چند سالی است مردم عادت دلنشین و خوشایند کتاب یا مطبوعات را به فراموشی سپردهاند. دیگر کمتر صدای ورق زدن روزنامه و مجلهای را در خانه و محیطهای عمومی میشنویم. آنچه امروز دست و ذهن همه را مشغول کرده، گوشیهای هوشمندی است که همه چیز را، درست و غلط، مهم و بیاهمیت، راست و دروغ، در خود غرق کرده و به خورد مخاطب میدهد. حالا بازار کسب درآمد توسط بلاگرها و تبلیغات در پلتفرمهای مجازی داغ داغ است و مخاطبان در حال دست و پا زدنی بیهوده برای رسیدن به دنیای فانتزی و مصنوعی هستند که این افراد برایشان تصویر کردهاند.
پیشترها، رسانهها از جمله رسانههای مکتوب با پیگیریها و تعاملات فراوان، میکوشیدند بخشی از هزینه چاپ و روزمره خود را از طریق درج و انتشار تبلیغات کسب کنند؛ اما فضای مجازی این درآمد را هم از آنها گرفت. با این وصف، نه تنها فضای مجازی این نوع رسانهها را از رونق انداخت، بلکه درآمد فعالانش را هم تا میزان زیادی از میان برد. اگرچه برخی از این قشر با کوچ به فضای مجازی، درآمدشان را حتی افزایش هم دادند؛ اما آنها که به قلم و حرمت آن برای استوار ماندن روی روشهای سنتی متعهد ماندند، از این قائله سخت آسیب دیدند.
حالا بسیاری از فعالان این حوزه حال و روز خوشی ندارند؛ آنها حتی برای توزیع و فروش کتابها و نشریاتی که منتشر میکنند، انگیزهای ندارند؛ به طوری که رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان از هجرت آنها به حوزههای دیگر یا ورشکستگی فعالان این عرصه سخن میگوید. حال این بخشها نه تنها بد، بلکه اورژانسی است؛ چرا که دیگر برای این روزنه نه مخاطبی هست و نه درآمدی!
به نظر میرسد این روزها گوشیمان را همچون جزئی جدانشدنی از کالبدمان پذیرفتهایم. چنانکه «شری ترکل» استادتمام جامعهشناسی علم و فناوری در مصاحبهای با عنوان «هنر تحمل آدمهای خستهکننده» عنوان میکند: «گوشی، آدمها را در لحظات فراغت بسیار کمطاقت میکند. پیدرپی گوشی خود را چک میکنید و تند و تند پیامهای ورودی جدیدی از سراسر دنیا روی گوشیتان دریافت میکنید. افرادی که با آنها مصاحبه کردهام میگویند که صحبتکردن رودررو با مردم خیلی کند و حوصلهسربر است.»
ترکل توضیح میدهد: «یکی از نکات مرتبط با استفادهی ارادی از فناوری این است که بتوانید آن را کنار بگذارید و با خستهکننده بودن آدمها و کندی آنها اخت شوید.» وی تاکید میکند: «باید به خودتان اجازه دهید که حوصلهتان سر برود. شاید به همین دلیل است که مراقبه (مدیتیشن) هر روز طرفداران بیشتری پیدا میکند.»
با این وصف، نمیشود گوشی را از آدمها گرفت؛ اما میشود تدبیری کرد که مردم برای بازگشت به این فرهنگها و رویکردها تشویق و ترغیب شوند. نقاطی از شهر را به مکانهای دنج و آرام تبدیل کنیم که در آنجا فضایی مملو از آرامش و امکانات کلاسیک و حالخوبکن وجود داشته باشد. مردم آنجا روزنامه و مجله ورق بزنند و موسیقی زنده گوش کنند. در این گوشه دنج از شهر با نصب تابلوی «گوشی را خاموش کنید» از مخاطبان بخواهیم برای دقایقی یا ساعاتی هم که شده، این ابزار پرهیاهو و شلوغ اجتماعی که عمده ارتباطات درون آن غیرواقعی و تصنعی است را کنار بگذارند. این فضاها را به کافهها یا محل تردد روشنفکرها محدود نکنیم؛ به قول «ترکل»: «مکانهایی را باعنوان گوشیممنوع و فقط برای صحبتکردن مستقیم تعیین کنید؛ مکانهای ناب برای گفتوگو!»
بیشک بسیاری از ما تجربه ورود به کافهها یا رستورانهای سنتی و کلاسیک را داشتهایم که با چه حس و حال خوبی از درون آن به بیرون پا گذاشتیم. چرا این تجربه را عمومیتر نکنیم و برای مثال داخل فضای پارکها و پیادهروها نیاوریم؟
فرهنگسازی همه چیز را تغییر میدهد؛ حتی عادات و رفتارهای رایجی که سالهای سال در جامعه به عنوان یک الگوی عمومی پذیرفته شده است. فرهنگسازی میتواند تحول ایجاد کند و هر چیزی را به شکل دیگری در بیاورد، به شرط آنکه آگاهانه و با برنامهریزی اتفاق بیفتد.
شاهد این مدعا، فرهنگسازی و ترند شدن برخی گرایشها در کشورهای اروپایی است که از جمله آن بازگشت نوجوانان و جوانان به گوشیهای قدیمی و کلاسیک است که تنها میتوان در حد یک تماس یا پیامک از آن بهره گرفت؛ یا تشویق به استفاده از ابزار کلاسیکی همچون گرامافون، سیدی، نوار کاست، ساعتهای قدیمی و ... که بسیاری از مردم در جهان حتی حاضر به خرید این ابزار به قیمتی بسیار بالا هستند.
این رفتارها و فرهنگهای حالخوبکن را به ویژه در جامعه ما که از بحرانهای گوناگونی رنج میبرد و اغلب ساکنانش به گوشیهایشان پناهنده شدهاند، بیاوریم؛ شاید حال جمعیمان بهتر و بهینهتر شود.
یادداشت: عادله ارشادی مقدم
انتهای پیام/
∎