شناسهٔ خبر: 69884584 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

برداشت نجومی صداوسیما از بودجه/ مردم دیگر به تلویزیون اعتماد نمی‌کنند!

بسیاری از ایرانیان دیگر برای دریافت اطلاعات و اخبار به تلویزیون ملی اعتماد نمی‌کنند و این، نشان‌دهنده شکاف جدی میان نیازهای مخاطبان و محتوای ارائه‌شده توسط صداوسیما است.

صاحب‌خبر -

اقتصاد۲۴ نوشت: تلویزیون ایران، روزگاری نماد قدرت، تاثیرگذاری و انسجام ملی بود، اما امروز به یک پرسش بی‌پاسخ تبدیل شده است. روزگاری که تلویزیون برای ایرانیان یعنی دو شبکه و همان هم ساعت ها برفک پخش می کرد گویا روزگار بهتری برای صداوسیما در ایران بود.

اما حالا این رسانه که زمانی از دل تحولات بزرگ اجتماعی و سیاسی ایران برآمد، در حالی که با منابع انسانی و مالی عظیم خود دست‌وپنجه نرم می‌کند، همچنان در جست‌وجوی هویتی گم‌شده و از آینه‌ای که تاریخ را منعکس می‌کرد، به پدیده‌ای تبدیل شده که بیش از آن که انعکاس‌دهنده واقعیت باشد، خود دچار تحریف و انحراف است.

شکاف میان آنچه تلویزیون باید باشد و آنچه که در عمل هست، اکنون بیش از پیش نمایان است. این تلویزیون که اکنون با نزدیک به ۵۰ هزار پرسنل فعالیت می‌کند و بودجه‌ای چند هزار میلیارد تومانی در اختیار دارد، همچنان در تولید محتوای بی‌کیفیت و بی‌مخاطب دست و پا می‌زند و تولید بیش از ۱۴۰۰ ساعت برنامه در روز، با این حجم از منابع انسانی و مالی، نتیجه‌ای جز ناکارآمدی در پی نداشته است.

سوال اصلی این است که چرا رسانه‌ای با چنین منابع گسترده‌ای، نتایج ملموسی از تلاش‌های خود مشاهده نمی‌کند؟ این مسأله نه تنها در تولید محتوا و جذب مخاطب، بلکه در مدیریت مالی و ساختاری این سازمان به‌طور جدی به چشم می‌آید. تلویزیونی که البته حاشیه پول‌پاشی در آن یا برای آن تمامی ندارد و مشخص نیست این درآمد حاصل از صرفه‌جویی به علاوه بودجه تعریف و دریافت شده را کجا و چگونه خرج می‌کند. تلویزیونی که اساسا تمایلی به شفاف‌سازی هزینه‌کرد خود از بیت‌المال عمومی را نیز ندارد!

کاهش اقبال عمومی از برنامه‌های صدا و سیما، فروش بیشتر زمان‌های رسانه ملی به صاحبان بنگاه‌های تجاری و... تحت عنوان آگهی بازرگانی، صرف سرمایه‌های بسیار برای تولید آثار نمایشی سطح پایین و برنامه‌های ترکیبی کم مخاطب، الگوی دفع حداکثری و جذب حداقلی در به‌کارگیری نیروهای فرهنگی و هنری، مدیریت جناحی در برنامه‌های سیاسی و... از جمله مهمترین مفاد انتقادهایی است که سالهاست از عملکرد صدا و سیما وجود دارد.

با این وجود بیش از هر چیز دیگری، سوگیری برنامه‌های خبری و تحلیلی صدا و سیما به ویژه در حوزه سیاسی، پنهان‌کاری و مهندسی اخبار، موجب شده است تا اعتماد عمومی به این رسانه پرخرج و انحصاری در سال‌های اخیر سقوط بی سابقه‌ای داشته باشد!

