شناسهٔ خبر: 69697065 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رویدادایران | لینک خبر

ژاپن چگونه از یک کشور فئودالی به یک امپراتوری نیرومند تبدیل شد؟

فرادید| در نیمه دوم قرن نوزدهم، ژاپن تغییرات سریعی را پشت سر گذاشت که آن را از یک کشور فئودالی به یک قدرت جهانی جهانی تبدیل کرد. مشخصه بارز این پیشرفت سریع، بازگشت تمام قدرت‌ها و اختیارات به شخص امپراتور تحت عنوان «بازسازی میجی» است. به گزارش فرادید، این دوره پس از سه قرن انزوای کامل ژاپن از دنیای

صاحب‌خبر -

فرادید| در نیمه دوم قرن نوزدهم، ژاپن تغییرات سریعی را پشت سر گذاشت که آن را از یک کشور فئودالی به یک قدرت جهانی جهانی تبدیل کرد. مشخصه بارز این پیشرفت سریع، بازگشت تمام قدرت‌ها و اختیارات به شخص امپراتور تحت عنوان «بازسازی میجی» است.

به گزارش فرادید، این دوره پس از سه قرن انزوای کامل ژاپن از دنیای خارج (عصر اِدو) به وجود آمد. مشخصه عصر ادو، حکومت قبیله توکوگاوا بود که کشور را در مقام جنگ‌سالاران مسلط (شوگون) رهبری می‌کردند، در حالی که خانواده امپراتوری قدرت نمادین و تشریفاتی داشتند. 

«بازسازی میجی» منجر به ظهور امپراتوری ژاپن شد. با این حال، این تکامل بدون هزینه نبود و هزینه پیشرفت ارزان‌تر از سال‌ها اصلاحات جسورانه، آشفتگی و خونریزی نبود. 

عصر ادو: آستانه‌ی بازسازی میجی

6

توکوگاوا ایه یاسو، نخستین شوگون از شوگونات توکوگاوا

قرن‌ها پیش از بازسازی مِیجی، قدرت امپراتورهای ژاپن به نفع جنگ‌سالاران قدرتمند محلی به نام دایمیو (Daimoyos) کاهش یافت. دایمیوها بی‌رحمانه بر سر قدرت می‌جنگید، «شوگونات‌های» مختلف را بالا و پایین می‌کشید: قبیله‌های جنگ‌سالار حاکم. 

این دوره به ظهور طبقه معروف سامورایی منجر شد. این سربازان به دلیل اهمیتی که در فضای سیاسی ناپایدار ژاپن داشتند، تا قرن نوزدهم در جامعه ژاپن نقش اصلی را ایفا می‌کردند. 

آشیکاگا شوگونات در جنگ اونین (۱۴۹۷-۱۴۷۸) فروپاشید. این رویداد صحنه را برای دوره سِنگوکو گشود که نزدیک به ۱۵۰ سال ادامه داشت. آن سال‌ها که معمولاً به «دوره کشورهای متخاصم» ترجمه می‌شود، با هرج و مرج، دسیسه و درگیری‌های بی‌پایان قبایل مختلف متخاصم گذشت. 

سال ۱۵۶۸، اودا نابوناگا، رهبر قبیله اودا، با کمک اتحاد قوی با قبیله توکوگاوا، ژاپن را تحت حکومت خود به طرز شگفت‌آوری متحد کرد. پس از مرگ او، قدرت (نه بدون آشفتگی) به زیردستانش تویوتومی هیدیوشی که تا سال ۱۵۹۸ حکومت کرد، منتقل شد. وارث هیدیوشی یک پسر شیرخوار بود که سال ۱۶۰۰ با رهبر قبیله توکوگاوا، توکوگاوا ایاسو، جایگزین شد. 

ایاسو یک الگوی سلسله‌ای ایجاد کرد که کشور را برای دو قرن بعدی تثبیت کرد. طایفه توکوگاوا در دورانی که امروزه عصر ادو نامیده می‌شود، حکومت کردند و یک سیستم اجتماعی سختگیرانه ایجاد کردند که تحت سلطه سیاست‌های انزواطلبی افراطی نسبت به دنیای خارج بود. 

باکوماتسو: سالهای پایانی توکوگاوا شوگونات

5

ورود کشتی‌های آمریکایی: تصویری از گردهمایی نگهبانان فئودال توسط توشو شوگتسو، ۱۸۸۹

سیاست‌های اتخاذشده‌ی توکوگاوا ایاسو و فرزندانش در فرونشاندن آشفتگی داخلی و حفظ صلح با کشورهای خارجی نتیجه داد. با این حال، انزواگرایی نسبت به دنیای خارج، توانایی ژاپن برای تجارت یا به روز ماندن در حوزه پیشرفت تکنولوژی کشورهای خارجی را محدود کرد. 

