پسر جوانی که در شب ولنتاین دخترخالهاش را به خاطر اختلاف و تصمیم مقتول برای جدایی به قتل رسانده بود، در آستانه قصاص قرار گرفت.
به گزارش سایت جنایی، رسیدگی به پرونده قتل زن جوانی که شامگاه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲، کشف جسدش به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تهران بزرگ گزارش شده بود، با حضور تیم جنایی در محل کشف جسد آغاز شد. کارآگاهان اداره دهم پلیس جنابی با جسد زن ۲۲ ساله در صندلی شاگرد مواجه شدند که با ضربات چاقو به قتل رسیده بود و این در حالی بود که به نظر میرسد جنایتکار هم پشت فرمان زخمی افتاده بود.
پس از آن مرد جوان که او هم با ضربات چاقو مجروح شده بود برای درمان به بیمارستان منتقل شد و پس از بهبود نسبی راز قتل را فاش کرد و گفت: مقتول دخترخالهام بود و شش سالی بود که با هم نامزد کرده بودیم. از آنجا که نامزدم، برادری داشت که از خودش بزرگتر بود، خانواده آنها میگفتند که اول باید برادرش ازدواج کند و بعد ما مراسم عروسی بگیریم اما پسرخالهام تصمیم به ازدواج نداشت. البته چند مرتبه هم تلاش کردیم جشنمان را برگزار کنیم، اما هر بار به بهانهای عروسی عقب میافتاد تا اینکه این اواخر با یکدیگر دچار اختلاف شدیم.
این متهم ادامه داد: از اینکه ازدواجمان سر نمیگیرد عصبانی بودم و شب حادثه تصمیم گرفتم با نامزدم به صورت جدی صحبت کنم. چاقویی همراه خود داشتم که او را سوار خودروام کردم اما در کمال ناباوری نامزدم مدعی شد که دیگر قصد ازدواج با من ندارد و میخواهد به نامزدیمان پایان دهیم. آنموقع بود که از شنیدن این جملهها از دهان او خیلی ناراحت شدم و با چاقو به او ضربه زدم، بعد هم اقدام به خودزنی کردم.
در ادامه روند تحقیقات، مرد جوان به بازسازی صحنه قتل پرداخت و پرونده پس از تکمیل با قرار مجرمیت و کیفرخواست به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. پس از برگزاری جلسه محاکمه، قضات دادگاه کیفری با توجه به درخواست اولیای دم برای قصاص، اظهارات متهم، بازسازی صحنه جنایت و مدارک و شواهد موجود در پرونده، حکم بر اشد مجازات و قصاص متهم با به دار آویختن را صادر کردند.
در حال حاضر با تایید این حکم در شعبه ۲۶ دیوان عالی کشور، پرونده برای اجرا به شعبه یک دادیاری اجرای احکام دادسرای امور جنایی پایتخت فرستاده شده است. این در حالی است که خانواده مقتول همچنان خواهان قصاص هستند و برادر مقتول در این رابطه گفت: تصور میکردیم چون خواستگار خواهرم، پسرخالهام است و او را میشناسیم آنها با هم نامزد شوند اما او آدم ناسازگاری بود. خواهرم دانشجو بود و در کارگاه طلاسازی هم کار میکرد. شب حادثه، پسرخالهام به بهانه کادوی ولنتاین او را به قتلگاهش کشاند و او را کشت.