شناسهٔ خبر: 69850002 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: رکنا | لینک خبر

دخالت خانواده شوهر زندگی را تباه کرد / مهاجرت نتوانست از شر مادرشوهر خلاصم کند و ...

حوادث رکنا: سمیرا یک سال است که از اروپا به ایران برگشته و تصمیم به طلاق از همسرش گرفته است. او می‌گوید همه تلاشش را برای نجات زندگی‌اش کرده اما نتیجه نداشته است.

صاحب‌خبر -

به گزارش رکنا، سمیرا یک سال است که از اروپا به ایران برگشته و تصمیم به طلاق از همسرش گرفته است. او می‌گوید همه تلاشش را برای نجات زندگی‌اش کرده اما نتیجه نداشته است. سمیرا برای اعتمادآنلاین از زندگی مشترکش می‌گوید.

چند سال با شوهرت زندگی کردی؟

ما ۱۵ سال قبل ازدواج کردیم. عاشق هم بودیم.

چطور با هم آشنا شدید؟

در دانشگاه با هم آشنا شدیم و بعد از اینکه درس‌مان تمام شد، ازدواج کردیم.

زندگی خوبی داشتید؟

به لحاظ مالی زندگی معمولی داشتیم. مستاجر بودیم ولی هر دو کار می‌کردیم و خرجی زندگی را تامین می‌کردیم.

چه چیز زندگی شما را به اینجا کشاند؟

دو سال بعد از ازدواج بچه‌دار شدیم. دخترمان نگین همه زندگی من و شوهرم آریان بود. ما خیلی او را دوست داشتیم و همه کار برای او می‌کردیم اما دخالت‌های خانواده شوهرم باعث شد همه چیز خراب شود.

این دخالت‌ها از ابتدا بود؟

از ابتدا دخالت می‌کردند برای همین هم من قبول نکردم به خانه مادرشوهرم بروم و آنجا زندگی کنم. سختی زندگی مستاجری را تحمل می‌کردم اما با شوهرم زندگی خوبی داشتم و ما هر دو خودمان برای زندگی‌مان تصمیم می‌گرفتیم.

پس از چه زمانی دخالت ها شروع شد؟

وقتی دخترمان به دنیا آمد، دخالت‌های مادرشوهرم شروع شد. او سعی می‌کرد بچه را پیش خودش نگه دارد. مدام برای نحوه تربیت کردن بچه‌ام از من ایراد می‌گرفت و می‌گفت تو چیزی بلد نیستی، تا اینکه ما تصمیم گرفتیم از ایران برویم.

چرا تصمیم به مهاجرت گرفتید؟

راستش را بخواهید به اصرار من بود، چون فکر می‌کردم اگر از ایران برویم در اروپا زندگی بهتری خواهیم داشت و مادرشوهرم هم دیگر در زندگی من دخالتی نمی‌کند اما وضعیت بدتر شد.

چرا وضعیت بدتر شد؟

وقتی ایران بودیم شوهرم هفته‌ای دو بار به دیدن مادرش می‌رفت اما وقتی به اروپا رفتیم آنها هر شب یک ساعت تصویری با هم صحبت می‌کردند و مادرشوهرم سعی می‌کرد از ایران زندگی ما را هدایت کند. این وضعیت آنقدر برایم سخت شد که تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم، چون مشکلات زیادی بین من و شوهرم ایجاد شد. ما مدتی در اروپا جدا از هم زندگی کردیم و حالا هم من به ایران آمده‌ام تا طلاقم را در ایران هم ثبت کنم.

شوهرت به این جدایی راضی است؟

او من را مقصر همه چیز می‌داند اما واقعاً دیگر برایم مهم نیست.

بچه چه می‌شود؟

حضانت بچه با من است، شوهرم هم البته مخالفتی ندارد. می‌دانم کار سختی در پیش دارم چون از این به بعد مادرشوهرم وضعیت را برایم سخت‌تر می‌کند.

شوهرت می‌داند تو قصد ثبت طلاق داری؟

بله می‌داند. ای کاش مادرشوهرم دست از سر زندگی ما برمی‌داشت و ما زندگی می‌کردیم. شوهرم مرد خوبی است و من دوستش داشتم.

برچسب‌ها: