ایلان ماسک ثروتمندترین فرد جهان به نوشته نیویورک تایمز دوشنبه گذشته با سعید ایروانی نماینده ایران در سازمان ملل دیدار و گفتگو کرده است. این دیدار در صورت صحت یک روز قبل از انتصاب ماسک به سمت رسمی وزیر کارآمدی دولت در کابینه دوم ترامپ انجام شده است.
این دیدار به طور حتم با هماهنگی ترامپ بوده است و میتوان آن را تلاشی برای ایجاد پل ارتباط مستقیم با تهران پنداشت و به احتمال زیاد دو طرف ایرانی و آمریکایی در این دیدار توافق هم کرده باشند که این ملاقاتها ادامه یابد.
به همین علت باید دید ترامپ با این دیدار و تلاش برای زدن پل ارتباطی با ایران به دنبال چیست و چرا ماسک را مکلف به این رایزنی کرده است؟
در وهله نخست، این دیدار میتواند نمایش یک روی دیگر سیاست ترامپ در قبال ایران باشد که با تصویر انتخاب طیفی به شدت تندرو، جنگطلب و ضدایرانی سنخیتی ندارد که به قول دوستی، عاقلترین افراد تیمش، خود ترامپ است.
ترامپ همین است و این شیوه بازی او نیز طبیعی و با مضمون چند یادداشت نگارنده درباره شخصیت ترامپ و سیاستهای احتمالی او همخوانی دارد.
فارغ از این که در این ملاقات چه گذشته است، اما ترامپ با این دیدار احتمالا خواسته باشد تصویری متفاوت و «غیرجنگطلب» از خود در قبال ایران مخابره کند. در این قاب، این دیدار فی نفسه میتواند حامل این پیام باشد که به دنبال کاهش تنش است نه تشدید آن.
تنشها در منطقه خاورمیانه در سطح خطرناکی است و هر چند به نقطه جوش نرسیده است، اما به آن نزدیک است و ممکن است ناخواسته منطقه را درگیر جنگی کند که نه آمریکایِ بایدن آن را میخواست و نه آمریکایِ ترامپ میخواهد. از این رو احتمالا ترامپ از بیم درگیر شدن در چنین جنگ ناخواستهای میخواهد از هم اکنون برای کنترل و مهار اوضاع اقدام کند.
در این راستا هم میتوان این ابتکار ترامپ را نوعی تلاش برای مدیریت رفتار و کنش ایران به ویژه در قبال اسرائیل و منصرف ساختن آن از پاسخ به حمله نیز دانست. این پاسخ هم به گمانم همچنان در دستور کار تهران است.
اما احتمال دیگر این که ترامپ از همین ابتدای کار خواسته است که از نزدیک با شیوه و زیرکی خود، شناختی از سیاست و رویکرد ایران در قبال آمریکایِ او کسب کند و یحتمل ببیند که تا چه اندازه بازگشت او و این تصویر «رعبآور» با چینش این تیم ضد ایرانی موثر واقع شده است و این که تا کجا میتواند در این تصویرسازی پیش برود و همچنین میزان آمادگی طرف ایرانی برای کاهش تنش را بسنجد.
اما انتخاب تاجر بزرگی چون ایلان ماسک و نه یک شخصیت امنیتی و نظامی یا سیاستمدار افراطی برای این رایزنی نیز مکمل گزاره بالا و حامل این پیام نیز هست که در کنار تمایلش برای کنترل تنش، اهل معامله و توافق نیز هست.
ناگفته هم نماند که ماسک نیز مانند خود ترامپ شخصیتی متغیر دارد و این سالها روابطشان همواره نوسانی بوده است. ایلان ماسک در انتخابات 2016 به شدت از سیاستهای کلینتون حمایت و از ترامپ شدیدا انتقاد میکرد.
خود همین روابط نوسانی نیز درسهای مهمی برای شناخت دقیق ترامپ دارد.
با وجود مواضع ماسک، و در حالی که تلاش خاصی برای دلجویی از ترامپ نکرده بود؛ اما چون «دلار» و «پول» یک محرک و جهتدهنده نیرومند نظام فکری ترامپ است، پس از پیروزی در انتخابات 2016، ماسک را به عضویت شورای مشورتی اقتصادی درآورد.
اما دوباره ماسک در سال 2017 در اعتراض به خروج از معاهده آب و هوایی پاریس قهر کرد و پس از آن نیز چند بار این قهر و آشتی تکرار شد که غالبا خود ترامپ برای دلجویی، آشتی و کشاندن ماسک به سمت خود تلاش کرده است؛ تا این که در سه ماه گذشته روابط بسیار نزدیک شد و ماسک روزانه یک میلیون دلار به کمپ انتخاباتی او کمک کرد و اکنون نیز به چهرهای کلیدی در تیمش تبدیل شده است. با این حال، باید دید این دوستی تا کی دوام میآورد.
اما به موضوع اصلی که برگردیم، در آینده نیز در امتداد همین تناقضات ترامپی، به احتمال زیاد شاهد فصول دیگری از این دو روی سیاستورزی او در قبال ایران باشیم. یک بار چنان موج تندی راه بیفتد که انگار جنگ حتمی است و بار دیگر موجی متناقض که انگار آشتی و توافق حتمی است.
در میانه جدال این دو تصویر اعلامیِ گیج کننده و بعضا گمراه کننده، باید دید سیاست واقعی ترامپ با ایران راه به کدام سمت میبرد.
