محمدعلی دستمالی در قالب یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: اگر شما هم مانند من، از خیل کثیر متحرین و متعجبینی هستید که در برابر انتشار خبر تاسیس « کلنیک ترک بیحجابی در تهران»، هاج و واج ماندهاید، سلام بر شما!
بیایید در کنار من و آلیس، در سرزمین عجایب بایستید و عقل هایمان را روی هم بگذاریم، ببینیم نخبگان نظام حکمرانی ما، این بار چه خواب عجیبی برایمان دیدهاند.
سخنان خانمی به عنوان عهدهدار «ریاست اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران» در مصاحبه با رسانهها، دربارهی کلینیک ترک بیحجابی، چنان نگرش پزشکی روتینی دارد که برای چند لحظهی کوتاه به عقل و قوهی تشخیص خودم شک کردم. تصور کردم که احتمالا اصل خبر دربارهی افتتاح کلینیک دندانپزشکی برای درمان صلواتی زنان و دختران مناطق محروم است و من از فرط خستگی و گرسنگی، در ذهن مشوشم به استنتاج مضحکی رسیده و متن را غلط خواندهام.
پناه بردم به جستجوی اینترنتی و خبر را در چند سایت دیگر هم بررسی کردم. فهمیدم که نه... واقعا یک بار دیگر هم شاهد یک رویکرد فلسفی و معرفتی غریب در حکمرانی جمهوری اسلامی هستیم. رویکردی که من اسم آن را گذاشتهام: «افتادن در ورطهی جابجایی عین و ذهن». یعنی پرداختن به امور عینی و اُبژکتیو از منظر و پنجرهی ایده آلیسم و متافیزیک و پرداختن به مفاهیم ذهنی، اخلاقی و معرفتی با منطق پوزیتویسم و عینیت گرایی.
نمونه بیاورم؟
در جایی که به عنوان مثال، از پدیدههای عینی و ملموسی همچون کشاورزی، امنیت غذایی، بیکاری جوانان تحصیلکرده، مصرف آب و حفظ محیط زیست و نظایر آن صحبت میکنیم؛ نهادهای متولی غالبا سکوت میکنند اما اطراف و اکنافی که ربط مستقیمی به این موضوعات ندارند، تزهایی مبتنی بر پارسایی، زهد، ریاضت و قناعت را به عنوان راهکار اصلی و علمی تبلیغ میکنند. مثلا فلان عالِم دینی توصیه میکند مدتی مرغ نخوریم، آن یکی در مورد بیکاری جوانان ایدهای شاز میدهد و دیگری حتی حوادث غیرمترقبه و سیل و خسارات زلزله را به گناهان بندگان ربط میدهد. اما وقتی که پای موضوعات کاملا ذهنی و اعتقادی به میان میآید، ناگهان با تغییری سریع، پوزیتویست و آمارمحور و رقمپرداز میشوند و از این گلایه میکنند که اگر بودجه و اعتبارات فلان بخش فرهنگی و اعتقادی ده برابر میشد، میزان آسیبها و خسران و خطا نیز به یک دهم کاهش مییافت! این چه منطق عجیبی است؟! بر اساس چنین دیدگاهی است که خیلی وقتها از مفهوم نظامی و دفاعی «قرارگاه» نیز برای موضوعی همچون سیاستهای جمعیتی استفاده میشود و خروجی آن میشود «اختصاص سهمیهی زمینِ فرزندآوری»، «اختصاص سهمیهی خودرو فرزندآوری» و الی آخر.
پرسش و نقیضهی سادهی ما این است: مگر موضوع پوشش زنان و دختران ما، چیزی در مایههای دندان و کبد و ارتوپدی است که لازم باشد برای آن، کلینیک افتتاح شود؟
چرا آدمهای ناوارد و ناشی، به این راحتی مصدر امور میشوند و فرصت و تریبون مییابند تا دوغ و دوشاب را درهم آمیزند؟
درهم آمیختن اهمیت حیاتی مفاهیمی همچون «عین» و «ذهن» از آن شاهکاری شگرفی است که تنها به ذهن کارگزاران و حکمرانان نشسته بر رانت نفت و منابع طبیعی خطور میکند.