چالش‌ها و تضادهای ساختاری

سال گذشته، همین روزهای آبان بود که مجلس در جریان بررسی لایحه بودجه ۱۴۰۳، دولت را مکلف کرده بود بودجه سال ۱۴۰۳ سازمان صداوسیما را با افزایش قابل‌ توجهی به ۲۴ هزار میلیارد تومان برساند. رقم‌های کلان تخصیص یافته به این سازمان هرچند در ظاهر قابل توجه به نظر می‌آیند، اما از سوی دیگر، تناقض‌های عمیق ساختاری و چالش‌های مدیریتی موجود نشان می‌دهند که نه تنها این بودجه نمی‌تواند تمامی مشکلات صداوسیما را حل کند، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن این مشکلات نیز خواهد شد.

اما این افزایش ۲۳۸۰ درصدی از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳، آن هم در شرایطی که رسانه‌های دیجیتال به شدت در حال رشد هستند، به روشنی نمایانگر چالش‌های مالی صداوسیما است. سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا با چنین افزایش چشمگیر در بودجه، صداوسیما نتوانسته است به نتایج ملموسی در زمینه افزایش کیفیت محتوا، جذب مخاطب و تعامل با جامعه دست یابد؟ این روند، به‌ویژه در شرایطی که رسانه‌های نوین به سرعت در حال گسترش‌اند، بسیار نگران‌کننده است و نیاز به بازنگری اساسی در سیاست‌ها و استراتژی‌های این سازمان دارد.

نقش نیروی انسانی و هزینه‌های پنهان و سرسام آور در صداوسیما

سازمان صدا و سیما یکی از بزرگ‌ترین کارفرمایان دولتی است، و بیش از ۴۸ هزار نیروی انسانی مسئولیت‌های مختلفی را در بخش‌های مختلف سازمان بر عهده دارند. این تعداد نیروی انسانی، به‌ویژه در مقایسه با رسانه‌های بزرگ جهانی مانند فاکس نیوز (۱۳۰۰ نفر) یا بی‌بی‌سی (۲۰ هزار نفر)، به‌طور چشمگیری بیشتر است.

این حجم عظیم نیروی انسانی به طور مستقیم بر افزایش هزینه‌های عملیاتی صداوسیما تاثیر می‌گذارد. اما سؤال این است که آیا این هزینه‌های سنگین به نتایج مثبتی منجر شده‌اند؟ چرا که با وجود چنین نیروی انسانی، هنوز کیفیت برنامه‌ها و جذابیت محتوای تولیدی به میزان کافی برای جذب مخاطب موفق نبوده است. بر همین اساس، باید به بررسی عمیق‌تری از نحوه مدیریت این منابع انسانی و کارایی آنها پرداخت تا مشخص شود آیا این حجم از نیروی انسانی می‌تواند به ارتقاء کیفیت و کمیت محتوای تولیدی منجر شود.

مساله درآمدهای تبلیغاتی و سودآوری اقتصادی

همچنین صداوسیما به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان محتوا در کشور، درآمدهای قابل توجهی از تبلیغات، برنامه‌های مشارکتی، و پخش زنده مسابقات ورزشی کسب می‌کند. بر اساس آمار منتشرشده، تنها درآمد حاصل از پخش زنده بازی‌های فوتبال بین تیم‌های استقلال و پرسپولیس در سال ۱۴۰۳ حدود ۳۲ هزار میلیارد تومان و در بهترین حالت ۵۸ هزار میلیارد تومان برآورد شده است.

این درآمد تنها بخش کوچکی از منابع اقتصادی صداوسیما را تشکیل می‌دهد و اگر درآمدهای حاصل از سایر برنامه‌ها، پخش مسابقات ورزشی بین‌المللی، و تبلیغات مختلف را نیز در نظر بگیریم، رقم نهایی بسیار بیشتر خواهد بود. اما نکته مهم این است که این درآمدهای کلان، با وجود تمام هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها، نتوانسته‌اند به افزایش کیفیت محتوای صداوسیما و بهبود عملکرد آن در جذب مخاطب و توسعه برنامه‌های متنوع و جذاب کمک کنند. چه اینکه، یکی از بارزترین مشکلات صداوسیما، کاهش شدید مخاطب و افت مرجعیت رسانه‌ای آن است.

طبق آخرین نظرسنجی‌های صورت‌گرفته، تنها ۱۲.۵ درصد از مردم اخبار خود را از طریق صداوسیما دریافت می‌کنند که این میزان در مقایسه با ۵۱ درصد در سال ۱۳۹۶، کاهش قابل توجهی دارد. این آمار نشان می‌دهد که بسیاری از ایرانیان دیگر برای دریافت اطلاعات و اخبار به تلویزیون ملی اعتماد نمی‌کنند و این، نشان‌دهنده شکاف جدی میان نیازهای مخاطبان و محتوای ارائه‌شده توسط صداوسیما است.

در چنین شرایطی، یکی از سوالات کلیدی این است که چرا باوجود چنین بودجه هنگفتی، صداوسیما نتواسته است همچنان جایگاه پیشین خود را در عرصه رسانه حفظ کند؟ این وضعیت تنها نتیجه ضعف در تولید محتوا نیست، بلکه به‌نوعی به بحران مدیریت، استراتژی‌های ناکارآمد و عدم تعامل با مخاطبان در دنیای رسانه‌ای جدید برمی‌گردد.

رسانه‌های دیجیتال و رقابت‌های جدید: تهدیدات و فرصت‌ها

رسانه‌های دیجیتال و پلتفرم‌های آنلاین در سال‌های اخیر توانسته‌اند به یکی از تهدیدات جدی برای تلویزیون‌های سنتی تبدیل شوند. با رشد اینترنت و فضای دیجیتال، بسیاری از مردم به سمت رسانه‌های آنلاین، شبکه‌های اجتماعی، و پلتفرم‌های نمایش فیلم و سریال جذب شده‌اند. این در حالی است که صداوسیما همچنان بر مدل‌های قدیمی خود در تولید و توزیع محتوا تکیه دارد. بر اساس نظرسنجی‌های اخیر، تنها ۱۱.۵ درصد از مردم فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی را از صداوسیما دنبال می‌کنند، در حالی که این آمار برای پلتفرم‌های داخلی نمایش فیلم به ۱۸.۷ درصد می‌رسد.

این اختلاف فاحش به وضوح نشان‌دهنده ضعف در تولید محتوای جذاب و متناسب با نیازهای مخاطبان است. با گسترش این روند، صداوسیما باید به سرعت با این تحولات همراه شود و برای جذب مخاطب از طریق رسانه‌های دیجیتال و پلتفرم‌های آنلاین، استراتژی‌های جدیدی اتخاذ کند.

در کنار چالش‌های ساختاری و کاهش مخاطب، سازمان صدا و سیما با بحران‌های اقتصادی نیز روبه‌رو است. بر اساس گزارش تفریغ بودجه ۱۴۰۲، صداوسیما با زیان ۱۳ هزار و ۵۶۹ میلیارد تومانی در بین سازمان‌های دولتی، در رتبه پنجم قرار دارد. این زیان‌دهی در کنار هزینه‌های سنگین، یک هشدار جدی برای آینده اقتصادی این سازمان است. در حقیقت، این زیان‌ها نه تنها کیفیت تولیدات را تحت تاثیر قرار داده‌اند، بلکه باعث شده‌اند تا صداوسیما نتواند به شکل کارآمدی منابع مالی خود را مدیریت کند. در این شرایط، نیاز به بازنگری در مدل اقتصادی و مالی سازمان بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. اگر این بحران‌ها ادامه یابند، ممکن است صداوسیما با مشکلات جدی‌تر در سال‌های آتی مواجه شود.

نوستالژی‌بازی هم حدی دارد!

