شناسهٔ خبر: 69868359 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جهان صنعت | لینک خبر

اتحاد ترامپ و ماسک ؛ معجزه یا فاجعه؟

اتحاد ترامپ و ماسک، به‌عنوان سیاستمدار و نوآور بزرگ، فرصتی برای تغییرات اساسی در دولت آمریکا است، اما خطراتی چون فساد، سوءمدیریت و بی‌ثباتی سیاسی نیز در پی دارد.

صاحب‌خبر -

جهان صنعت نیوز –  اکونومیست در سرمقاله نسخه جهانی این هفته خود با عنوان « مختل‌کننده ارشد» به تحلیل اتحاد میان ثروتمندترین و قدرتمندترین افراد جهان یعنی ایلان ماسک و دونالد ترامپ پرداخت. اتحاد میان ترامپ و ماسک، فرصتی برای کاهش بروکراسی، اصلاحات گسترده در دولت فدرال و ایجاد رشد اقتصادی فراهم کرده است. ماسک که اکنون به‌عنوان مشاور در «اداره کارآمدی دولت» منصوب شده، اهدافی بلندپروازانه مانند کاهش ۲ تریلیون دلار از بودجه دولت را دنبال می‌کند. با این حال، نزدیکی او به قدرت خطراتی همچون فساد، تبانی، و تأثیر منفی بر رقابت را به همراه دارد. همچنین، تصمیمات ماسک در حوزه‌هایی خارج از تخصص او، مانند سیاست خارجی، نگرانی‌هایی ایجاد کرده است. در نهایت، اتحاد ناپایدار ترامپ و ماسک می‌تواند منجر به شکست اصلاحات و عادی‌سازی ارتباطات میان سیاستمداران و سرمایه‌داران شود، که پیامدهای جدی برای ساختار دموکراتیک آمریکا خواهد داشت.

در سال ۲۰۱۷، ایلان ماسک، دونالد ترامپ را “یک کلاهبردار” و “یکی از بهترین عوام‌فریب‌های دنیا” خطاب کرد. اما اکنون او در مارالاگو – اقامتگاه مجلل و معروف ترامپ در فلوریدا – به‌عنوان “عمو ایلان” شناخته می‌شود و جزو حلقه نزدیکان رئیس‌جمهور منتخب است. این هفته آن‌ها با هم شاهد پرتاب یک موشک بودند. اتحاد میان مهم‌ترین سیاستمدار جهان و ثروتمندترین مرد دنیا، تمرکزی از قدرت ایجاد کرده که هر دو قصد دارند آن را به‌شکل انفجاری به کار گیرند: کاهش بروکراسی، زیر سوال بردن اصول لیبرال، و کاهش مقررات با هدف رشد اقتصادی.

ترامپ مأموریتی برای ایجاد این تحولات دارد. علی‌رغم قدرت اقتصادی آمریکا، بسیاری از مردم عادی، سرمایه‌گذاران وال‌استریت و متخصصان سیلیکون‌ولی از اسراف و بی‌کفایتی دولت ناراضی‌اند، و دلایل موجهی هم دارند. دولت به اصلاحات اساسی نیاز دارد. اما اصلاحات به رهبری ماسک، ممکن است مشکل جدیدی برای آمریکا ایجاد کند: ظهور یک الیگارشی ناپایدار و فسادآلود.

چند هفته پس از کمک به ترامپ برای پیروزی در انتخابات، ماسک به اوج قدرت رسیده است. رئیس‌جمهور منتخب او را به یک نهاد مشورتی جدید به نام «اداره کارآمدی دولت» منصوب کرده که مأموریت آن کاهش هزینه‌هاست. ماسک اکنون با رهبران خارجی ارتباط دارد و برای انتصاب‌های کابینه لابی می‌کند. این اولین باری نیست که یک سرمایه‌دار چنین نفوذ استثنایی در آمریکا پیدا کرده است. در قرن نوزدهم، سرمایه‌داران بزرگ مانند جان دی. راکفلر بر اقتصاد تسلط داشتند، و در اوایل قرن بیستم، زمانی که هنوز بانک مرکزی وجود نداشت، جان پیرپونت مورگان نقش یک بانک مرکزی مستقل را ایفا می‌کرد.

شرکت‌های ماسک نسبت به انحصارگران قرن نوزدهم و بیستم جهانی‌تر هستند، اما اگر از نظر سود نسبت به تولید ناخالص داخلی سنجیده شوند، کوچک‌ترند. ارزش شرکت‌های ماسک معادل تنها ۲ درصد از بازار سهام آمریکا است. واحدهای اصلی او شامل تسلا (شرکت خودروهای الکتریکی)، اسپیس‌ایکس (ارتباطات ماهواره‌ای و موشک)، ایکس (توییتر سابق)، و xAI (یک استارتاپ هوش مصنوعی که هفته گذشته در معامله‌ای به ارزش ۵۰ میلیارد دلار ارزش‌گذاری شد) هستند. بیشتر این شرکت‌ها سهم بازار زیر ۳۰ درصد دارند و با رقابت واقعی روبه‌رو هستند.

طبق تخمین اکونومیست، حدود ۱۰ درصد از ثروت شخصی ۳۶۰ میلیارد دلاری ماسک از قراردادها و یارانه‌های دولتی آمریکا تأمین می‌شود، و ۱۵ درصد از بازار چین، در حالی که بقیه بین مشتریان داخلی و بین‌المللی تقسیم شده است.

