شناسهٔ خبر: 69758512 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

افسانه‌ انگشتان آدی؛ نودمین سالگرد تولد آدولف کاتزنمایر، فیزیوتراپ تیم ملی آلمان از 1963 تا 2008

صاحب‌خبر -

در سال‌های سیاه و سفید دهه‌ی 60 و 70 ایران، افسانه های دست نیافتنی، همراه با حس تمجید، تحسین و البته برای مخالفان نفرت از اینکه "چرا آنها همیشه برده‌اند" پیرامون تیم ملی فوتبال آلمان مطرح می‌شود. داستانهایی آمیخته با حقیقت و اغراق که نسل جدیدتر فوتبال دیگر مشابه آن را در سرزمین ژرمنها نخواهند دید. حماسه‌های با شاه بیت ثبات، تفکر برنده، ذهنیت پیروز و.... با طرح یک سوال "چرا آلمان‌ها همیشه تا مراحل پایانی بالا می‌روند؟"

جواب چیزی آنسوی افسانه‌ها و تمجیدهاست. چیزی از جنس نشستن هلموت شون، دستیار هربرگر روی نیمکت تیم ملی آلمان. یوپ روال، دستیار شون. فوگتس، دستیار بکن باوئر. چیزی از جنس مسیر رومنیگه و اولی هونس از خط حمله‌ی بایرن مونیخ تا آکادمی‌های مدیریتی و صندلی‌های ریاست باشگاه.

 همه چیز اما به وقایع در زمین بازی خلاصه نمی‌شود. اسطوره‌های آلمانی، گاه حتی یک ضربه به توپ هم نزده‌اند اصلا هیچ گزارشگری نامشان را نمی‌شناسد. اما درست در زمان مناسب و در جای مناسب حاضر می‌شوند.

 پروفسور وولفگانگ مولر، پزشکی با سابقه‌ی 40 سال نشستن روی نیمکت بایرن مونیخ و تیم ملی آلمان یکی از آنهاست. و پیش از او، مردی که از سرمربی، مربی، دوستان و هر فرد دیگری به بازیکنان مانشافت نزدیکتر بود.

مردی که ماهیچه های ورزیده لوتار متیوس هنگام نواختن آن شوت سرکش برابر یوگسلاوی، َساقهای سفت و سخت برتی فوگتس هنگام مهار یوهان کرویف در فینال 1974، رانهای عضلانی گرد مولر پس از زدن هر گل و صلابت حرکات قیصر فرانتس بکن باوئر دسترنج پنجه‌های جادوگر اوست.

مردی که از دوران سپ هربرگر تا یواخیم لوو با 9 مربی از 10 مربی تاریخ تیم ملی آلمان کار کرده، در تمام قهرمانی‌های یورو و دو قهرمانی جام جهانی تیم ملی آلمان عضو کادر فنی بوده و حتی رد دستان او در افتخار اروپایی اینتراخت فرانکفورت و مدال المپیک آلمان در 1988 یافت می‌شود. مردی که از سال 1963 تا 2008 همراه تیم ملی آلمان بود، در اکتبر  2016 در گذشت و امروز، نودمین سالگرد تولد اوست.

 فیزیوتراپ و ماساژور تیم ملی آلمان، دکتر آدولف کاتزنمایر.

راز کوچک یک موفقیت قدیمی

شکوه دیده نشدن

در آگوست سال 2000 و در مراسمی که الیور کان و رائول گونزالس، جوایز انفرادی یوفا را از آن خود می‌کنند، سیلویا کاتزنمایر، با دامن ابریشمی مشکی و لباس زیبای لیمویی خود دوشادوش همسر قدگوتاه و نابغه‌اش، آدولف جایزه‌ی "هفت باشکوه" را در مونت کارلو از دستان لنارت یوهانسون رئیس یوفا  دریافت می‌کند. جایزه‌ای مخصوص هفت نفری که خارج از کانون توجهات، نقشی کلیدی در عرصه‌ی فوتبال اروپا داشته‌اند.

هشت سال بعد، و در بازی دوستانه آلمان و انگلیس، در مقابل چشم 75 هزار تماشاگر استادیوم المپیک برلین، وولفگانگ نیرزباخ رئیس فدراسیون فوتبال آلمان در مراسم بازنشستگی فیزیوتراپ 74 ساله تیم ملی آلمان می‌گوید :

آدی در کار خود یک پدیده بود. محبوبیت او بابت داستانهای بیشماری ست که با تک تک فوتبالیستهای تاریخ فوتبال آلمان داشته. او همیشه، پس از انجام کارهایش به هتل تیم می‌آمد و در آنجا به فرد دیگری تبدیل می‌شد، پزشک حاذق ما، یک پیانیست معرکه بود که با انگشتانش روح ما را جلا میداد.