دیدار با ماسک؛ تایید یا تکذیب؟!
در حالی که چند روز از انتشار گسترده اخبار دیدار «محرمانه» ایلان ماسک و سعید ایروانی در نیویورک میگذرد، امروز وزارت خارجه ایران آن را تکذیب کرد. نظر به یادداشت دیروز درباره این ملاقات، طی ساعات گذشته تعداد زیادی پیام و سوال درباره حقیقت ماجرا دریافت کردهام که در قالب چند نکته پاسخ میدهم.
۱. در تاریخ دیپلماسی ایرانی سابقه داشته است که بعضا مسائلی و وقایعی تکذیب شده، و بعدا صحت آن روشن شده است؛ مانند ماجرای مک فارلین و مذاکرات محرمانه در عمان در سال 1390.
۲. در دنیای پیچیده سیاست و دیپلماسی تکذیب یا تایید وحی منزل نیست و هر دو در واقع ابزاری دیپلماتیک است که طرفهای مختلف برای رسیدن به اهداف خود به کار میگیرند و بعضی وقتها ربطی به واقعیات ندارد. این امر هم محدود به جمهوری اسلامی ایران نیست.
۳. با وجود تکذیب ملاقات ماسک و نماینده ایران در سازمان ملل، اما شواهد و قراینی در تایید آن را نمیتوان نادیده گرفت؛ از پرداختن به آن نه فقط در نیویورک تایمز بلکه چندین رسانه مشهور دیگر و سکوت تاییدگونه ماسک گرفته تا سکوت دو روزه ایران و واکنش برخی رسانههای داخلی مانند کیهان به این اتفاق «به عنوان یک فکت» با خائنانه یا سادهلوحانه توصیف کردن آن.
۴. با شرحی که رفت، به فرض ایرانی بودن طرفهای درزدهنده، چنان که نیویورک تایمز مدعی است، آیا هدف اولیه از درز خبر این بوده است که اولا فضای سنگین همراه با نوعی نگرانی پس از پیروزی ترامپ شکسته شود و ثانیا ترامپ در موضع ضعف به تصویر کشیده شود؟ زیرا گفته شد ماسک به عنوان چهرهای نزدیک به ترامپ، درخواست دیدار و گفتگو را داده و طرف ایرانی مکان دیدار را تعیین کرده است. اگر گمانه پیشگفته صحت داشته باشد که دیگر مهم نیست طرف ایرانی درزدهنده دولتی باشد یا غیردولتی.
۵. بعید هم نیست که جریانهای مخالف مذاکره و دیدار در ایران و آمریکا در لو دادن خبر با هدف بر هم زدن آن نقش داشته باشند. اما احتمال درز آن از جانب اسرائیل بیشتر از مخالفان ایرانی و آمریکایی چنین فرایندی است. هدف اسرائیل نیز روشن است؛ به شکست کشاندن زودهنگام این دیدار قبل از این که به فرایندی اثرگذار تبدیل شود. این احتمال نیز به صورت جد مطرح است.
اما درباره چرایی این تکذیب دیپلماتیک:
۱. برخی گفتهاند که احتمالا دولت مجوز نداشته است و بعد از لو رفتن دیدار، منکر اصل قضیه شده است. فکر نمیکنم این استدلال درست باشد و دولت بدون مجوز لازم اقدامی کرده باشد.
۲. احتمال دیگر این که پس از نتایج معکوس درز و تبعات آن و فعال شدن مخالفان این مساله در داخل ایران، آمریکا و اسرائیل، دولت برای کنترل این وضعیت و جلوگیری از شکست این فرایند در همین آغاز کار به سلاح تکذیب متوسل شده است. همین مواجهه نشان میدهد که بحث تعامل با آمریکا در ایران کما کان چنان پیچیده است که نمیتوان در این باره به تصمیم روشن و قاطعی رسید.
اما این موضع رسمی شاید در داخل ایران تا حدودی جواب دهد، ولی وقتی چنین دیداری صورت گرفته باشد، مخالفان اسرائیلی و آمریکایی از شروع چنین فرایندی حتما تاکنون اطلاع کافی پیدا کرده و بسیار بعید است که تحت تاثیر این تکذیبیه قرار گیرند.
۳. احتمال دیگر به فرض صحت ایرانی بودن طرف اصلی درز دهنده خبر، وجود یک «بازی مذاکراتی» است؛ با این فرض که ایران ممکن است با این تکذیب به دنبال تاثیرگذاری بر محاسبات طرف آمریکایی باشد که با درخواست این دیدار خود را متمایل به «کاهش تنش» نشان داده است.
به فرض صحت این گمانه، احتمالا هدف این بوده است که با این تکذیبیه، معذوریت و محدودیت دولت ایران برای گفتگو و مذاکره به طرف آمریکایی القا شود و این که دولت در فضای وجود مخالفت شدید دیگر طرفهای متنفذ داخلی برای دیدار و مذاکره اقدام کرده است و دستش زیاد باز نیست و اگر میخواهند کار پیش رود، باید این مساله را در نظر گرفته و از طرح خواستهها و شروط دشوار پرهیز کنند.
در هر صورت، انتشار خبر دیدار (در صورت انجام آن) به نفع آینده این گفتگوها و دیدارها نیست و از هم اکنون هم حاشیهها و اعتراضات مخالفان آن در داخل ایران و آمریکا در حال شکلگرفتن است و سنسورهای لابی اسرائیلی نیز به شدت فعال شده است.