هر ساله بخش بزرگی از بودجه صدا و سیما به تولید آثار فاخر اختصاص می‌یابد. اما حقیقتا، آخرین سریال فاخری که از تلویزیون تماشا کردید چه بود؟ دست خالی تلویزیون در ساخت سریال مناسبتی، حدود یک دهه است که بیش از پیش رخ می‌نماید. اگر نگاهی اجمالی به تاریخ سریال‌سازی در ایران داشته باشیم، در می‌یابیم که این سطح کیفی تولیدات، یک سیر نزولی را از حدود ۳۰ سال پیش تا به امروز طی کرده است.

 جالب تر آن است که به‌رغم این که در دهه ۶۰ نسبت به امروز، سریال‌سازی با امکانات کمتری صورت می‌گرفت، آثار فاخر و محبوب فراوانی از آن دهه در خاطرات باقی مانده است. به طوری که امروز هم وقتی کفگیر رسانه ملی به ته دیگ می‌خورد، دست به دامن این آثار می‌شود.

شاید دلیل این بود که کارگردانانی که در دهه طی آن سال‌ها با تلویزیون کار می‌کردند، با مجموعه صداوسیمایی روبه‌رو بودند که بدنه‌ای قوی و مدیریتی فارغ از سلیقه‌ها داشت؛ بدنه‌ای که حاصل سال‌ها کار پیش از انقلاب بود و بعد از انقلاب نیز امکانات ایجاد شده در آن مورد بهره‌برداری هنرمندانی قرار گرفت که گاه بعضی از آنان فعالیت هنری خود را پیش از انقلاب شروع کرده بودند و شاید به همین دلیل است که به نظر می‌رسد مخاطبان تلویزیون، در جای خالی محتوای با کیفیت و تازه، گرایش بیشتری به تماشای همان سریال‌های قدیمی دارند. اما تا کی می‌توان با تکیه بر این سریال‌های قدیمی محبوب، از حس نوستالژی مردم سوء استفاده و نبض مخاطب را در دست نگه داشت؟! باید گفت این تکیه که گاه شبیه به شاهراهی برای نجات عمل می‌کند، زمانی هم از آن سوی بام افتاده، کاراکترهای محبوب را لوس و مخاطب را خسته می‌کند.

عدم شفافیت و پاسخگویی در مدیران سازمان صداوسیما

یکی از مسائلی که همچنان باعث ایجاد ابهام در عملکرد صداوسیما شده است، عدم شفافیت در مدیریت مالی و عملکرد این سازمان است. طبق گزارش‌های رسمی، صداوسیما موظف است که در قبال این افزایش بودجه، شاخص‌ها و خروجی عملکرد برنامه‌های خود را به سازمان برنامه و بودجه ارائه دهد، اما تاکنون هیچ گزارشی در این زمینه منتشر نشده است. این وضعیت نشان‌دهنده ضعف در پاسخگویی و شفافیت است که از دید بسیاری از ناظران، یکی از دلایل اصلی بحران‌های مالی و ساختاری صداوسیما محسوب می‌شود. اگر سازمان صداوسیما بخواهد در مسیر بهبود حرکت کند، باید ابتدا به مسائل مدیریتی و شفافیت مالی توجه جدی داشته باشد.

در نهایت، آیا صداوسیما قادر است بحران‌های خود را پشت سر بگذارد و به یک سازمان رسانه‌ای موفق و پاسخگو تبدیل شود؟ با وجود این همه هزینه، کاهش مخاطب و مشکلات اقتصادی، به نظر می‌رسد که صداوسیما نیاز به تغییرات اساسی در مدیریت، ساختار مالی و تولید محتوا دارد. با اعمال اصلاحات اساسی و شفافیت بیشتر، این سازمان می‌تواند راهی برای نجات خود پیدا کند. اما در غیر این صورت، باید انتظار ادامه روند نزولی آن را داشت که نه تنها باعث از دست رفتن بیشتر مخاطب می‌شود، بلکه اعتبار این رسانه ملی را در نظر مردم به شدت کاهش خواهد داد.

اقتصاد۲۴ نوشت: تلویزیون ایران، روزگاری نماد قدرت، تاثیرگذاری و انسجام ملی بود، اما امروز به یک پرسش بی‌پاسخ تبدیل شده است. روزگاری که تلویزیون برای ایرانیان یعنی دو شبکه و همان هم ساعت ها برفک پخش می کرد گویا روزگار بهتری برای صداوسیما در ایران بود.

اما حالا این رسانه که زمانی از دل تحولات بزرگ اجتماعی و سیاسی ایران برآمد، در حالی که با منابع انسانی و مالی عظیم خود دست‌وپنجه نرم می‌کند، همچنان در جست‌وجوی هویتی گم‌شده و از آینه‌ای که تاریخ را منعکس می‌کرد، به پدیده‌ای تبدیل شده که بیش از آن که انعکاس‌دهنده واقعیت باشد، خود دچار تحریف و انحراف است.

شکاف میان آنچه تلویزیون باید باشد و آنچه که در عمل هست، اکنون بیش از پیش نمایان است. این تلویزیون که اکنون با نزدیک به ۵۰ هزار پرسنل فعالیت می‌کند و بودجه‌ای چند هزار میلیارد تومانی در اختیار دارد، همچنان در تولید محتوای بی‌کیفیت و بی‌مخاطب دست و پا می‌زند و تولید بیش از ۱۴۰۰ ساعت برنامه در روز، با این حجم از منابع انسانی و مالی، نتیجه‌ای جز ناکارآمدی در پی نداشته است.

سوال اصلی این است که چرا رسانه‌ای با چنین منابع گسترده‌ای، نتایج ملموسی از تلاش‌های خود مشاهده نمی‌کند؟ این مسأله نه تنها در تولید محتوا و جذب مخاطب، بلکه در مدیریت مالی و ساختاری این سازمان به‌طور جدی به چشم می‌آید. تلویزیونی که البته حاشیه پول‌پاشی در آن یا برای آن تمامی ندارد و مشخص نیست این درآمد حاصل از صرفه‌جویی به علاوه بودجه تعریف و دریافت شده را کجا و چگونه خرج می‌کند. تلویزیونی که اساسا تمایلی به شفاف‌سازی هزینه‌کرد خود از بیت‌المال عمومی را نیز ندارد!

کاهش اقبال عمومی از برنامه‌های صدا و سیما، فروش بیشتر زمان‌های رسانه ملی به صاحبان بنگاه‌های تجاری و... تحت عنوان آگهی بازرگانی، صرف سرمایه‌های بسیار برای تولید آثار نمایشی سطح پایین و برنامه‌های ترکیبی کم مخاطب، الگوی دفع حداکثری و جذب حداقلی در به‌کارگیری نیروهای فرهنگی و هنری، مدیریت جناحی در برنامه‌های سیاسی و... از جمله مهمترین مفاد انتقادهایی است که سالهاست از عملکرد صدا و سیما وجود دارد.

با این وجود بیش از هر چیز دیگری، سوگیری برنامه‌های خبری و تحلیلی صدا و سیما به ویژه در حوزه سیاسی، پنهان‌کاری و مهندسی اخبار، موجب شده است تا اعتماد عمومی به این رسانه پرخرج و انحصاری در سال‌های اخیر سقوط بی سابقه‌ای داشته باشد!

چالش‌ها و تضادهای ساختاری

سال گذشته، همین روزهای آبان بود که مجلس در جریان بررسی لایحه بودجه ۱۴۰۳، دولت را مکلف کرده بود بودجه سال ۱۴۰۳ سازمان صداوسیما را با افزایش قابل‌ توجهی به ۲۴ هزار میلیارد تومان برساند. رقم‌های کلان تخصیص یافته به این سازمان هرچند در ظاهر قابل توجه به نظر می‌آیند، اما از سوی دیگر، تناقض‌های عمیق ساختاری و چالش‌های مدیریتی موجود نشان می‌دهند که نه تنها این بودجه نمی‌تواند تمامی مشکلات صداوسیما را حل کند، بلکه باعث پیچیده‌تر شدن این مشکلات نیز خواهد شد.

