شناسهٔ خبر: 69790752 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

عقبگرد ارتجاعی؛ انقلاب و مسئله بنیان‌ها

عقبگرد با یک‌جور «تنزل‌دادن» مترادف است؛ تنزل‌دادن مردمی که در ذیل یک قانون اساسی مشخص به شهروند تبدیل شده، به رعایای شاه قدر قدرتی که حتی اگر علاقه نداشته باشد، مجبور می‌شود بخشی از خاک کشورش را با توجیهاتی بلاوجه در اختیار دشمنان خارجی قرار دهد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه امام و رهبری خبرگزاری تسنیم، حمید ملک‌زاده پژوهشگر اندیشه‌های سیاسی در یادداشتی با عنوان «عقب‌گرد ارتجاعی؛ انقلاب و مسئله بنیان‌ها» نوشت: برای سال‌های زیادی است که شعار «به عقب بر نمی‌گردیم» در برخی محافل سیاسی ایران مورد توجه سیاستمداران و طرف داران آنها بوده است. شعاری که در دوره‌های مختلف از سیاست‌ورزی در جمهوری اسلامی ایران در بین جناح‌های سیاسی رقیب مورد استفاده قرار گرفته و گاهی دستمایه شوخی‌ها و طعنه‌های سیاسی بوده است. صورت دیگری از این شعار وجود دارد که بیرون از منازعات سیاسی داخل کشور، و از طرف جناح‌هایی که نفسِ جمهوری اسلامی ایران را به چالش می‌کشند مطرح شده، و به طور قابل‌توجهی از سمت مجموعه به‌هم‌پیوسته‌ای از رسانه‌های فارسی‌زبان غیرایرانی، افراد با گرایش‌های سیاسی مختلف، برخی از روشنفکران و دانشگاهیان و بعضی از فعالان سیاسی داخلی نیز تکرار شده است: «به عقب بر می‌گردیم»، یا اگر دقیق‌تر بگویم: «باید به عقب برگردیم». این رویکرد دوم از جهات سیاسی از اهمیّت برخوردار است. مهم‌ترین وجه اهمیّتی که این دعوت به بازگشت یا عقبگرد وجود دارد نقشی است که مروجان آن انتظار دارند به‌عنوان مبنای ایدئولوژیک یک‌جور رویکرد انتقادی نسبت به انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی بازی کند. ازاین‌جهت در نگاه کسانی که از آن صحبت می‌کنند، این یک‌جور عقب‌گرد انقلابی است. من در این یادداشت کوتاه تلاش می‌کنم تا ضمن توجه به بیانات رهبر انقلاب اسلامی ایران در دیدار با اعضای مجلس خبرگان این موضوع را مورد بررسی قرار دهم که چطور این عقب‌گرد یک‌جور عقب‌گرد ارتجاعی، و انقلابی که از آن صحبت می‌کنند یک‌جور انقلاب محافظه‌کارانه است.

این راه که می‌روی به ترکستان است

برای اینکه بتوانیم به شکل معناداری در این باره صحبت کنیم قبل از هر چیز باید مشخص کنیم که منظور منادیان «عقب‌گرد» از عقب کجاست. تا جایی که به زبان فارسی مربوط می‌شود «عقب‌گرد» به معنای پس‌گرد، یعنی پشت سررفتن یا به عقب بازگشتن است. عقبگرد همچنین در ادبیات نظامی به معنای چرخیدن به عقب‌روی پاس «چپ» در نظر گرفته می‌شود. این کلمه در ادبیات ورزشی معنای جالب‌توجهی دارد. برای نمونه در بسکتبال عقبگرد عبارت است از موقعیتی که در آن مهاجم توپ را در نتیجۀ پاس اشتباه یا تخلف از دست می‌دهد و باعث می‌شود تیمش از حالت تهاجمی به حالت تدافعی در آید. فارسی‌زبانان همچنین عقب‌گرد را با «تنزل‌دادن» مترادف کرده‌اند. چیزی که من بنا دارم درباره آن بنویسم به نحوی با همه این مفاهیم سروکار پیدا می‌کند. اجازه بدهید تا در وهله اول عقبگرد را در معنای «به عقب بازگشتن» در نظر بگیریم.

گفته بودم که عقبگرد وقتی به‌عنوان فراخوانی از طرف معارضان جمهوری اسلامی ایران مطرح شده باشد یک‌جور فراخوان عمومی برای بازگشت به جایی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران است. این فراخوان بر یک‌جور تصویرسازی دروغین از رژیم پهلوی استوار شده است. تصویری که بر اساس آن ایران کشوری آزاد با حکومتی پیشرو، و اقتصادی شکوفاست؛ کشوری که تحت حکومت دلسوزانه دیکتاتوری صالح در مسیر ترقی روزافزون قرار گرفته و افق‌هایی روشن را در مقابل خود و شهروندانش ترسیم کرده است. چیزی که بناست از این تصویر خیالی حمایت کند مجموعه‌ای از تصاویر ویدئویی است که در آن ایران از جایی بالاتر از میدان ونک آغاز می‌شود. البته تکه‌پاره‌هایی از محله‌های اعیان در شهرهای بزرگ هم هستند که به‌عنوان بخش‌هایی از این تصویر چندتکه و نادقیق می‌شود به آنها اشاره کرد. این تصویر در پسِ چیزهایی که از ایران نشان می‌دهد، مجموعه قابل‌توجهی از حقایق را پنهان می‌کند. حقایقی آن‌چنان بزرگ که تصویر نحیف ایرانی که در پسِ سر ما قرارداد نمی‌تواند به طور کامل آن را بپوشاند.

 اگر بخواهیم بدون تقبل‌کردن دشواری‌های ناشی از گزارش‌های اقتصادی نهادهای ملّی یا بین‌المللی درباره واقعیّت اقتصاد و جامعه ایران عصر پهلوی به این حقایق دست پیدا کنیم به‌سادگی می‌توانیم سراغ سینمای ایران در دوران پهلوی برویم. سینمایی که من از آن صحبت می‌کنم ضرورتاً در فیلم‌هایی مثل گوزن‌ها، یا مجموعه سریالی صمد، که پرویز صیاد در آن بازی می‌کرد نیست. چرا که منادیان این تصویر نحیف و دروغین از زندگی انسان ایرانی از عصر پهلوی، آماده هستند که بدون هیچ تردیدی این سینما و آن مجموعه از آثار را به گرایش‌های روشنفکران چپ‌گرایی که دل در گروی شوروی کمونیستی داشتند نسبت داده و با اضافه‌کردن چند مغالطه بی‌معنا این آثار را در زمره آثاری قرار دهند که از «تروریسم» یا «کمونیسم» یا چیزهایی مثل این دفاع می‌کنند. من پیشنهاد می‌کنم که به فیلم‌های دیگری از سینمای آن روز و مجموعه آن چیزی که به‌عنوان فیلم‌فارسی می‌شناسیم مراجعه کنید. من با همین انگیزه آثاری مثل رضا موتوری، خاک، بلوچ یا هر فیلم دیگری با رویکردی انتقادی به مسائل اجتماعی موجود در آن دوران پرداخته است را نیز کنار می‌گذارم، و از شما دعوت می‌کنم تا از چشم‌اندازی که در اینجا از آن صحبت می‌کنم به آثاری مثل همسر، در امتداد شب، یک اصفهانی در نیویورک و ممل آمریکایی نگاه کنید. همین‌طور می‌توانید مجموعه آثاری که مرحوم محمدعلی فردین در آنها نقش‌آفرینی کرده است را به این لیست اضافه کنید.

چیزی که تقریباً در همه این آثار، در هرکدام از آنها به نحوی می‌توان مشاهده کرد، فاصله شدید طبقاتی در جهانی است که در آن انسان ایرانی آرزوهای خود را بربادرفته می‌بیند. در جهان زمخت و رهاشده‌ای آلوده به مواد مخدر، در غیاب یک سازمانِ کارآمد قانونی که به شکل نهادمندی امنیّت طبقات اجتماعی کشور را تضمین می‌کند، شخصیّت‌های هر کدام از این فیلم‌ها یا به دنبال شانسی هستند در ست مثل یک معجزه غیرطبیعی که وضعیّت اجتماعی آنها را دستخوش تغییر کند، یا در یک وضعیّت نابرابر به‌تنهایی، و در مقام قهرمانانی غیرطبیعی از حق خود به‌عنوان انسان، در جهانی بی‌اندازه بی‌رحم دفاع کنند. شاید نمونه ممل آمریکایی، و رؤیای امریکا برای پسر و دختری که به شکل بنیادینی در دام مسائل ناشی از شکاف طبقاتی گرفتار شده، و هر کدام سعی می‌کنند تا به نحوی از راه‌های عجیب در سرنوشتی که به آن دچار شده‌اند تغییرات قابل‌توجهی ایجاد کنند بیشتر از آثار دیگری که از آنها نام بردیم برای معلوم کردن مختصات آن چیزی که در عقب قرار دارد به کار ما بیاید.

یک نمونه دیگر از آثاری که می‌شود از آنها به‌عنوان الگویی برای روشن‌کردن مختصات آن چیزی که در عقب‌گرد ادعایی انتظار ما را می‌کشد فیلم همسر با بازی بهروز وثوق و خانم فائقه آتشی است: شکاف طبقاتی پرنشدنی، بسته‌بودن همه راه‌های توسعه فرهنگی و اجتماعی برای افراد طبقات پایین جامعه، سردرگمی فرهنگی ناشی از سرمایه‌داری رانتی و مفاهیم دیگری مانند این، در غیاب قانونی که بتواند در مواقع نیاز از حقوق زنان یا دیگر شهروندان ایرانی دفاع کند، هرکدام به نحوی در بخش‌های مختلف از همسر به نمایش درآمده‌اند. هرچند ممکن است ماجرای عاشقانه زنی از طبقات بالا که با جوانمردی مردی از طبقات پایین مواجه شده چشم ما را بر آنچه بن‌مایه اصلی فیلم را تشکیل داده بسته باشد. به‌هرحال این آن جایی که است فرمان عقب‌گرد، ما را به آن دعوت می‌کند. جهانی که به شکل آزاردهنده‌ای از شکاف طبقاتی آزاردیده است. جهانی که در آن هیچ نیروی سازمان‌یافته و نهادمند قانونی قابل‌اعتمادی وجود ندارد که افراد بتوانند برای دادخواهی به آن مراجعه کنند، جهانی که هنوز نیازمند لوطی‌هایی است که باید خود به‌تنهایی برای برقرارکردن عدالت اقدام ‌کنند.

