شناسهٔ خبر: 69815627 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

احمد زیدآبادی : مراکز تولیدِ بدون علت و دلیلِ بدترین نوع دود!

احمد زیدآبادی نوشت: قبلا درباره رانندگی در این بخش از اتوبان در میانِ انواع کامیون‌های سنگینی که گاه هر سه لاین جاده را به اشغال خود در می‌آورند و راننده‌هایی که یک لحظه برای چرخش به سمت راست یا چپ به راننده دیگر مهلت نمی‌دهند، چیز‌هایی نوشته‌ام. نوشته امروزم، اما مربوط به امر دیگری است!

صاحب‌خبر -
احمد زیدآبادی در روزنامه اعتماد نوشت: اگر شما هم مثل من ماشین‌تان وانت‌بار باشد و نتوانید وارد اتوبوبان تهران - قم از عوارضی تا حسن‌آباد فشافویه شوید و در عین حال، طبیعت مورد علاقه‌تان اطراف همین اتوبان از حسن‌آباد تا ۲۰ کیلومتری قم به خصوص محیط اطراف دریاچه حوض‌سلطان و علی‌آباد و منظریه و چشمه‌شور باشد، ناگزیر می‌شوید برای رسیدن به مناظر مورد علاقه‌تان از اتوبان تهران -ساوه خود را به شهرک پرند برسانید و از آنجا از طریق جاده فرودگاه بعد از حسن‌آباد فشافویه که ورود وانت‌بار آزاد آست، وارد اتوبان تهران - قم شوید.
 
از شماتت‌ها و تمسخر‌ها و خنده‌های برخی نزدیکان و دوستان نسبت به وصف حیرت‌انگیزی که من از جلوه‌های زیبا و خیره‌کننده افق و رنگِ آسمان و زمین و شکلِ تپه‌ها و کوه‌ها و دشت‌ها و تلألو درخشان دریاچه فروپوشیده در نمک آن ناحیه به دست می‌دهم که گذریم، عبور متناوب ما از اتوبان تهران - ساوه خود حکایتی دیگر دارد!
 
قبلا درباره رانندگی در این بخش از اتوبان در میانِ انواع کامیون‌های سنگینی که گاه هر سه لاین جاده را به اشغال خود در می‌آورند و راننده‌هایی که یک لحظه برای چرخش به سمت راست یا چپ به راننده دیگر مهلت نمی‌دهند، چیز‌هایی نوشته‌ام. نوشته امروزم، اما مربوط به امر دیگری است!
 
از خروجی اسلام‌آباد و احمد‌آباد مستوفی به بعد، در آن بخش از شمال جاده که تپه‌های توسری‌خورده خاکی صف کشیده‌اند، حجم انبوهی از نخاله‌های ساختمانی و انواع آشغال دیده می‌شود. از نخاله‌ها هم که صرف‌نظر کنیم، آن همه آشغال در آن منطقه چه می‌کند؟ حالا بر اصل وجود آشغال‌ها هم که چشم بپوشیم همیشه خدا، افرادی در میان نخاله‌ها و آشغال‌ها در حال لولیدن دیده می‌شوند که به نظر نمی‌رسد، شغل‌شان تفکیک آشغال‌ها و جمع‌آوری چیز‌های سودمند و قابلِ فروش داخلِ آنها باشد.
 
بندگان خدا از راه دور بیشتر به معتاد و ولگرد شباهت دارند. عمده کارشان هم ظاهرا آتش زدن هر چیزی از میان آشغال‌هاست که قابل اشتعال باشد. بنابراین به محض ورود به اتوبان، به جای آنکه با هوای تمیزتری روبه‌رو شوید، ستون‌های متعددی از دود غلیظ و سیاه و بدبویی را مشاهده می‌کنید که، چون گردباد‌های صحرای حضر‌الموت سر به آسمان گذاشته‌اند و تمام افق اطراف را تیره و تار و نفرت‌انگیز کرده‌اند. آن بندگان خدا یا ولگرد‌های محترم، ظاهرا علاقه خاصی به آتش زدن لاستیک‌های کهنه‌ای دارند که رانندگان ماشین‌های سنگین و سبک هنگام پنچر شدن خودروی‌شان در آن حوالی رها کرده‌اند.
 
در فصول سرد نه فقط روی آن تپه‌های خاکی که در قدم به قدم اطراف اتوبان به ویژه در زیر هر پلی، یک لاستیک کهنه شعله‌ور، دود بدرنگ و بد بو و غلیظ خود را بر سر مزارع و باغ‌ها و ساختمان‌های مسکونی شهرک‌های اطراف، چون اسلام‌شهر و نسیم‌شهر و شاهدشهر و رباط‌کریم و ... فرو می‌ریزد و راه تنفس مردم محل و رهگذران و حتی حیوانات و گیاهان را سد می‌کند.
 
احتمالا برخی دوستان به شدت «عدالت‌خواه» که معمولا دنبالِ توجیه خرابکاری‌های محیط‌زیستی مردمان نادار هستند، فوری دلیل خواهند آورد که «پس این بینوایان رها شده به حال خود، در سوز و سرمای زمستان به چه وسیله‌ای خود را گرم کنند؟ همه که مثل جنابعالی مرفه بی‌درد نیستند که سقفی بالای سر و وسیله‌ای برای گرم شدن داشته باشند! خب مجبورند لاستیک آتش بزنند!»
 
ایراد من، اما این است که اولا، این بندگان خدا چرا به حال خود رهایند؟ آن هم در محیطی آن همه آلوده و کثیف؟ ثانیا، برای گرم کردن خود، چرا لاستیک‌های بویناک و پردود را آتش می‌زنند در حالی که چیز‌های کم‌دودتری هم برای آتش زدن در آن اطراف پیدا می‌شود؟ ثالثا، وقتی ستون‌های دود از هر طرف سر به آسمان می‌گذارد، چرا توجه نهاد یا مسوولی برای خاموش کردن آنها جلب نمی‌شود تا آلودگی هوای شهر کمی کنترل شود؟ رابعا، آتش زدن لاستیک‌ها مختص فصول سرد نیست. در فصول معتدل و حتی در دل چله تابستان که یک لحظه پایین کشیدن شیشه ماشین حرارتی کمتر از لهیب آتش تنور ندارد، باز هم بساط آتش زدن لاستیک‌ها و رژه رفتن ستون‌های دود در آسمان کاملا به پاست و هیچ نهاد و مسوولی ظاهرا حتی توجهش هم جلب نمی‌شود چه رسد به اینکه برای اطفا یا جلوگیری از آن اقدامی کند!
 
اینکه دولت به بهای قطع شدن دوره‌ای برق شهری و به منظورِ بهبود کیفیت هوا، تصمیم به کاهش مصرف مازوت در نیروگاه‌ها گرفته است، به جای خود، اما پرسش این است که در کنار آن، چرا به مراکز تولیدِ بدون علت و دلیلِ بدترین نوع دود و آلودگی در شهرک‌های اقماری تهران هیچ توجهی نمی‌شود؟ مقابله با این دودزایی انبوه و بی‌خود و الکی و اعصاب خردکن چه هزینه‌ای دارد؟
 
 آیا هزینه‌اش به یک‌هزارم پیشگیری از مصرف مازوت و قطع برق شهر می‌رسد؟