اما این افزایش ۲۳۸۰ درصدی از سال ۱۳۹۳ تا ۱۴۰۳، آن هم در شرایطی که رسانه‌های دیجیتال به شدت در حال رشد هستند، به روشنی نمایانگر چالش‌های مالی صداوسیما است. سوالی که مطرح می‌شود این است که چرا با چنین افزایش چشمگیر در بودجه، صداوسیما نتوانسته است به نتایج ملموسی در زمینه افزایش کیفیت محتوا، جذب مخاطب و تعامل با جامعه دست یابد؟ این روند، به‌ویژه در شرایطی که رسانه‌های نوین به سرعت در حال گسترش‌اند، بسیار نگران‌کننده است و نیاز به بازنگری اساسی در سیاست‌ها و استراتژی‌های این سازمان دارد.

نقش نیروی انسانی و هزینه‌های پنهان و سرسام آور در صداوسیما

سازمان صدا و سیما یکی از بزرگ‌ترین کارفرمایان دولتی است، و بیش از ۴۸ هزار نیروی انسانی مسئولیت‌های مختلفی را در بخش‌های مختلف سازمان بر عهده دارند. این تعداد نیروی انسانی، به‌ویژه در مقایسه با رسانه‌های بزرگ جهانی مانند فاکس نیوز (۱۳۰۰ نفر) یا بی‌بی‌سی (۲۰ هزار نفر)، به‌طور چشمگیری بیشتر است.

این حجم عظیم نیروی انسانی به طور مستقیم بر افزایش هزینه‌های عملیاتی صداوسیما تاثیر می‌گذارد. اما سؤال این است که آیا این هزینه‌های سنگین به نتایج مثبتی منجر شده‌اند؟ چرا که با وجود چنین نیروی انسانی، هنوز کیفیت برنامه‌ها و جذابیت محتوای تولیدی به میزان کافی برای جذب مخاطب موفق نبوده است. بر همین اساس، باید به بررسی عمیق‌تری از نحوه مدیریت این منابع انسانی و کارایی آنها پرداخت تا مشخص شود آیا این حجم از نیروی انسانی می‌تواند به ارتقاء کیفیت و کمیت محتوای تولیدی منجر شود.

مساله درآمدهای تبلیغاتی و سودآوری اقتصادی

همچنین صداوسیما به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان محتوا در کشور، درآمدهای قابل توجهی از تبلیغات، برنامه‌های مشارکتی، و پخش زنده مسابقات ورزشی کسب می‌کند. بر اساس آمار منتشرشده، تنها درآمد حاصل از پخش زنده بازی‌های فوتبال بین تیم‌های استقلال و پرسپولیس در سال ۱۴۰۳ حدود ۳۲ هزار میلیارد تومان و در بهترین حالت ۵۸ هزار میلیارد تومان برآورد شده است.

این درآمد تنها بخش کوچکی از منابع اقتصادی صداوسیما را تشکیل می‌دهد و اگر درآمدهای حاصل از سایر برنامه‌ها، پخش مسابقات ورزشی بین‌المللی، و تبلیغات مختلف را نیز در نظر بگیریم، رقم نهایی بسیار بیشتر خواهد بود. اما نکته مهم این است که این درآمدهای کلان، با وجود تمام هزینه‌ها و سرمایه‌گذاری‌ها، نتوانسته‌اند به افزایش کیفیت محتوای صداوسیما و بهبود عملکرد آن در جذب مخاطب و توسعه برنامه‌های متنوع و جذاب کمک کنند. چه اینکه، یکی از بارزترین مشکلات صداوسیما، کاهش شدید مخاطب و افت مرجعیت رسانه‌ای آن است.

