت، برای اتحاد و همکاری تلاش کند.
::::
* داوید پارسیان، متولد ایران، تحصیلات خود را در رشته علوم سیاسی، تاریخ معاصر، شرق شناسی و علم اطلاعات، ارتباطات و اسناد، در شهرهای گراتس و وین اتریش انجام داده و از سال ۱۹۹۲ در دانشگاه وین مشغول به کار است.