روزنامه جام جم در گزارشی از فراموشی مصدومان حادثه طبس و وضعیت خانواده آنها خبر داده است.
مشکلاتیکه علاوهبر خود معدنچیان، جان اعضای خانواده را هم به لبشان رسانده و چنان به مرز درماندگی رسیدهاند که ناامید ازکمکهای احتمالیکه گاهی دارند و خیلی وقتها هم نه؛ در تنهایی خود چشم به خدای آسمانها دوختهاند تا او با یک معجزه و بازگرداندن سلامتی به سرپرست خانواده، گره کور زندگیشان را باز کند.
همسر علی عباسزاده، یکی از همین زنان مصیبتدیده است که بیش از ۴۰ روز است یک آب خوش ازگلویش پایین نرفته. نه شب دارد و نه روز. نه خواب دارد و نه خوراک. اصلا چیزی به نام زندگی ندارد که شب و روز و خواب و خوراک در آن جایی داشته باشد. درست مثل همسرش علی که از وقتی در معدن طبس آن بلا به سرش آمد، با زندگی عادی که قبلا داشت، خداحافظیکرد و تبدیل شد به تکهگوشتی که یک گوشه خانه افتاده و در و دیوار را نگاه میکند. علیآقا روزی چهارستون بدنش سالم بود و در معدن طبس کار میکرد تا زن و بچهاش در آرامش زندگی کنند. حقوقشکافی نبود، کار سخت و طاقتفرسا بود، اما زندگی خرج داشت و علیآقا با جنمیکه داشت، تمام توانش را در بازوان مردانهاش جمع کرد تا نگذارد خم به ابروی زن و پسرش بیاید. یک هفته مانده بود تا شهریور تمام شود و قرار بود علیآقا دو سه روز دیگر برای استراحت به خانه برود، اما روحش خبر نداشت که در آن تونلهای تنگ و تاریک و سرد معدن، چه جهنمی در انتظار او و همکارانش است. فقط چند ساعت مانده بود تا علیآقا نزد همسر مهربان و پسرش برگردد. شب حادثه با همه شبها فرق داشت و دل بسیاری از معدنچیانی که قرار بود وارد تونلها شوند، یکجورهایی شور میزد