طبق آخرین نظرسنجی‌های صورت‌گرفته، تنها ۱۲.۵ درصد از مردم اخبار خود را از طریق صداوسیما دریافت می‌کنند که این میزان در مقایسه با ۵۱ درصد در سال ۱۳۹۶، کاهش قابل توجهی دارد. این آمار نشان می‌دهد که بسیاری از ایرانیان دیگر برای دریافت اطلاعات و اخبار به تلویزیون ملی اعتماد نمی‌کنند و این، نشان‌دهنده شکاف جدی میان نیازهای مخاطبان و محتوای ارائه‌شده توسط صداوسیما است.

در چنین شرایطی، یکی از سوالات کلیدی این است که چرا باوجود چنین بودجه هنگفتی، صداوسیما نتواسته است همچنان جایگاه پیشین خود را در عرصه رسانه حفظ کند؟ این وضعیت تنها نتیجه ضعف در تولید محتوا نیست، بلکه به‌نوعی به بحران مدیریت، استراتژی‌های ناکارآمد و عدم تعامل با مخاطبان در دنیای رسانه‌ای جدید برمی‌گردد.

رسانه‌های دیجیتال و رقابت‌های جدید: تهدیدات و فرصت‌ها

رسانه‌های دیجیتال و پلتفرم‌های آنلاین در سال‌های اخیر توانسته‌اند به یکی از تهدیدات جدی برای تلویزیون‌های سنتی تبدیل شوند. با رشد اینترنت و فضای دیجیتال، بسیاری از مردم به سمت رسانه‌های آنلاین، شبکه‌های اجتماعی، و پلتفرم‌های نمایش فیلم و سریال جذب شده‌اند. این در حالی است که صداوسیما همچنان بر مدل‌های قدیمی خود در تولید و توزیع محتوا تکیه دارد. بر اساس نظرسنجی‌های اخیر، تنها ۱۱.۵ درصد از مردم فیلم‌ها و سریال‌های تلویزیونی را از صداوسیما دنبال می‌کنند، در حالی که این آمار برای پلتفرم‌های داخلی نمایش فیلم به ۱۸.۷ درصد می‌رسد.

این اختلاف فاحش به وضوح نشان‌دهنده ضعف در تولید محتوای جذاب و متناسب با نیازهای مخاطبان است. با گسترش این روند، صداوسیما باید به سرعت با این تحولات همراه شود و برای جذب مخاطب از طریق رسانه‌های دیجیتال و پلتفرم‌های آنلاین، استراتژی‌های جدیدی اتخاذ کند.

در کنار چالش‌های ساختاری و کاهش مخاطب، سازمان صدا و سیما با بحران‌های اقتصادی نیز روبه‌رو است. بر اساس گزارش تفریغ بودجه ۱۴۰۲، صداوسیما با زیان ۱۳ هزار و ۵۶۹ میلیارد تومانی در بین سازمان‌های دولتی، در رتبه پنجم قرار دارد. این زیان‌دهی در کنار هزینه‌های سنگین، یک هشدار جدی برای آینده اقتصادی این سازمان است. در حقیقت، این زیان‌ها نه تنها کیفیت تولیدات را تحت تاثیر قرار داده‌اند، بلکه باعث شده‌اند تا صداوسیما نتواند به شکل کارآمدی منابع مالی خود را مدیریت کند. در این شرایط، نیاز به بازنگری در مدل اقتصادی و مالی سازمان بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. اگر این بحران‌ها ادامه یابند، ممکن است صداوسیما با مشکلات جدی‌تر در سال‌های آتی مواجه شود.

نوستالژی‌بازی هم حدی دارد!