ماسک با انحصارگران قدیمی تفاوت دارد، زیرا به‌جای بهره‌برداری از انحصارها برای افزایش قیمت‌ها یا ایجاد یک سیستم بانکی پایدار برای تأمین مالی، بیشتر از فناوری برای کاهش هزینه‌ها در بازارهای رقابتی استفاده می‌کند. این نوآوری در مرکز ایدئولوژی “نجات‌بخش” او قرار دارد که در آن، نوآوری چالش‌های دشوار بشر، از تغییرات اقلیمی تا استعمار مریخ، را حل می‌کند. تحقق این اهداف بلندمدت به نبوغ او در بازنگری مداوم فرآیندهای صنعتی بستگی دارد. تمایل او به آزادی بیشتر در عمل، توضیح‌دهنده بی‌احترامی‌اش به اصول تثبیت‌شده، از جمله آنچه او “هماهنگی بیدار” می‌نامد، است.

از دید او، از بوروکرات‌هایی که اجازه دادند بازار پرتاب موشک‌های فضایی آمریکا توسط شرکت‌های دفاعی کنترل شود، تا مقامات ایالت کالیفرنیا که فعالیت کارخانه‌های تسلا را تنظیم می‌کنند، دولت مانعی برای رشد است.

هم ترامپ و هم ماسک می‌خواهند کل دولت فدرال را متحول کنند. ماسک گفته است که «اداره کارآمدی دولت» ممکن است هدف خود را کاهش ۲ تریلیون دلار از بودجه سالانه ۷ تریلیون دلاری فدرال قرار دهد و بسیاری از نهادها را منحل کند. اهدافی از این دست را می‌توان ساده‌لوحانه دانست—۲ تریلیون دلار بیشتر از کل هزینه‌های اختیاری دولت است. اما با وجود کسری بودجه معادل ۶ درصد تولید ناخالص داخلی و بدهی تقریباً ۱۰۰ درصدی، اصلاحات ضروری است. حتی اگر ماسک تنها بخشی از آزادسازی مدنظر خود را محقق کند، ممکن است آمریکا از آن سود زیادی ببرد.

یکی از خطرات اصلی، احتمال فساد و تبانی است. ترامپ یک ملی‌گرای اقتصادی است، و صنایعی که ماسک در آن‌ها فعالیت دارد، به‌دلیل رقابت با چین، نظامی‌سازی فضا و جنگ‌های اطلاعاتی، استراتژیک شده‌اند. نزدیکی به قدرت می‌تواند به ماسک اجازه دهد قوانین و تعرفه‌ها را به نفع خود تغییر دهد و رقبا را در زمینه‌هایی مانند خودرو، رمزارزها، وسایل نقلیه خودران و هوش مصنوعی زمین‌گیر کند. از سپتامبر، ارزش کل شرکت‌های ماسک به ۱.۴ تریلیون دلار رسیده که ۵۰ درصد افزایش داشته است، زیرا سرمایه‌گذاران شرط بسته‌اند که او می‌تواند از رابطه‌اش با رئیس‌جمهور، سودهای استثنایی کسب کند.

همچنین احتمال اشتباه وجود دارد، به‌ویژه زمانی که ماسک از حوزه‌های تخصصی خود فاصله می‌گیرد. او در امور خارجی قضاوت‌های ناپایدار نشان داده است، از مدیریت جزئی خدمات ماهواره‌ای استارلینک در اوکراین گرفته تا مقایسه وضعیت تایوان با هاوایی. عشق او به توجه رسانه‌ای و نظریه‌های توطئه نیز نگران‌کننده است. با داشتن ۵۰ میلیارد دلار از ثروت شخصی‌اش در چین، که نیمی از تولید تسلا را میزبانی می‌کند، او هدفی واضح برای دستکاری است.

ممکن است این اتحاد قبل از شروع، شکست بخورد. ترامپ علاقه زیادی به استخدام و اخراج دارد، و ماسک نیز روابط و مدیران را به‌سرعت کنار می‌گذارد. همگرایی لیبرترینیسم سیلیکون‌ولی و تکنو-آرمان‌گرایی ماسک با ملی‌گرایی “MAGA” دنیای ترامپ ذاتاً ناپایدار است. اصلاح دولت به صبر و دیپلماسی نیاز دارد که هیچ‌کدام از ویژگی‌های بارز ماسک نیستند.

حتی اگر حضور ماسک در سیاست کوتاه باشد، ممکن است دو اثر منفی ماندگار داشته باشد. یکی اینکه سیاستمداران را از اصلاح دولت دلسرد کند. با انتصاب ماسک، این هدف بیش از هر زمان دیگری توجه عمومی را جلب کرده است. اما اگر او یک برنامه نیمه‌پخته ارائه دهد که به شکستی چشمگیر منجر شود، هدف کاهش هزینه‌ها برای سال‌ها به تأخیر خواهد افتاد.

اثر دیگر می‌تواند عادی‌سازی تبانی بین سیاستمداران و سرمایه‌داران باشد. با گسترش نفوذ دولت در تجارت، سیاست‌های صنعتی و فناوری، انگیزه برای تسخیر دولت افزایش یافته است. هم‌زمان، روش ترامپ شامل تضعیف نهادها و رویه‌هایی است که برای جلوگیری از تضاد منافع طراحی شده‌اند. اگر سرمایه‌داران الیگارش‌مانند به‌طور معمول با سیاستمداران غالب همکاری کنند، آمریکا آسیب جدی خواهد دید. زمانی چنین چیزی غیرقابل تصور بود؛ اما دیگر نیست.