عقبگرد ارتجاعی؛ انقلاب محافظه‌کارانه

شما ممکن است آن‌طور که برخی از علاقه‌مندان به رژیم پهلوی در مواردی مانند این استدلال می‌کنند، مجموعه‌ای از تغییرات مهم در زمینه صنعتی‌سازی، برخی اقدامات در حوزه راه‌سازی و قدم‌هایی که در رژیم پهلوی برای نوسازی دستوری و خشونت‌آمیز ایران برداشته شده است را به‌عنوان داده‌هایی تاریخی در دفاع از فرمان عقبگردی که از آن صحبت می‌کنیم در مقابل دعاوی من حاضر کنید. من انکار نمی‌کنم که در دوران پهلوی، تحت‌تأثیر ورود ایده‌های توسعه‌گرایانه به ساختار حکومت، و در نتیجه دسترسی رژیم به منابع نفتی، و تحت‌تأثیر تمایلات بلوک غرب جهان برای نوساخته کردن کشورهای هم‌پیمان با خود، به‌عنوان روشی برای جلوگیری‌کردن از جذب این دولت‌ها در بلوک شرق، تغییرات محسوسی در زمینه‌های مختلف مادی در کشور اتفاق افتاده است. هرچند مجموعه‌ای از مطالعات دقیق درباره مشخصه تهاجمی این گرایش‌های توسعه‌ای، و تأثیر مخرب برخی از سیاست‌های اجرا شده در دوران پهلوی از طرف پژوهشگرانی بی‌طرف وجود دارد که می‌توانیم به آنها اشاره کنیم. به‌ هر تقدیر ایران در دوران پهلوی اولین تجربه‌های جدی از نوسازی در حوزه‌های مادّی را تجربه می‌کرد و پیش ‌از این آن‌قدر از قافله نوسازی صنعتی و مادّی عقب‌مانده بود که هر اقدامی را می‌شود به‌عنوان گامی بزرگ در مسیر نوسازی کشور در نظر گرفت. باوجود این بنا ندارم در این ظواهر از نوسازی آمرانه‌ای که نتایج آن را در الگویی که در بخش پیشین مورد بررسی قرار دادم باقی بمانم. من بیشتر ترجیح می‌دهم از اینجای مکانی و زمانی خاص خودم به دعوتی که در فراخوان عقبگرد علاقه‌مندان به پهلوی وجود دارد نگاه کنم. از این منظر عقبگرد بیشتر به معنای یعنی پشت سررفتن یا به عقب بازگشتن است. یعنی از وضعیت تاریخی خاصی که در آن نوعی سازمان قانونی نهادمند بر همه حوزه‌های زندگی شخصی و عمومی شهروندان جریان دارد، به وضعیت نامعلومی از یک دولت تمامیّت‌خواه بازگشتن که هنوز هم جز در بخش‌هایی از پایتخت از اراده و توان کافی برای محافظت‌کردن از شهروندانش برخوردار نیست. از این منظر عقبگرد بیشتر به فرمانی نظامی شبیه است که این بار نه روی پای چپ، که می‌تواند نشانه‌ای از جریان انتقادی فکر و نیروی تحول‌خواهی انقلابی باشد، بلکه روی پای راست، یعنی روی پای نیروی متحجر و محافظه‌کاری که از یک‌جور نظامی دیکتاتوری ضد مردم دفاع می‌کند، اتفاق می‌افتد.  در این معنا عقبگردی که از آن صحبت می‌کنیم ما را با دعوت به  موقعیتی مواجه می‌کند که در آن نیروی مهاجم و انقلابی مردم، که در انقلاب اسلامی ایران اراده خود برای ایجاد وضعیتی نوین را محقق کرده است، در نتیجۀ پاس اشتباه یا تخلف، ازدست‌داده و به حالتی تدافعی در می‌آید. در این معنا عقبگرد با یک‌جور «تنزل‌دادن» مترادف است. تنزل‌دادن مردمی که در ذیل یک قانون اساسی مشخص به شهروند تبدیل شده، به رعایای شاه قدر قدرتی که حتی اگر علاقه نداشته باشد، مجبور می‌شود بخشی از خاک کشورش را با توجیهاتی بلاوجه در اختیار دشمنان خارجی قرار دهد. پادشاهی که برای ماندن، یا نماندن در صندلی پادشاهی از سفارتخانه‌های خارجی مشورت می‌گیرد و تنها کاری که در مقابل نظر مخالف آنها می‌تواند انجام دهد این است که در مقابل نزدیکان خود به آنها ناسزا بگوید. این عقبگرد حتی اگر متضمن نوعی انقلابی‌گری هم باشد، چیزی به جز یک‌جور انقلاب محافظه‌کارانه از طرف مردمی نیست که زنجیرهای بردگی را پاره کرده‌اند، اما چون امید خودشان به محقق کردن زندگی شایسته‌ای که در نتیجه آزادی از آن بند می‌توانند به دست بیاورند از دست‌ داده‌اند، ترجیح می‌دهند دوباره به عقب بازگشته و یوغ بردگی بر گردن بیندازند. این معنای عقب‌گرد ارتجاعی است، و محتوای انقلابی محافظه‌کارانه است.

انتهای پیام/