هر ساله بخش بزرگی از بودجه صدا و سیما به تولید آثار فاخر اختصاص می‌یابد. اما حقیقتا، آخرین سریال فاخری که از تلویزیون تماشا کردید چه بود؟ دست خالی تلویزیون در ساخت سریال مناسبتی، حدود یک دهه است که بیش از پیش رخ می‌نماید. اگر نگاهی اجمالی به تاریخ سریال‌سازی در ایران داشته باشیم، در می‌یابیم که این سطح کیفی تولیدات، یک سیر نزولی را از حدود ۳۰ سال پیش تا به امروز طی کرده است.

 جالب تر آن است که به‌رغم این که در دهه ۶۰ نسبت به امروز، سریال‌سازی با امکانات کمتری صورت می‌گرفت، آثار فاخر و محبوب فراوانی از آن دهه در خاطرات باقی مانده است. به طوری که امروز هم وقتی کفگیر رسانه ملی به ته دیگ می‌خورد، دست به دامن این آثار می‌شود.

شاید دلیل این بود که کارگردانانی که در دهه طی آن سال‌ها با تلویزیون کار می‌کردند، با مجموعه صداوسیمایی روبه‌رو بودند که بدنه‌ای قوی و مدیریتی فارغ از سلیقه‌ها داشت؛ بدنه‌ای که حاصل سال‌ها کار پیش از انقلاب بود و بعد از انقلاب نیز امکانات ایجاد شده در آن مورد بهره‌برداری هنرمندانی قرار گرفت که گاه بعضی از آنان فعالیت هنری خود را پیش از انقلاب شروع کرده بودند و شاید به همین دلیل است که به نظر می‌رسد مخاطبان تلویزیون، در جای خالی محتوای با کیفیت و تازه، گرایش بیشتری به تماشای همان سریال‌های قدیمی دارند. اما تا کی می‌توان با تکیه بر این سریال‌های قدیمی محبوب، از حس نوستالژی مردم سوء استفاده و نبض مخاطب را در دست نگه داشت؟! باید گفت این تکیه که گاه شبیه به شاهراهی برای نجات عمل می‌کند، زمانی هم از آن سوی بام افتاده، کاراکترهای محبوب را لوس و مخاطب را خسته می‌کند.

عدم شفافیت و پاسخگویی در مدیران سازمان صداوسیما

یکی از مسائلی که همچنان باعث ایجاد ابهام در عملکرد صداوسیما شده است، عدم شفافیت در مدیریت مالی و عملکرد این سازمان است. طبق گزارش‌های رسمی، صداوسیما موظف است که در قبال این افزایش بودجه، شاخص‌ها و خروجی عملکرد برنامه‌های خود را به سازمان برنامه و بودجه ارائه دهد، اما تاکنون هیچ گزارشی در این زمینه منتشر نشده است. این وضعیت نشان‌دهنده ضعف در پاسخگویی و شفافیت است که از دید بسیاری از ناظران، یکی از دلایل اصلی بحران‌های مالی و ساختاری صداوسیما محسوب می‌شود. اگر سازمان صداوسیما بخواهد در مسیر بهبود حرکت کند، باید ابتدا به مسائل مدیریتی و شفافیت مالی توجه جدی داشته باشد.

در نهایت، آیا صداوسیما قادر است بحران‌های خود را پشت سر بگذارد و به یک سازمان رسانه‌ای موفق و پاسخگو تبدیل شود؟ با وجود این همه هزینه، کاهش مخاطب و مشکلات اقتصادی، به نظر می‌رسد که صداوسیما نیاز به تغییرات اساسی در مدیریت، ساختار مالی و تولید محتوا دارد. با اعمال اصلاحات اساسی و شفافیت بیشتر، این سازمان می‌تواند راهی برای نجات خود پیدا کند. اما در غیر این صورت، باید انتظار ادامه روند نزولی آن را داشت که نه تنها باعث از دست رفتن بیشتر مخاطب می‌شود، بلکه اعتبار این رسانه ملی را در نظر مردم به شدت کاهش خواهد داد.