جز این، توکوگاوا شوگونات سلسله مراتب اجتماعی سختی را تحمیل کرد و سامورایی‌ها را در صدر و بازرگانان را در پایین‌ترین رتبه قرار داد. فقدان درگیری عمیقاً این ساختار را نامتعادل کرد، زیرا سامورایی‌ها به آرامی شیوه‌های جنگجوئی خود را رها کردند و به لذت‌های دنیوی مختلف پرداختند. از سوی دیگر، بازرگانان به تدریج طبقه اجتماعی ثروتمندی ایجاد کردند و بدهی‌های پایین و بالا را به تساوی جمع‌آوری کردند. 

این نظم دقیق تحمیل‌شده توسط قبیله توکوگاوا در سال ۱۸۵۳ در هسته خود متزلزل شد. مَتیو سی. پِری، دریادار آمریکایی، با چهار کشتی جنگی مدرن به ژاپن آمد و از این کشور خواست مرزهایش را برای تجارت باز کند یا با تلافی فاجعه‌بار مواجه شود. پنج سال بعد، پیمان هریس میان امپراتوری ژاپن و ایالات متحده آمریکا امضا شد و شرایط سودمندی برای بازرگانان آمریکایی در امپراتوری خورشید بهمراه داشت. 

این رویداد تأثیر دومینویی بر کل ژاپن داشت، زیرا سران قبایل مختلف و سیاستمداران برجسته، از جمله سامورایی‌ها، ضرورت مدرن‌سازی کشور را درک کردند. اتحاد ساتسوما-چوشو به رهبری سایگو تاکاموری، کیدو تاکایوشی و دیگر رهبران بزرگ، نور امید بود. این اتحاد خواستار لغو شوگونات و بازگرداندن قدرت اجرایی به امپراتور شد. هدف آن‌ها تقویت امپراتوری ژاپن بود تا توانایی رویارویی با تهدیدات قریب‌الوقوع استعماری را داشته باشد. 

فروپاشی اقتصاد و بمباران‌های نیروی دریایی خارجی که در برابر حضور غرب در بازارهای ژاپن مقاومت می‌کردند، کشور را در یکی از بدترین بحران‌های سیاسی از دوره سنگوکو، باکوماتسو، فرو برد که به تدریج به بازسازی میجی منجر شد. 

بازسازی میجی و سقوط شوگونات

4

نبرد هاکودیت، قسمت مهمی از بازسازی میجی

توکوگاوا یوشینوبو، آخرین شوگون قبیله توکوگاوا، تحت فشار مداوم اتحاد ساتسوما-چوشو از بین رفت. روز ۹ نوامبر ۱۸۶۷، او امتیازات ویژه خود را در اختیار امپراتور قرار داد و استعفا داد. شاهزاده جوان موتسوهیتو امپراتور شد، نام مِیجی را انتخاب کرد و عملاً تنها حاکم ژاپن شد. روز ۳ ژانویه ۱۸۶۸، او بازگرداندن تمام قدرت اجرایی در دستان خود را به طور رسمی اعلام کرد و یوشینوبو را از تمام امتیازات ویژه، از جمله رهبری قبیله توکوگاوا سلب کرد. این آغاز بازسازی میجی بود. 

طایفه توکوگاوا که از این چرخش وقایع به خشم آمده بودند، هر قدرتی را که به دست آورده بودند جمع کردند و با فرمانروایی امپراتوری از جزیره اِزو (هوکایدوی امروزی) به مخالفت برخاستند و استقلال خود را اعلام کردند و جنگ بوشین آغاز شد. 

ارتش امپراتوری ادو، پایتخت قبیله توکوگاوا را پس از نبرد توبا-فوشیمی در فوریه ۱۸۶۸ اشغال کرد و نام آن را به توکیو تغییر داد. سال ۱۸۶۹، دایمیوهای بیشتری به آرمان امپراتوری پیوستند، زمین‌هایشان را به میجی بازگرداندند و حلقه دور گردن یوشینوبو را سفت کردند. 

آخرین سربازان وفادار به قبیله توکوگاوا در نبرد هاکوداته در ماه مه ۱۸۶۸ شکست خوردند. آخرین سربازان مقاومت در ۲۷ ژوئن تسلیم شدند و به این طریق جنگ بوشین پایان یافت. تا سال ۱۸۷۲، دایمیوهای خودمختار باقیمانده، همگی قدرتشان را به امپراتور بازگرداندند. برای نخستین بار پس از قرن‌ها، امپراتوری ژاپن عملاً توسط یک پادشاه اداره شد. بازسازی میجی شاهد نخستین موفقیت بزرگ خود بود. 