خداحافظی با او دردناک است اما نمی‌خواهیم در این سن و سال آدی را در معرض استرس یک جام جهانی دیگر قرار دهیم. احترام و تمام تمجیدها برای دستاوردهای بزرگ اوست

پیشنهاد پدرانه هربرگر

در همان مراسم، کاتزنمایر از اولین حضور خود در تیم ملی را می‌گويد :

هربرگر، اهل تشریفات نبود. او مرا از قبل می‌شناخت، چطور؟ نمی‌دانم شاید همانطور که یک آدی دیگر، یعنی آدولف داسلر را شناخته بود. او حقیقتا شبیه یک پدر بود. من در آن زمان 29 ساله بودم و به تازگی مدرکم را گرفته بودم. فیزیوتراپ اینتراخت بودم و  فصل موفقی را با رسیدن به فینال جام حذفی سپری کردیم.

 

در همان سال یک کنفرانس علمی توسط دکتر اریش دیورز فیزیوتراپ قدیمی تیم ملی برگزار می‌شد و هربرگر نیز در آن حضور داشت. سپ  به سراغ من آمد. دستش را دور گردنم انداخت و گفت، قصد نداری با تیم ملی کار کنی؟ اگر شما باشید چه می‌گویید؟

آدولف جوان به کادر پزشکی تیم ملی پیوست

کاتزنمایر، کار خود را از 20 سالگی آغاز می‌کند. زمانیکه حرفه‌ی پدرش را به عنوان یک ماساژور تجربی، با علاقه ادامه می‌دهد و با دریافت مدرک کایروپود (پزشک متخصص پا) به طور رسمی به باشگاه اینتراخت فرانکفورت می پیوندد. در سال‌های درخشان باشگاه پیش از تاسیس بوندسلیگا، که فرانکفورت همیشه از تیم‌های بالانشین لیگ جنوب آلمان است. در روزهایی که علاوه بر فوتبال، او با تیم ملی هاکی آلمان نیز کار می‌کند.

 شاهکار کاتزنمایر جوان، آماده نگه داشتن بازیکنان تیم ملی هاکی آلمان در یک بازه‌ی فشرده دو هفته ایست. زمانی که آنها 7 بازی فشرده برای انتخابی  المپیک 1964  توکیو در پیش دارند و نیاز مبرم به آمادگی مداوم جسمانی.

پس از راهیابی تیم ملی هاکی آلمان به المپیک است که کاتزنمایر کار خود را به عنوان پزشک تیمهای پایه آغاز می‌کند. با خداحافظی هربرگر و نشستن هلموت شون روی نیمکت تیم ملی آلمان، فیزیوتراپ تیم ملی B. آلمان می‌شود که در آن زمان به نوعی محل بازی رزروها به شمار می‌رفت. در آستانه‌ی جام جهانی 1974، اتفاق مهم بعدی در زندگی او رخ می‌دهد.

باید 130 درصد آماده باشید

من از جوانی با بکن باوئر کار کرده بودم. در آستانه‌ی جام جهانی 1974، او به هلموت شون پیشنهاد داد حتما از من در تیم ملی در جام جهانی استفاده کند. در آن زمان اریش دیوزر فیزیوتراپ اصلی تیم بود اما فرانتس می‌خواست حتما با من کار کند.

پس از آن کاتزنمایر همراه همیشگی تیم ملی است. در دهه‌ی 80، او به طور همزمان در تیم ملی و اینتراخت کار می‌کند. در جام جهانی 1990، کاتزنمایر، در کنار فرانتس بکن باوئر نقش مهمی در قهرمانی آلمان در خاک ایتالیا ایفا می‌کند. قیصر که از نوجوانی فوتبال خود را مدیون آدی است:

آدی کسی بود که به صورت شبانه روزی با فداکاری تمام خود را در اختیار بازیکن قرار می‌داد. من او را از سال 1965 می‌شناسم وقتی در تیم دوم آلمان او وظیفه مراقبت و پیشرفت از عضلات بازیکنان جوان را داشت. وقتی یک بازیکن بودم، فقط حواسم به خودم بود و از اینکه آدی همراه ماست به این دلیل خشنود بودم. اما داستان مربیگری متفاوت است. وقتی شما مربی تیم هستید، به جزئیات بیشتری توجه دارید. و در آن زمان بود که من ارزش حقیقی آدی را یافتم.

دست راست قیصر

آدولف کاتزنمایر در آن جام جهانی، نقش خود را به رخ قیصر و دنیای فوتبال می‌کشد. ماجرای او و اووه باین، هافبک ملی پوش اینتراخت از داستان‌های شنیدنی تابستان رویایی ژرمنها در ایتالیاست.

در بازی یک‌چهارم نهایی، باین در کنار ماتئوس و لیتبارسکی بازی را از ابتدا در خط هافبک تیم ملی آلمان برابر چکسلواکی آغاز می‌کند. در دقیقه‌ی 82 و وقتی ژرمنها در یک جدال نفس‌گیر 1-0 پیش هستند، باین مصدوم می‌شود و جای خود را به اندی مولر می‌دهد. سه روز بعد و در تورین، حضور باین برابر انگلیس در نیمه نهایی، در هاله ای از ابهام است.

خاطرات آن تورنمنت عالیست. ما در هتلی در نزدیکی یک روستا با جمعیت 16 هزار نفر اقامت داشتیم. به لطف بازیکنان حاضر تیم ملی در سری آ، جو آنجا فوق العاده بود. دختران ایتالیایی پرچم آلمان را دور خود پیچیده بودند و پسران مشتاقانه نام بره مه، فولر و کلینزمن را که در باشگاه‌های ایتالیایی بازی می‌کردند، صدا می‌زدند.

من هر روز و هر ساعت تا قبل از بازی نیمه نهایی حواسم به باين بود. برای او ماساژ خاصی در نظر گرفته بودم و خوشبختانه شرایطش طوری بود که می‌توانست بازی کند. تا اینکه قبل از بازی فرانتس به من گفت، آیا او 130 درصد آمادگی برای بازی دارد؟ می‌دانستم باین آماده است اما 130 درصد، چاره ای نبود به بکن باوئر گفتم خیر او آماده نیست.

بکن باوئر بنا بر حرف کاتزنمایر باین را برابر انگلیس نیمکت نشین می‌کند و از توماس هسلر به جای او بهره می‌برد. هسلر به قدری خوب بازی می‌کند که قیصر، به رغم بهبودی کامل باین بازهم از توماس هسلر در بازی فینال استفاده می‌کند. کاتزنمایر می‌گويد :

باین در آن لحظه از دست من خشمگین شد. من با او در اینتراخت هم کار کرده بودم اما در نهایت کدورتی بین ما باقی نماند و در فینال هر دو با هم جشن قهرمانی گرفتیم

 

زبان، حلق، خون

دو سال بعد و در یورو 92، کاتزنمایر کاری انجام می‌دهد که به عنوان یک شاهکار پزشکی ورزشی تلقی می‌شود. در بازی آلمان برابر اسکاتلند، گیدو بوخوالد با سر به سمت توپ شیرجه می‌رود و مدافع اسکاتلندی به شقیقه‌ی او ضربه می‌زند.

من، دوان دوان خود را به وسط زمین رساندم. گیدو به زمین چنگ می‌زد و خس خس می‌کرد.زبانش در گلویش گیر کرده بود و نمی‌توانست نفس بکشد. بلافاصله انگشت شستم را در گونه‌اش بین فک بالا و پایین فرو بردم. با این کار عضلات صورت بیشتر منبسط می‌شد. سپس توانستم انگشت اشاره‌ام را در دهانش فرو کنم. او بیقراری میکرد و ناخواسته محکم انگشتم را گاز گرفت. طوری که خون از انگشتم جاری شد اما سرانجام توانستم زبان او را از مقابل مجرای تنفسی اش بیرون آورم. جای زخم گاز گرفتن گیدو هنوز همراه من است!

لبهای لوخوالد قفل شده بود

راز انگشتان آدی

راز موفقیت کاتزنمایر چیزی فراتز از دانش اوست. انگشتان فیزیوتراپ قدیمی ژرمنها، دارایی بی بدیل اوست. و موید این نکته هنر دوم آدولف است، نواختن حرفه ای پیانو. کريستف متزلدر مدافع آلمان می‌گوید :

در جام جهانی 2006، کاتزنمایر را به یاد می‌آورم. وقتی خسته از تمرین یا بازی برمی‌گشتیم نوای پیانوی او روحمان را جلا می‌داد.

کاتزنمایر درباره انگشتان خود با لبخند می‌گوید :

هیچگاه آنها را بیمه نکردم اما حسابی حواسم به آنها بود. هر وقت زمین می‌خوردم حواسم بود تا به سرعت بچرخم و به آنها آسیبی نرسد

درباره‌ی دستان خود می‌گوید:

دستها، ابزاری هستند که هر کمکی به دیگران میتوانید، باید با آنها انجام دهید.

و وقتی در یک مصاحبه در سال 2010 خبرنگار سوددویچه تسوگ به اولقب افسانه‌ی زنده را می‌دهد می‌گوید:

اغراق می‌کنید. البته که این شغل زندگی من بوده اما به نیمکت تیم ملی نگاه کنید. مول " نام مستعار دکتر هانس ویلهلم مولر-ولفاهرت در تیم ملی" دو ارتوپد، چهار متخصص داخلی و یک روانشناس اکنون آنجا هستند. در همین جام جهانی اخیر 4 پزشک آمریکایی نیز به تیم اضافه شدند. بنابراین متوجه می‌شوید که من نه یک افسانه بلکه حلقه‌ای از یک زنجیر هستم.

نسل‌های بعدی هم دوستش داشتند