یکی از دوستان، طنز تلخی برایم تعریف کرد. یک خانم پزشک عمومی که مانند صدها پزشک دیگر، کار طباطبت را رها کرده و کلینیک زیبایی راه انداخته، آپارتمان بزرگی را برای کار خود اجاره کرده و جمعی از همکاران او، برایش گل و شیرینی آوردهاند و جملهی غالب آنان، چنین چیزی بوده است: «مبارکه خانم دکتر. ایشالا پرمریض باشه!» نمیدانم آیا به صاحبان کلینیک ترکِ بیحجابی چه بگوییم و چه دعایی بکنیم؟ بگوییم: «چرخش براتون بچرخه؟» نه... به نظر میرسد عبارت مناسبی نباشد، مگر این که در آینده، این کلینیک، واحد سیار هم داشته باشد!
فکرش را بکنید: ما در این کشور نهادی داریم به نام « ستاد امر به معروف و نهی از منکر». (فعلا گزینهی اتومات ذهنت را خاموش کن و کاری به باغ ازگل و این چیزها نداشته باش). آن ستاد ادارهای دارد به نام «زنان و خانواده». آن خانم رییس اعلام میکند: « بر اساس مراجعات مکرر از سوی خانوادهها و بانوان و دختران تهرانی»، موضوع تاثیر «فشارهای محیطی و سایر عوامل منجر به بیحجابی»، درخواستهایی مطرح شده و این نهاد زحمتکش و ژرف بین نیز، « پس از بررسیهای تخصصی و جلسات کارشناسی به عمل آمده»، تصمیم گرفته «اولین کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب» را در تهران راهاندازی کند!
این خانم کوشا و اهل ابداع و احداث، در سخنان خود از الفاظ و ترکیبات دیگری نیز استفاده کرده که برخی از آنها عبارتند از: «نقشه جامع راهبردی زیست بوم غیرت، حیا، عفت، حجاب»، «رویکرد فرهنگی نوین»، «ارائه خدمات روانشناختی، مشاورهای و مددکاری».
در حوزهی راهکارها نیز به این موضوعات اشاره کرده: مشاورههای فردی، دورههای آموزشی با حضور اساتید مجرب در زمینه فلسفه و ارزشهای حجاب، جلسات مشاوره و حمایت روانشناختی به صورت کاملا محرمانه، با جلسات گروهی، کارگاههای مهارتآموزی در حوزه خودشناسی، تقویت هویت انسانی و مدیریت فشارهای اجتماعی و ارائه آگاهی و پشتیبانی فکری.
تمام اتفاقات بالا در حالی روی داده که اولا به اعتراف خود مسئولین، بیش از پنجاه نهاد و سازمان مختلف دولتی و حاکمیتی، مستقیم یا غیرمستقیم متولی موضوع حجاب است. دوم این که اساسا موضوع پوشش زنان، یک مساله ی پزشکی و طبی نیست که نیازمند کلینیک باشد! علاوه بر آن پنجاه نهاد، خود فرد، نهاد خانواده، مدرسه، مسجد، رسانه، جامعه ودانشگاه، همگی در تعیین مسیر زیست و انتخاب آدمها برای سبک زندگی اثرگذار و تعیین کننده هستند و این وسط، مشخص نیست چرا نیاز به احداث یک نهاد جدید پیدا شده!
ما در شرایطی در ایران شاهد صدور این نسخههای سرشار از نبوغ هستیم که دونالد ترامپ تصمیم گرفته در کابینهی جدید خود، یک ادارهی عالی یا حتی یک وزارتخانه به نام «وزارت کارآیی دولت» (Department of Government Efficiency) راه بیاندازد و مسئولیت آن را بسپارد به ایلان ماسک و ویوک راماسوامی.
دقت کنیم! آمریکایی که همچنان قدرت اول اقتصادی و نظامی جهان است، به این واقعیت پی برده که در برخی از تصمیمات، اقدامات و فعالیت ادارات و نهادهای دولتی این کشور، چیزی به نام ضعف و «ناکارآمدی» وجود دراد و این مشکل باید حل شود.
اگر مفهوم مهم «کارآمدی» (Efficiency) را در کنار مفاهیم دیگری همچون «بهره وری» (Productivity) و «اثربخشی» (Efficiency) در طول هم تجسم کنیم، میتوانیم یک بار دیگر این واقعیت تلخ را به یاد بیاوریم که متاسفانه در نظام حکمرانی ما، بدیهیترین ویژگیها و صفات «حکمرانی خوب» (Good governance) قابل مشاهده نیست و بسیاری از تصمیمات، اهدافف برنامهها، پروژهها، نهادها، ادارات و مجموعهها، فرسنگها از این مفاهیم حیاتی دور هستند.
