شناسهٔ خبر: 69849379 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

روایتی از شاخه گسترش و تصفیه سازمان منافقین/ شگردهای شگفت‌انگیز بهرام آرام؛ از «روکم‌کنی» تا «ماست‌خورگیری»!

پس از تغییر ایدئولوژی سازمان به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴، فرایند تصفیه شدت بیش‌تری یافت. در این دوره، اگرچه بهرام آرام از پیشگامان تغییرات نبود، اما به‌ عنوان یکی از افراد کلیدی، در تقابل با مخالفان داخلی و حفظ انسجام سازمان نقش داشت.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، همه‌چیز از چند خواب مشابه شروع می‌شود؛ خواب‌هایی که مأموریت تغییر سرنوشت دو ملت را روی دوش یک نوجوان ۱۵ ساله می‌گذارد.

بهرام آرام از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق، در کارنامه فعالیت تشکیلاتی خود، ریاست سرشاخه نظامی و سرشاخه «گسترش و تصفیه» را بر عهده داشت. او همچنین عامل ترور مجید شریف‌واقفی، از اعضای اسلام‌گرای سازمان در جریان چرخش ایدئولوژیک به مارکسیسم، و مشاور طرح ترور سه مستشار نظامی آمریکا بود. یکی از عجیب‌ترین طرح‌های تشکیلاتی که بهرام آرام در رأس آن قرار داشت، سرشاخه «گسترش و تصفیه» بود. بخش گسترش و تصفیه مجاهدین خلق ایران، یکی از مفاهیم و فعالیت‌های درونی این سازمان است که به فرایندهای مرتبط با جذب نیرو، گسترش شبکه‌های حمایتی، و همچنین پالایش و کنترل اعضا در چارچوب ایدئولوژی و اهداف سازمان اشاره دارد.

بهرام آرام با تمرکز بر افزایش هماهنگی درون‌سازمانی و گسترش شبکه‌های سازمانی، بر روند گسترش اعضا و کنترل درونی آن‌ها تأثیر داشت. او در دوره‌ای فعالیت می‌کرد که سازمان نیاز داشت از نفوذ عناصر مشکوک یا افراد غیرهم‌سو با خط‌مشی تشکیلات جلوگیری کند. به همین دلیل، او و دیگر اعضای رهبری سازمان، فرایندهایی برای شناسایی و حذف عوامل غیرقابل‌اعتماد یا مخالفان درون‌سازمانی طراحی کردند. پس از تغییر ایدئولوژی سازمان به مارکسیسم در سال ۱۳۵۴، فرایند تصفیه شدت بیش‌تری یافت. در این دوره، اگرچه بهرام آرام از پیشگامان تغییرات نبود، اما به‌ عنوان یکی از افراد کلیدی، در تقابل با مخالفان داخلی و حفظ انسجام سازمان نقش داشت.
بهرام آرام در ۲۸ آبان سال ۱۳۵۵ در جریان یک عملیات تعقیب و گریز توسط ساواک کشته شد. مرگ او تأثیر عمیقی بر سازمان داشت، چراکه او یکی از نیروهای کلیدی در عملیات نظامی و سازماندهی تشکیلات بود. این اتفاق در زمانی رخ داد که سازمان با بحران‌های داخلی ناشی از تغییر ایدئولوژی و فشارهای بیرونی مواجه بود.

نکته بسیار جالب‌توجهی که می‌توان درباره بهرام آرام و به‌ طور کلی افراد رأس سازمان، مانند تقی شهرام، مورد اشاره قرار داد، پردازش یک دستگاه روانی - تربیتی در سطح تشکیلات برای کنترل و استحاله شخصیت و عملکرد افراد و زیردستان تشکیلاتی خود در سازمان بود. این دستگاه به‌قدری دقیق و شناخته‌شده بود که اصطلاحاتی نیز در مورد آن رایج شد که از جمله آن‌ها می‌توان به «روکم‌کنی»، «ماست‌خور گیری» و «تنگه‌خردکنی» اشاره کرد. نخستین مسئله‌ای که در برخورد با این اصطلاحات در ذهن نقش می‌بندد، عجیب و نامأنوس بودن آن‌هاست. برای شناخت یکی از این اصطلاحات که به بهرام آرام و سرشاخه «گسترش و تصفیه» مربوط می‌شود، یعنی «تنگه‌خردکنی»، به سراغ یادداشت‌های قاسم عابدینی می‌رویم:

او یکی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران در دهه ۱۳۵۰ بود. او به‌ عنوان یکی از کادرهای فعال و تأثیرگذار، در فعالیت‌های تشکیلاتی و نظامی سازمان نقش مهمی ایفا کرد. اطلاعات موجود درباره او اغلب در چارچوب عملکردهای سازمان در آن دوره و همکاری‌هایش با دیگر اعضای برجسته، مانند بهرام آرام و مجید شریف‌واقفی، مطرح می‌شود. در یادداشت‌های او درباره تنگه‌خردکنی و نقش محوری بهرام آرام می‌خوانیم:

گویا این اصطلاح بیش‌تر در میان قماربازان رواج داشته باشد و کلاً بدین معنی است که تنگه او را معمولاً خرد می‌کنند و بدین‌وسیله فرد اتکا به خودش را از دست‌ داده، دچار تزلزل و ضعف روحی خواهد شد و چه‌بسا که تا انتها دیگر ببازد. در اصطلاح تشکیلاتی، مفهومی در همین حدود داشت. مثلاً بهرام آرام در نیمه اول سال ۵۵ به تحت مسئولیت‌های خودش در شاخه «گسترش و تصفیه» این موضوع را «آموزش» می‌داد و می‌گفت: «مسئول باید تنگه تحت مسئولیتش را خرد کند؛ در غیر این صورت – به‌خصوص اگر فرد تحت مسئولیت قدری زبل و تیز هم باشد – سوار مسئولش خواهد شد و دیگر نمی‌توان اداره‌اش کرد». مفهوم این «تنگه خردکردن» در ردیف و جزء اجزای همان «ماست‌خور گیری» و «روکم‌کنی» بود و مجموعاً در خدمت تخریب روحی و شکستن شخصیت افراد – برای این‌که هرچه زودتر و بهتر به مهره مورد لزوم تشکیلات تبدیل شوند.

مناسبت به‌ کاربردن این اصطلاح را توضیح می‌دهم: وحید (مهدی فتحی) فردی خوش‌اخلاق، بامحبت و کمرو بود یا به قول اصطلاح تشکیلاتی، فردی «سازش‌کار» و «عاطفی» بود. در آن موقع، وی مسئولیت فرد سمپاتی به نام هوشنگ را به عهده داشت؛ به‌ طوری که به‌سادگی جذب آموزش‌ها و فشارهای تشکیلاتی نمی‌گردید و لاجرم مجبور می‌شد برخوردهای دوگانه و گاهی «غیرصادقانه» بکند.

در همین رابطه وقتی که در کلاس جمعی، وحید راجع به حرکات و رفتارهای وی صحبت می‌کرد و اظهار نارضایتی از وی می‌نمود، بهرام آرام به وحید چنین گفت: «وحید جان اگر به این صورت با او رفتار کنی، فردا مسئولت می‌شود و سوارت خواهد شد. اصولاً مسئول باید بتواند تنگه تحت مسئولیتش را بشکند تا بتواند او را اداره کند». این حدوداً عین جملات بهرام آرام است و کسانی که با او ارتباط داشته‌اند، حتماً با چنین رفتاری از وی مواجه بوده‌اند. من شخصاً با چنین برخوردی از جانب وی روبه‌رو بوده‌ام.

این شگردهایی شگفت‌انگیز و البته غیراخلاقی و غیرانسانی بوده است که سازمان مجاهدین خلق برای حفظ نظم آهنین و استحکام ساختار سازمانی خود به کار می‌برده است. بدون شک، نام افرادی چون تقی شهرام و بهرام آرام در صدر مغزهای متفکر طراح چنین شگردهایی به چشم می‌آید.

منبع

رونوشت برابر اصل یادداشت­های قاسم عابدینی (از رهبران پیکار زندانی از درون تشکیلات مجاهدین خلق و پیکار)، تنظیم و ویرایش: احمدرضا کریمی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

۲۳۲۵۹