اصلاحات اولیه امپراتوری ژاپن

3

سایگو تاکاموری با افسرانش در شورش ساتسوما علیه رژیم بازسازی میجی

شکست شوگونات پایان مشکلات امپراتوری نوظهور ژاپن نبود. پس از بازگرداندن تمام زمین‌های دایمیو به خانه امپراتوری، میجی سیستم فئودالی هان را لغو و آن را با یک بخش اداری مدرن استانی جایگزین کرد. این اقدام موجب ایجاد شکاف در اتحاد ساتسوما - چوشو شد، زیرا جناح سنت‌گرا که قبیله ساتسوما نماینده آن بود و آن را اداره می‌کرد با چنین مدرنیسم شدیدی مخالفت بود. 

باوجود تنش‌های مختلف، اتحاد موفق به تشکیل دولتی شد که زیر نظر امپراتور به طور غیررسمی به نام «جِنرو» فعالیت میکرد. جنرو اصلاحات مختلفی از جمله لغو سلسله‌مراتب اجتماعی و نوسازی ارتش را ارائه کرد. با این حال، یکی از سیاست‌های اصلی اُلیگارشی، لغو تدریجی طبقه سامورایی بود. 

سامورایی‌ها در دهه ۱۸۷۰ حدود ۱.۹ میلیون جنگجو داشتند. در تمام دوره ادو، به اعضای این طبقه حقوق ثابت پرداخت میشد که بر امور مالی دولت جدید سنگینی میکرد. جنرو برای اصلاح این وضعیت، در سال ۱۸۷۳ مالیات سنگینی بر درآمد سامورایی‌ها وضع کرد. سه سال بعد، امپراتور تغییری را در حقوق سامورایی‌ها به اوراق قرضه دولتی اعمال کرد. 

اصلاحات نظامی و اجتماعی به اقدامات مالی سنگینی که بر سامورایی‌ها تحمیل شده بود اضافه شد. حق حمل سلاح به همه شهروندان مرد ژاپن داده شد، با وجود اعتراض شدید سایگو تاکاموری و سامورایی‌ها که تنها ذینفعان این امتیاز در سیستم قدیمی بودند. افزون بر این، دولت خدمت سربازی اجباری را برای همه مردان بالای ۲۱ سال اجرا کرد. این تغییرات منجر به بیرون راندن نخبگان سامورایی از قدرت شد. 

قبیله ساتسوما به رهبری سایگو تاکاموری از اتحاد کناره گرفت. روز ۲۹ ژانویه ۱۸۷۷، ساتسوماها ارتشی متشکل از ۲۵۰۰۰ تا ۳۵۰۰۰ سامورایی جمع کردند و علیه بازسازی میجی قیام کردند. 

شورش ساتسوما

2

نبرد شیرویاما، آخرین نبرد داخلی بازسازی میجی اثر تسوکیکا یوشیتوشی، ۱۸۷۷

فروپاشی اتحاد ساتسوما-چوشو موج شوکی به سیاست‌های ژاپن وارد کرد و بسیاری از مقامات عالی‌رتبه توانایی دولت برای رهبری کشور را زیر سوال بردند. حالا دفاع از ثبات و مشروعیت بازسازی میجی بر عهده ارتش امپراتوری بود. 

روز ۱۴ فوریه ۱۸۷۷، نیروهای ساتسوما قلعه کوماموتو را محاصره کردند. سامورایی‌ها در حومه و زمین‌های اطراف به پیروزی‌های جزئی دست یافتند. با این حال، ارتش شاهنشاهی به رهبری تانی تاتِکی استوار ماند. محاصره‌کنندگان حتی موفق شدند یک برون‌تاخت موفقیت‌آمیز را در ۸ آوریل ترتیب دهند و خط نیروهای سایگو را بشکنند و به نیروهای تقویتی و تدارکاتی مورد نیاز اجازه رسیدن به قلعه را بدهند. در ۱۲ آوریل، یک نیروی امدادی به رهبری ژنرال‌های کورودا کیوتاکا و یاماکاوا هیروشی موفق شدند نیروهای ساتسوما را از پای درآورند و آن‌ها را وادار به عقب‌نشینی کنند. 

