شناسهٔ خبر: 69779861 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

دونالد ترامپ در خلیج فارس تنها است!

کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس، با درس‌گیری از تجربیات گذشته و ناکامی سیاست‌های امنیتی آمریکا در حمایت از منافع آنها، به سمت خوداتکایی، تنش‌زدایی منطقه‌ای و تقویت روابط دیپلماتیک گام برداشته‌اند. در نتیجه، کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس بر پایه عمل‌گرایی و موازنه‌سازی هوشمندانه، تلاش دارند ضمن حفظ استقلال و اتحاد منطقه‌ای، منافع ملی و ثبات منطقه را در برابر چالش‌های پیش‌رو تضمین کنند.

صاحب‌خبر -

فرارو- بدر السیف استاد دانشگاه کویت و پژوهشگر ارشد موسسه کشور‌های عربی خلیج فارس در واشینگتن

به گزارش فرارو به نقل از اندیشکده چتم هاوس، دونالد ترامپ در حالی به کاخ سفید بازمی‌گردد که با منطقه‌ای تازه و متفاوت در خلیج فارس روبه‌روست؛ منطقه‌ای که تغییرات آن تا حد زیادی با تصمیمات و رویکرد‌های خود او گره خورده است. واکنش سرد و بی‌تفاوت او به حمله سپتامبر ۲۰۱۹ به تأسیسات نفتی عربستان سعودی، مبانی دکترین امنیتی آمریکا در حمایت از منابع انرژی و منافع شرکای سنتی این کشور را متزلزل کرد. این بی‌عملی، زنگ خطری برای کشور‌های عربی خلیج فارس بود که آنها را به سمت خوداتکایی و تجدیدنظر در وابستگی‌های امنیتی سوق داد.

تقویت روابط با همسایگان منطقه‌ای: گامی به سوی اتحاد بیشتر

در سال‌های اخیر، کشور‌های عربی منطقه گام‌های مهمی برای مدیریت سرنوشت خود برداشته‌اند. از حل اختلافات درون‌منطقه‌ای گرفته تا تلاش برای پایان دادن به جنگ یمن، همه نشان‌دهنده این است که این کشور‌ها اکنون برای مسائل امنیتی و دیپلماتیک خود، دست به کار شده‌اند. برقراری روابط جدید با همسایگان منطقه‌ای همچون ایران، سوریه و ترکیه نیز بخشی از این روند بوده است.

هرچند همچنان شکاف‌هایی در میان شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس وجود دارد، اما حرکت کلی این کشور‌ها به سوی اولویت‌بخشی به منافع ملی و تلاش برای صلح و رفاه منطقه‌ای، تصویر تازه‌ای از خلیج فارس ارائه داده است.

پایان دادن به شکاف سه‌ساله میان کشور‌های عضو شورای همکاری خلیج  فارس یکی از آخرین و مهم‌ترین تلاش‌های دیپلماتیک دولت اول دونالد ترامپ بود. این آشتی تاریخی که در نهایت با حضور جرد کوشنر در نشست العلا در ژانویه ۲۰۲۱ محقق شد، نتیجه‌ی تلاش‌های پیگیرانه و فشاری مستمر بود که از سوی واشنگتن اعمال شد.

 خوداتکایی و آشتی منطقه‌ای: بهترین مسیر برای کشور‌های عربی

دو گرایش برجسته در سیاست‌های منطقه خلیج فارس  یعنی قاطعیت و کاهش تنش  ریشه در تحولات تاریخی و عوامل مختلف این منطقه در دهه‌های اخیر دارند. با این حال، سیاست‌های دولت اول ترامپ نقشی پررنگ در تقویت این تمایلات ایفا کرد و روند‌های موجود را شتاب بخشید. برای کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس، بهترین مسیر در راستای تأمین منافع ملی و منطقه‌ای آنها پایبندی به خوداتکایی و تقویت آشتی درون‌منطقه‌ای است.

سیاست‌گذاری کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس همواره بر مبنای تطبیق‌پذیری، عمل‌گرایی و انعطاف‌پذیری بنا شده است. این رویکرد عمل‌گرایانه، نتایج مثبتی برای این منطقه به ارمغان آورده است که می‌توان به جلوگیری از گسترش دامنه درگیری‌های مداوم میان ایران و اسرائیل به منطقه خلیج فارس اشاره کرد. همچنین این سیاست‌ها، بستری برای تعامل سازنده با دولت‌های متوالی آمریکا فراهم کرده است، به‌طوری که کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس توانسته‌اند در برابر پیش‌بینی‌ناپذیری و نگاه معامله‌گرایانه دولت ترامپ مقاومت کنند.

با این حال، هنوز نمی‌توان با قطعیت مشخص کرد که کدام یک از دو گرایش رقیب – انزواطلبی یا نئومحافظه‌کاری – در سیاست‌های ترامپ غالب خواهد شد. کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس به احتمال زیاد تلاش خواهند کرد هر دو گرایش را مدیریت کنند، حتی اگر این دو به شکلی پرتنش در کنار یکدیگر همزیستی داشته باشند. با این وجود، به نظر می‌رسد گرایش انزواطلبی بیشتر از نئومحافظه‌کاری با شخصیت و سیاست‌های ترامپ در قبال منطقه خلیج فارس همخوانی داشته باشد.

 معرفی راه‌حل دو دولتی به ترامپ

حمایت از اسرائیل در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ با قوت ادامه خواهد یافت. یکی از نشانه‌های آشکار این سیاست، انتصاب الیس استفانیک، چهره‌ای شناخته‌شده در حمایت از اسرائیل، به‌عنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل است. در همین حال، عربستان سعودی موضع خود را برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل به‌طور شفاف بیان کرده است: «پایان اشغالگری اسرائیل و تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی». در مقابل، دولت بایدن اگرچه مدت‌ها بر ضرورت آتش‌بس تأکید کرده، اما یا اراده لازم برای اعمال فشار بر اسرائیل را نداشته یا توانایی آن را از خود نشان نداده است.

در چنین شرایطی، کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس از تغییر احتمالی که ترامپ ممکن است با تمایل کمتر به جنگ در این معادله ایجاد کند، استقبال می‌کنند. با این حال، آنها انتظارات محدودی از این تغییرات دارند، چرا که تاکنون اظهارات دونالد ترامپ در این زمینه به نتایج عملی و ملموس در سیاست‌های او منجر نشده است.

دولت جدید ایالات متحده احتمالاً به مسیر توافق‌نامه‌های ابراهیم بازخواهد گشت؛ توافق‌نامه‌هایی که در دوران ترامپ با میانجی‌گری آمریکا به امضا رسید و از سوی تیم بایدن نیز تأیید و حمایت شد. این توافق‌نامه‌ها توانستند فصل جدیدی در روابط اسرائیل و چندین کشور عربی بگشایند و روابط دیپلماتیک میان آنها را عادی‌سازی کنند. با این حال، این روند عربستان سعودی را با چالشی پیچیده مواجه کرده است. در ماه‌های اخیر عربستان سعودی تلاش کرده است نقش رهبری خود را در مسئله فلسطین به نمایش بگذارد. از جمله اقدامات اخیر ریاض می‌توان به راه‌اندازی «ائتلاف جهانی برای اجرای راه‌حل دو دولتی» و برگزاری اجلاس فوق‌العاده عربی و اسلامی اشاره کرد.

به نظر می‌رسد منطقی باشد که عربستان سعودی ائتلاف جهانی و نسخه‌ای بازنگری‌شده از راه‌حل دو دولتی را در ابتدای کار به دولت ترامپ معرفی کند. این پیشنهاد با جاه‌طلبی‌های ترامپ برای ثبت نام خود در تاریخ به عنوان رئیس‌جمهوری که توانسته صلحی غیرممکن را محقق کند، همخوانی دارد. سایر کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس نیز احتمالاً از چنین حرکت‌هایی حمایت خواهند کرد. امارات متحده عربی که همواره در دیپلماسی منطقه‌ای خود مهارت نشان داده، آماده پشتیبانی از این مسیر است. قطر نیز، به نظر می‌رسد در راستای پاسخ به درخواست‌های آمریکا، گام‌هایی در جهت کاهش حمایت از حضور حماس در دوحه بردارد و در این فرآیند نقش‌آفرینی کند. در مواجهه با دولتی سرسخت در اسرائیل، احیای راه‌حل دو دولتی بدون شک چالشی پیچیده و زمان‌بر خواهد بود. با این حال، شخصیت غیرقابل‌پیش‌بینی دونالد ترامپ می‌تواند فرصتی برای باز کردن مسیر‌هایی نو در این پرونده پیچیده فراهم کند.

آینده روابط کشور‌های عربی و ایران: دوری از تنش و تمرکز بر همکاری

در دوره نخست ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، استراتژی اصلی او در خاورمیانه بر منزوی کردن ایران و تشکیل ائتلافی منطقه‌ای از کشور‌های عربی و اسرائیل علیه تهران متمرکز بود. در همین راستا، ایالات متحده با خروج از توافق هسته‌ای ایران، سیاست «فشار حداکثری» را علیه تهران به کار گرفت و حتی قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ترور کرد. با این حال، کشور‌های خلیج فارس از بازگشت به دورانی پرتنش و پرمخاطره که عملاً منافع آنها را تأمین نمی‌کند، گریزان هستند.

رویکرد آمریکا در قبال ایران طی سال‌های اخیر، چه در دوران ترامپ و چه در دوره بایدن، نتوانست انتظارات متحدان منطقه‌ای را برآورده کند. واکنش کم‌رمق دولت ترامپ به حمله انصارالله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی در سال ۲۰۱۹ و عدم اقدام قاطع دولت بایدن در برابر حملات انصارالله به ابوظبی در سال ۲۰۲۲، هر دو نشانه‌ای از ناکامی واشنگتن در ارائه پاسخی موثر به تهدیدات منطقه‌ای بودند. در نتیجه این شرایط، کشور‌های منطقه به جای تکیه بر مداخلات آمریکا، به سمت تنش‌زدایی گسترده با ایران حرکت کردند. حتی در صورت بازگشت ترامپ به قدرت، بعید به نظر می‌رسد این روند تغییری اساسی پیدا کند. کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس دیگر تمایلی به بازگشت به دورانی پرتنش و ستیزه‌جویانه ندارند، چرا که این رویکرد سودی برای منافع آن‌ها ندارد.

توافق ایران و عربستان که با میانجی‌گری چین به دست آمد، هرچند با سرعتی نه‌چندان بالا، اما روندی باثبات و رو به جلو داشته است. عربستان سعودی، با وجود تغییرات سیاسی در آمریکا تلاش کرده است سطح تعاملات خود با ایران را حفظ کند. کمتر از یک هفته پس از پیروزی ترامپ، رئیس ستاد ارتش عربستان سفری نادر به تهران انجام داد و دیدار‌هایی میان رهبران دو کشور برگزار شد. در این میان، رئیس‌جمهور ایران، از موضع عربستان سعودی در حمایت از آرمان فلسطین تقدیر کرد

لزوم توازن دیپلماتیک: پرهیز از ورود به رقابت قدرت‌های جهانی

سیاست‌های تجاری و انرژی دونالد ترامپ می‌تواند چالش‌های قابل‌توجهی برای کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس ایجاد کند. وعده او برای افزایش حفاری و تولید نفت در آمریکا، همراه با اعمال تعرفه‌های بالاتر بر واردات، اقتصاد را به ابزاری برای اعمال فشار تبدیل می‌کند. افزایش اکتشاف و تولید نفت در آمریکا ممکن است منجر به کاهش قیمت‌ها شود و اقتصاد‌های وابسته به نفت در خلیج فارس را با خطرات جدی مواجه سازد.    

تعرفه‌های سنگین تجاری که ترامپ وعده داده است، گرچه به نظر می‌رسد به‌طور عمده اروپا و چین را هدف قرار دهد، اما پیامد‌های آن می‌تواند کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس را نیز درگیر کند. از آنجایی که کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس تمایلی ندارند از منظر «رقابت قدرت‌های بزرگ» دیده شوند، این فشار‌ها می‌تواند آنها را در موقعیت دشواری قرار دهد و وادار به انتخاب میان قدرت‌های جهانی کند.

موازنه‌سازی استراتژیک: سیاستی برای مدیریت چالش‌ها و بهره‌گیری از فرصت‌ها

فناوری به‌عنوان بستری نویدبخش برای تقویت همکاری میان ایالات متحده و کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس، به‌ویژه امارات متحده عربی، در حال ظهور است. در کنار آن، روند سرمایه‌گذاری پایدار کشور‌های خلیج فارس در پایگاه‌های نظامی آمریکا و ادامه فروش تسلیحات به این منطقه، کماکان جریان خواهد داشت. با این حال، سرمایه‌گذاری مستقیم کشور‌های خلیج فارس در ایالات متحده ممکن است کاهش یابد، چراکه بخشی از منابع مالی صندوق‌های ثروت حاکمیتی این کشور‌ها به بازار‌های داخلی منتقل شده است.

کشور‌های عربی حاشیه خلیج فارس در دوران دولت جدید آمریکا همچنان بر پیشبرد منافع ملی خود و تقویت رویکرد منطقه‌گرایی تمرکز خواهند کرد. در این میان، حفظ همگرایی میان اعضای منطقه، اصلی‌ترین عامل برای مواجهه مؤثر با چالش‌های پیش‌رو خواهد بود؛ حتی با وجود فشار‌ها یا وسوسه‌هایی که ممکن است اولویت منافع ملی را بر منافع جمعی برجسته کنند. نشست آتی شورای همکاری خلیج فارس در کویت فرصتی ارزشمند خواهد بود تا این اتحاد به نمایش گذاشته شود و چشم‌انداز گروه درباره موضوعات کلیدی به دولت جدید آمریکا معرفی گردد.

کشور‌های خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس به‌احتمال زیاد به اجرای سیاست پیچیده و حساس موازنه بخشی خود ادامه خواهند داد؛ سیاستی که تاکنون نتایج مثبتی به‌دنبال داشته است. در این میان، سبک غیرمتعارف دونالد ترامپ و سیاست‌ورزی شخصیت‌محور او می‌تواند به ظهور سیاست خارجی غیرقابل‌پیش‌بینی از سوی آمریکا منجر شود، سیاستی که تأثیرات آن نه‌تن‌ها بر خلیج فارس، بلکه بر خاورمیانه بزرگ‌تر نیز محسوس خواهد بود.

کشور‌های خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس به راهبرد موازنه سازی خود ادامه خواهند داد؛ رویکردی که ترکیبی از مدیریت ریسک، کاهش آسیب‌پذیری و تطبیق هوشمندانه با شرایط متغیر است. این کشور‌ها با صبر و دقت به شناسایی فرصت‌هایی خواهند پرداخت که بتوانند سیاست‌های دونالد ترامپ را با اهداف و اولویت‌های خود همسو کنند و از این طریق، به بهترین نحو منافع ملی و منطقه‌ای خود را تأمین نمایند.