به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه ایران، زن جوان گفت: برادر شوهرم از زمانی که با همسر دومش ازدواج کرده، وضع مالیاش از این رو به آن رو شده است. من به این موضوع مشکوک شده بودم تا اینکه وقتی دختر کوچک برادرشوهرم به خانه ما آمده بود تا با بچههایم بازی کند، من از او پرسیدم بابات چکار میکند که او جواب داد با داییام از دیوار خانهها بالا میروند. تصور میکنم او دزدی میکند.
به دنبال این تماس، تحقیقات آغاز شد و در گام اول، سابقه پدرام و برادرزنش شایان استعلام شد. پدرام تنها سابقهای که در پروندهاش داشت، بازداشت به خاطر مهریه بود اما شایان به اتهام سرقت از خانه چندین بار بازداشت شده بود.
در ادامه بررسیها، کارآگاهان با بررسی تصاویر به دست آمده از سارقان منازل که توسط دوربینهای مداربسته ثبت شده بود و مطابقت با تصاویر پدرام و شایان، به راز سرقتهای آنها پی بردند و بدین ترتیب کارآگاهان پس از هماهنگیهای لازم با بازپرس پرونده وارد عمل شده و آنها را بازداشت کردند.
در بازرسی از خانه پدرام، اموال سرقتی از خانههای شمال پایتخت به دست آمد. مرد جوان که در برابر مدارک و شواهد پلیسی قرار گرفته بود، به سرقتهای سریالی از خانه با همدستی برادرزنش اعتراف کرد. تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی اعضای این باند ادامه دارد.
سرقت برای پرداخت بدهی
پدرام، مترجم زبان فرانسه است و بعد از آنکه به خاطر مهریه همسر اولش به زندان افتاد، پایش به خلاف باز شد و سناریوی سرقت از خانههای شمال تهران را اجرا کرد.
چطور وارد این سرقتها شدی؟
من به خاطر شکایت همسر اولم برای دریافت مهریهاش به زندان افتادم. از شانس من همه همسلولیهایم سارق بودند. همسرم زمانی که در زندان بودم طلاق گرفت و خانوادهام هم تمام داراییشان را به او دادند. یکی از همسلولیهایم در زندان شایان بود. او زمانی که فهمید به خاطر مهریه به زندان افتادهام، به من پیشنهاد سرقت داد. من که همه زندگیام نابود شده بود، قبول کردم. از طرفی وقتی آزاد شدم به خانه شایان رفت و آمد داشتم و با دیدن خواهرش به او علاقهمند شدم و ازدواج کردیم.
همسرت میدانست سرقت میکنی؟
برادرش سارق بود و بالاخره فهمید با هم کار میکنیم.
او در سرقتها نقش داشت؟
گاهی اوقات وسایلی را که سرقت میکردیم مثل طلا یا تابلوفرشهای گرانقیمت او به فروش میرساند. یک زن راحتتر میتواند این وسایل را بفروشد و کسی به او شک نمیکند.
شیوه سرقتهایتان چه بود؟
من پارکورکار حرفهای هستم و مثل عنکبوت از دیوار بالا میروم. گاهی اوقات بالکنروی میکردم و با بریدن شیشه در بالکنهای طبقه اول؛ وارد میشدیم و سرقت میکردیم. گاهی اوقات هم از در ورودی وارد میشدیم. به این صورت که وقتی در باز میشد تا کسی خارج یا وارد شود به این بهانه که میهمان یکی از طبقات هستیم، وارد شده و بعد هم با شاهکلید در را باز میکردیم و سرقت میکردیم.
دخترت از کجا میدانست از دیوار مردم بالا میروید؟
گاهی جلوی دخترم که از ازدواج اولم است، با همسرم یا برادرش در رابطه با سرقتهایمان حرف میزدیم. مثلاً برای همسرم تعریف میکردم که چطور از دیوار بالا رفتم، او هم ناخواسته شنیده بود و برای زن برادرم تعریف کرده بود.
∎