در حالی که نیروهای تاتکی در کوماموتو ایستادگی می‌کردند، سربازان امپراتوری تحت فرمان ژنرال‌های شاهزاده آریسوگاوا تاروهیتو و یاماگاتا آریتومو، با وجود متحمل شدن تلفات سنگین، در نبرد تاباروزاکا شکست سختی را به ساتسوما وارد کردند. آن دو شکست فاجعه‌بار عزم سامورایی‌ها را شکست و آن‌ها به آرامی به سمت تپه شیرویاما عقب‌نشینی کردند و در هر توقف تلفات زیادی متحمل شدند. 

۲۴ سپتامبر ۱۸۷۷ شاهد یکی از دراماتیک‌ترین موضع‌های آخر تاریخ بود. ۵۰۰ سامورایی وفادار به سایگو تاکاموری در شیرویاما، مشرف بر ارتشی متشکل از ۳۰۰۰۰ سرباز امپراتوری و تفنگدار دریایی به رهبری یاماگاتا آریتومو و دریاسالار کاوامورا سومیوشی، موضع گرفتند. آخری که یکی از بستگان سایگو بود، بدون موفقیت از رهبر شورش درخواست تسلیم شدن کرد. 

نبرد آغاز شد و با وجود مقاومت قهرمانانه، ارتش ساتسوما نابود شد. هیچ مردی زنده نماند، از جمله خود سایگو تاکاموری. سامورایی‌ها از تاریخ محو شدند و بازسازی میجی امپراتوری ژاپن را به عنوان قدرت مسلط در شرق آسیا تثبیت کرد. 

اقدامات نهایی بازسازی میجی و ظهور امپراتوری ژاپن

1

نیروهای امپراتوری ژاپن حین نبرد در طول جنگ اول چین و ژاپن (۱۸۹۴-۱۸۹۵) 

پس از شورش ساتسوما، دولت میجی آخرین اصلاحات را آغاز کرد که منجر به تبدیل شدن ژاپن به یک امپراتوری مدرن شد. سال ۱۸۸۹، مقامات امپراتوری یک قانون اساسی مبتنی بر مدل پروس را تصویب کردند و دولتی شبیه دولت کشورهای اروپایی ایجاد کردند. بنابراین، ژاپن به طور مشترک توسط امپراتور به عنوان رئیس کشور و نخست‌وزیر به عنوان رئیس دولت اداره میشد. 

افزون بر این، دولت ژاپن یک برنامه صنعتی‌سازی سریع راه‌اندازی کرد که کشور را مدرن می‌کرد و برخی از نمادین‌ترین شرکت‌هایی که هنوز هم پابرجا هستند، به وجود می‌آورد. در این دوره بود که سازمان‌هایی مانند میتسوبیشی موتورز و گروه میتسویی متولد شدند. 

ارتش و نیروی دریایی حامیان اصلی اصلاحات صنعتی و اقتصادی بودند. در دهه ۱۸۹۰، ژاپن شکاف نظامی با غرب را کاهش داد. امپراتوری به تدریج یک سیاست توسعه‌طلبانه اتخاذ کرد و به دنبال ایجاد نفوذ دائمی بر کره بود. 

روز ۲۵ ژوئیه ۱۸۹۴، امپراتوری ژاپن به طور رسمی به چین اعلام جنگ کرد. نفوذ بر کره و چیرگی در دریای زرد از اهداف اصلی توکیو بودند. در کمتر از یک سال، نیروهای زمینی و دریایی چین متحمل شکست‌های ویرانگری شدند. سلسله چینگ که به شدت تحقیر شده بود، در نبردهای کره، منچوری، تایوان و دریای زرد شکست خورد. روز ۱۷ آوریل ۱۸۹۵، معاهده شیمونوسکی امضا شد که طی آن چین استقلال کره را به رسمیت شناخت و شبه‌جزیره لیادونگ، تایوان و جزایر پنگو را برای همیشه به ژاپن واگذار کرد. 

پیروزی ژاپن آغاز یک دوره توسعه‌طلبانه قوی در تاریخ امپراتوری بود. در ۵۰ سال بعد، ژاپن به مبارزه با روسیه، آلمان، بریتانیای کبیر و ایالات متحده آمریکا برای چیزگی بر اقیانوس آرام ادامه داد. سال ۱۹۴۵، با شکست در جنگ جهانی دوم، ژاپن دستخوش یک سری اصلاحات اساسی شد و روش‌های تهاجمی خود را کنار گذاشت. 

امپراتور میجی تا سال ۱۹۱۲ زندگی کرد و با مرگ او دوران بازسازی میجی نیز پایان یافت.

مترجم: زهرا ذوالقدر

منبع: faradeed-214421

برچسب‌ها: