به گزارش گروه فرهنگی قدس، سروش صحت در انبوه کمدیسازان این روزها، فیلمساز متفاوتی است و با ساخت دو فیلم سینمایی، سبکی روشنفکرانه و مختص به خود دارد که از همان جهانبینیاش نشأت میگیرد. البته فراموش نکنیم که ردپای سروش صحت پررنگتر از این حرفهاست و نبوغ او را باید در اواسط دهه هفتاد و در همکاریهای مستمری جستوجو کرد که تا سالهای بعد با مهران مدیری و رضا عطاران داشت. صحت نویسندگی آثار مهم و ماندگاری در تلویزیون را همچون «جنگ ۷۷»، «کاراگاه شمسی و دستیارش مادام»، «بدون شرح»، «شبهای برره»، «ترش و شیرین»، «بزنگاه» و ... برعهده داشته که هنوز و پس از گذر سالها رنگ کهنگی بر آنها ننشسته است. او پس از کسب تجربیات فراوان کنار طنزسازان مطرح آن دوران پشت دوربین رفت و چند تا از مهمترین سریالهای تلویزیونی را ساخت. «چارخونه»، «ساختمان پزشکان»، «پژمان» و «لیسانسهها» از آثار صحت هستند که هرچه جلوتر آمدند بیشتر امضای خاص او را به خود گرفتند و از زیر سایه نگاه طنز حاکم تا آن زمان بیرون آمدند. رفته رفته صحت مسیر تکامل را طی کرد و با فهم درستی که از ذائقه مخاطب در مواجهه با دنیای خودش داشت دست به ساخت اولین فیلم سینماییاش زد که با اقبال فراوانی روبرو شد. او ادامه همان نگاه را با خود به سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» برد و فانتزی را به درستی در داستانهایش خرج کرد.
فیلمسازی به سبک صحت
صحت تاکنون دو فیلم سینمایی ساخته که مشخصاً در ساختار سینمای اجتماعی یا کمدی دسته بندی نمیشوند؛ اما هردو فیلم او واجد ویژگیهای مشترکی با یکدیگرند. او در فیلمهایش زندگی را با تمام مختصاتش تعریف میکند؛ بزمی سرخوشانه که پایکوبی و سر شکستن را با هم دارد و هر مفهومی در ضدیت با خودش معنا میگیرد. او در متن زندگی مرگ را هم به تصویر میکشد که گوشهای ایستاده و نظارهگر ماجراست. حتی فراتر از این هم میرود و اگرچه گاهی طعنهای به فانی بودن دنیا میزند اما خیاموار با رگههای اگزیستانسیالیستیاش میخواهد به ما بگوید باید خود در جستوجوی معنای زندگی باشیم. نگاهی که او در «جهان با من برقص»، «مگه تموم عمر چندتا بهاره؟» و «صبحانه با زرافهها» با خود حمل کرده است. همان چیزی که بنا به گفته خودش، او و ایمان صفایی از تجربیات زندگی و مشاهدات دنیای پیرامونشان میگیرند و به ذوق هنر آراستهاش میکنند و به مخاطب میدهند. به همین خاطر است که آثار صحت عمدتاً سهل و ممتنعاند. پیچیدهترین حرفها را به زبانی ساده، آنچنان بیان میکند که در سادگی آن گیر میافتید و به تفکر واداشته میشوید.
«صبحانه با زرافهها» هم فیلمی با همین سویه است؛ ساده اما عمیق. به ویژه که ارزشهای اخلاقی را نشانه میگیرد و از به سخره گرفتن واقعیتها و کج و معوج کردن آنها هم ابایی ندارد. در واقع شاید بتوان مهمترین ویژگی «صبحانه با زرافهها» را در این دانست که هیچ چیز از مرزهای داستانیاش بیرون نمیزند و غلبه فانتزی بر واقعیت اجازه نمیدهد خط روایی قصه و اتفاقات عجیبی که پیشامدشان در دنیای واقعی اینگونه نیست، مخاطب را با این سوال مواجه کند که «چطور ممکنه؟»؛ زیرا در انگارههای ذهنی سروش صحت وقوع رخدادهای عجیب و غیرممکن که در عین تلخی، خندهدارند و موقعیتهای کمدی ایجاد میکنند، ممکن است و فانتزیهایش نیز عمدتاً به واقعیت درونی فیلم وفادارند.
اثر جدید صحت فیلمی است که در جهانی مردانه روایت میشود و داستان آن درباره چند دوست است که در شب عروسی یکی از آنها، اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میدهد که همه چیز را دستخوش تغییر میکند. جمعی مردانه که سالهای جوانی را پشت سر گذاشتند اما هنوز در پی خوشگذرانی و عیاشی هستند و نکته جالب همین عدم ریاکاری و رودربایستی در نمایش سبک زندگی مردهایی است که دمی را به عیش و حال گذران هنوز هم برایشان اولویت دارد.
مجتبی و پویا در حال آماده شدن برای رفتن به عروسی رضا هستند، شاهین هم طبق قرار قبلی دنبالشان آمده تا به میهمانی بروند. هر سه اینها خودشان را برای شرکت در عروسی آماده کردهاند. خوشگذرانی و شیطنتهای آنها حالا تبدیل به سبکی برای خودش داشته و رسماً اصطلاحات مخصوص به خودش را هم دارد. جایی که پویا با دیدن دو دختر در خیابان به شاهین میگوید «یه سر بریم ایتالیا؟» تا زمانی که به مجلس عروسی میرسند و با دیدن یک عروسی خانوادگی وا میروند و میخواهند میهمانی را ترک کنند اما به اصرار داماد میمانند و به موتورخانه میروند و «خودسازی» میکنند. اما این همه ماجرا نیست؛ در یک سوم ابتدایی فیلم با اولین ضربهای که وارد میشود مجبورند به دکتری متوسل شوند که اوضاع خودش از آنها خرابتر است و در مسیر رفتن به ویلا و شبی که با هم میگذارند، موقعیتهای تلخ و شیرینی خلق میشود.
«صبحانه با زرافهها»؛ ساده اما جسورانه
«صبحانه با زرافهها» به لحاظ مضمونی آشکارا فیلم جسورانهای است؛ فیلم ترجیح میدهد موضعی عینی و سرراست به خود بگیرد، اما در عین حال نقش ناصح اجتماعی هم برای خود قائل نیست و این توالی رخدادهاست که مخاطب را به نتیجه گیری و برداشت از فیلم وا میدارد. فیلم روی مضامین مهمی همچون دوستی و رفاقت، خشم، بخشش و گذشتن از اشتباهات همدیگر انگشت گذاشته و حتی ابایی هم ندارد برای درک ارزششان، آنها را به بازی بگیرد.
یکی دیگر از امتیازات مهم فیلم ضرباهنگ آن است که از نفس نمیافتد و با مچکاتهای به موقع، بزنگاههای درست و کنشهای صعودی ریتم فیلم را یکدست نگه میدارد؛ علاوه بر این ضربات داستان به موقع و در زمانی درست زده میشود و این حرکت مواج در صحنه کمدی و تراژدی، فیلم را تبدیل به یک اثر خلاقانه، باطراوت و بکر میکند و شمایلی تازه از یک کمدی سطح بالا را به نمایش میگذارد. فیلمی که به قدر کفایت همه چیز را در خودش جای داده؛ از فانتزی و خلق فضایی سورئال، بهره گیری درست از ارجاعات و نمادگرایی تا حرکت در مسیر یک تراژدی هولناک و ایجاد موقعیتهایی طنازانه و ظریف که با هوشمندی از فضای داستانی و روابط میان این چند رفیق و دنیای آنها تغذیه میکند. به همین دلیل است که فیلم صحت نه کمدی محض است و نه یک تراژدی، بلکه «صبحانه با زرافهها» موقعیتهای ابزوردی را پیش روی شخصیتهایش میگذارد که واکنشهایشان به این اتفاقات کمدی ایجاد میکند و درست در نقطهای که انتظار ندارید این حجم از بیخیالی و باری به هرجهت بودن از مسیرش بیرون بزند، به ناگاه ورق داستان برمیگردد.
نکته دیگر اما موتیفهایی هستند که پردههای داستانی را به یکدیگر پیوسته نگه میدارند و در هویتبخشی به فیلم نقش مهمی ایفا می کنند. در واقع بخشی از انتقال معنای عمیق فیلم از طریق همین موتیفها اجرا میشود. علاوه بر کدهایی تکرارشونده در دیالوگها که در خلق لحظههای طنز و خنده گرفتن از مخاطب موفق عمل میکند، نمونه دیگر آن صحنههایی خیالی است که هرکدام از رفقا بعد از مصرف مواد مخدر روی یک تخته معلق میان زمین و هوا در موتورخانهای تاریک نشستهاند و هر بار به تعداد آدمهای روی تخته اضافه میشود تا سکانس پایانی فیلم که با این موتیف پیوند میخورد.
نگاهی به کلکسیون ستارههای «صبحانه با زرافهها»
هرچقدر هم روی فیلمساز حساب کنید اما بخش مهمی از مسیر ارتزاق گیشه با حضور ستارههای سینما هموار میشود؛ کلکسیونی از بازیگران نام آشنا کنار هم طبیعتاً برگ برنده هر فیلمی برای کشاندن مخاطب به سینماست. سروش صحت پیشتر با پژمان جمشیدی، هوتن شکیبا، بیژن بنفشه خواه و مجید یوسفی همکاری کرده بود و «صبحانه با زرافهها» اولین تجربه همکاری او با بهرام رادان و هادی حجازیفر است. اما مجموع این بازیگران به یک ترکیب تمام عیار برای فیلم صحت تبدیل شدهاند و با توجه به اینکه هرکدام از آنها سابقه بازی در کمدیهای مختلفی را داشتهاند، جمع آنها در یک اثر و ترکیبشان از نقاط قوت این فیلم شده است. نکته جالب دیگر در مورد کاراکترهای فیلم این است که طنز این شخصیتها بر مبنای لودگی نیست. لحن شخصیتها و ادای دیالوگها (به جز رضا با بازی پژمان جمشیدی که او هم در نیمی از فیلم حضور ندارد) سرد و ثابت است و در عین حال که فیلم از ریتم نمیافتد اما یک بازی کشدار و کند آغشته به طمأنینه در بازی بازیگران دیده میشود. بیژن بنفشهخواه که اغلب در آثار تلویزیونی دیده میشود یکی از بهترین بازیهای خود را در قالبی متفاوت به نمایش گذاشته و نقشآفرینی هادی حجازی فر و بهرام رادان هم از دیگر نکات مثبت فیلم است.
درنهایت «صبحانه با زرافهها» فیلمی است که احتمالاً نمیتواند همه را راضی نگه دارد و ممکن است خیلیها هم دوستش نداشته باشند اما اگر جهانبینی سروش صحت را میپسندید این فیلم برایتان جذاب خواهد بود.