محمدعلی دستمالی در قالب یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: اگر شما هم مانند من، از خیل کثیر متحرین و متعجبینی هستید که در برابر انتشار خبر تاسیس « کلنیک ترک بیحجابی در تهران»، هاج و واج ماندهاید، سلام بر شما!
بیایید در کنار من و آلیس، در سرزمین عجایب بایستید و عقل هایمان را روی هم بگذاریم، ببینیم نخبگان نظام حکمرانی ما، این بار چه خواب عجیبی برایمان دیدهاند.
سخنان خانمی به عنوان عهدهدار «ریاست اداره زنان و خانواده ستاد امر به معروف استان تهران» در مصاحبه با رسانهها، دربارهی کلینیک ترک بیحجابی، چنان نگرش پزشکی روتینی دارد که برای چند لحظهی کوتاه به عقل و قوهی تشخیص خودم شک کردم. تصور کردم که احتمالا اصل خبر دربارهی افتتاح کلینیک دندانپزشکی برای درمان صلواتی زنان و دختران مناطق محروم است و من از فرط خستگی و گرسنگی، در ذهن مشوشم به استنتاج مضحکی رسیده و متن را غلط خواندهام.
پناه بردم به جستجوی اینترنتی و خبر را در چند سایت دیگر هم بررسی کردم. فهمیدم که نه... واقعا یک بار دیگر هم شاهد یک رویکرد فلسفی و معرفتی غریب در حکمرانی جمهوری اسلامی هستیم. رویکردی که من اسم آن را گذاشتهام: «افتادن در ورطهی جابجایی عین و ذهن». یعنی پرداختن به امور عینی و اُبژکتیو از منظر و پنجرهی ایده آلیسم و متافیزیک و پرداختن به مفاهیم ذهنی، اخلاقی و معرفتی با منطق پوزیتویسم و عینیت گرایی.
نمونه بیاورم؟
در جایی که به عنوان مثال، از پدیدههای عینی و ملموسی همچون کشاورزی، امنیت غذایی، بیکاری جوانان تحصیلکرده، مصرف آب و حفظ محیط زیست و نظایر آن صحبت میکنیم؛ نهادهای متولی غالبا سکوت میکنند اما اطراف و اکنافی که ربط مستقیمی به این موضوعات ندارند، تزهایی مبتنی بر پارسایی، زهد، ریاضت و قناعت را به عنوان راهکار اصلی و علمی تبلیغ میکنند. مثلا فلان عالِم دینی توصیه میکند مدتی مرغ نخوریم، آن یکی در مورد بیکاری جوانان ایدهای شاز میدهد و دیگری حتی حوادث غیرمترقبه و سیل و خسارات زلزله را به گناهان بندگان ربط میدهد. اما وقتی که پای موضوعات کاملا ذهنی و اعتقادی به میان میآید، ناگهان با تغییری سریع، پوزیتویست و آمارمحور و رقمپرداز میشوند و از این گلایه میکنند که اگر بودجه و اعتبارات فلان بخش فرهنگی و اعتقادی ده برابر میشد، میزان آسیبها و خسران و خطا نیز به یک دهم کاهش مییافت! این چه منطق عجیبی است؟! بر اساس چنین دیدگاهی است که خیلی وقتها از مفهوم نظامی و دفاعی «قرارگاه» نیز برای موضوعی همچون سیاستهای جمعیتی استفاده میشود و خروجی آن میشود «اختصاص سهمیهی زمینِ فرزندآوری»، «اختصاص سهمیهی خودرو فرزندآوری» و الی آخر.
پرسش و نقیضهی سادهی ما این است: مگر موضوع پوشش زنان و دختران ما، چیزی در مایههای دندان و کبد و ارتوپدی است که لازم باشد برای آن، کلینیک افتتاح شود؟
چرا آدمهای ناوارد و ناشی، به این راحتی مصدر امور میشوند و فرصت و تریبون مییابند تا دوغ و دوشاب را درهم آمیزند؟
درهم آمیختن اهمیت حیاتی مفاهیمی همچون «عین» و «ذهن» از آن شاهکاری شگرفی است که تنها به ذهن کارگزاران و حکمرانان نشسته بر رانت نفت و منابع طبیعی خطور میکند.
یکی از دوستان، طنز تلخی برایم تعریف کرد. یک خانم پزشک عمومی که مانند صدها پزشک دیگر، کار طباطبت را رها کرده و کلینیک زیبایی راه انداخته، آپارتمان بزرگی را برای کار خود اجاره کرده و جمعی از همکاران او، برایش گل و شیرینی آوردهاند و جملهی غالب آنان، چنین چیزی بوده است: «مبارکه خانم دکتر. ایشالا پرمریض باشه!» نمیدانم آیا به صاحبان کلینیک ترکِ بیحجابی چه بگوییم و چه دعایی بکنیم؟ بگوییم: «چرخش براتون بچرخه؟» نه... به نظر میرسد عبارت مناسبی نباشد، مگر این که در آینده، این کلینیک، واحد سیار هم داشته باشد!
فکرش را بکنید: ما در این کشور نهادی داریم به نام « ستاد امر به معروف و نهی از منکر». (فعلا گزینهی اتومات ذهنت را خاموش کن و کاری به باغ ازگل و این چیزها نداشته باش). آن ستاد ادارهای دارد به نام «زنان و خانواده». آن خانم رییس اعلام میکند: « بر اساس مراجعات مکرر از سوی خانوادهها و بانوان و دختران تهرانی»، موضوع تاثیر «فشارهای محیطی و سایر عوامل منجر به بیحجابی»، درخواستهایی مطرح شده و این نهاد زحمتکش و ژرف بین نیز، « پس از بررسیهای تخصصی و جلسات کارشناسی به عمل آمده»، تصمیم گرفته «اولین کلینیک تخصصی مشاوره و حمایت از بازگشت به حجاب» را در تهران راهاندازی کند!
این خانم کوشا و اهل ابداع و احداث، در سخنان خود از الفاظ و ترکیبات دیگری نیز استفاده کرده که برخی از آنها عبارتند از: «نقشه جامع راهبردی زیست بوم غیرت، حیا، عفت، حجاب»، «رویکرد فرهنگی نوین»، «ارائه خدمات روانشناختی، مشاورهای و مددکاری».
در حوزهی راهکارها نیز به این موضوعات اشاره کرده: مشاورههای فردی، دورههای آموزشی با حضور اساتید مجرب در زمینه فلسفه و ارزشهای حجاب، جلسات مشاوره و حمایت روانشناختی به صورت کاملا محرمانه، با جلسات گروهی، کارگاههای مهارتآموزی در حوزه خودشناسی، تقویت هویت انسانی و مدیریت فشارهای اجتماعی و ارائه آگاهی و پشتیبانی فکری.
تمام اتفاقات بالا در حالی روی داده که اولا به اعتراف خود مسئولین، بیش از پنجاه نهاد و سازمان مختلف دولتی و حاکمیتی، مستقیم یا غیرمستقیم متولی موضوع حجاب است. دوم این که اساسا موضوع پوشش زنان، یک مساله ی پزشکی و طبی نیست که نیازمند کلینیک باشد! علاوه بر آن پنجاه نهاد، خود فرد، نهاد خانواده، مدرسه، مسجد، رسانه، جامعه ودانشگاه، همگی در تعیین مسیر زیست و انتخاب آدمها برای سبک زندگی اثرگذار و تعیین کننده هستند و این وسط، مشخص نیست چرا نیاز به احداث یک نهاد جدید پیدا شده!
ما در شرایطی در ایران شاهد صدور این نسخههای سرشار از نبوغ هستیم که دونالد ترامپ تصمیم گرفته در کابینهی جدید خود، یک ادارهی عالی یا حتی یک وزارتخانه به نام «وزارت کارآیی دولت» (Department of Government Efficiency) راه بیاندازد و مسئولیت آن را بسپارد به ایلان ماسک و ویوک راماسوامی.
دقت کنیم! آمریکایی که همچنان قدرت اول اقتصادی و نظامی جهان است، به این واقعیت پی برده که در برخی از تصمیمات، اقدامات و فعالیت ادارات و نهادهای دولتی این کشور، چیزی به نام ضعف و «ناکارآمدی» وجود دراد و این مشکل باید حل شود.
اگر مفهوم مهم «کارآمدی» (Efficiency) را در کنار مفاهیم دیگری همچون «بهره وری» (Productivity) و «اثربخشی» (Efficiency) در طول هم تجسم کنیم، میتوانیم یک بار دیگر این واقعیت تلخ را به یاد بیاوریم که متاسفانه در نظام حکمرانی ما، بدیهیترین ویژگیها و صفات «حکمرانی خوب» (Good governance) قابل مشاهده نیست و بسیاری از تصمیمات، اهدافف برنامهها، پروژهها، نهادها، ادارات و مجموعهها، فرسنگها از این مفاهیم حیاتی دور هستند.