علی طایفی، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «عبارت روانشناسی زرد برای بسیاری آشناست و بسیاری نیز در زندگی روزمره به افراد و ایدههای منسوب به این رویکرد در حوزه علم برخوردهاند. البته بیتردید بسیاری نیز هنوز در این گردآب باورهای غیرعلمی و عوامفریب این شکل از تجارت در علم غرق بوده و همچنان از افراد بنام در این حوزه پیروی میکنند.
در حوزه علوم انسانی و اجتماعی میتوان خانواده رشتههای منسوب به دانشگاه و علم را در پوسته پوچ و بیمحتوا نیز مشاهده و ردیابی کرد. در اینجا قصد دارم از جامعهشناسی زرد نام برده و تلاش کنم با تعریف برخی خصایص آن، ماهیت این شبهعلم را برنمایم:
نخست. ایدیولوژیک بودن جامعهشناسی یکی از بزرگترین آفتهای این حوزه علمی است. فرد جامعهشناس که دارای باورهای ایدیولوژیک سیاسی، دینی و حتی ملی است نمیتواند یک جامعه شناس با رویکردی علمی باشد. در چنین وضعیتی او بدنبال اهداف سیاسی و ایدآلیزمی است که نظام حاکم در جامعه پیشبرده و تلاش در تحقق آن دارد. بعنوان مثال کلیه جامعهشناسانی که با جامعهشناسی اسلامی همسویی نشان میدهند در جرگه کسانی هستند که به ترویج و رونق بینش جامعهشناسی زرد اهتمام میورزند.
دوم. یکی از مهمترین شاخصهای جامعهشناسی زرد وابستگی فرد دانشآموخته به حاکمیت و دولت وقت است. این وابستگی از ابعاد گوناگونی برخوردار است بنحویکه در نهایت فرد جامعهشناس به توجیه نظام سیاسی حاکم پرداخته و به تایید نظام قدرت برمیآید. جامعهشناسان حکومتی که پیشتر بارها درباره آن نوشته و برخی رویکردهای آنان را در فرازهای مختلف اجتماعی و سیاسی نقد کردهام کسانی است که نظریه اجتماعی را در خدمت حفظ وضع موجود خود و نظام وابسته بدان استفاده میکند.
سوم. خرافهمداری و باور به شعورعامه و تلاش برای تثبیت و تحکیم باورهای غیرعلمی در بین برخی از کسانی که دارای مدرک جامعهشناسی هستند از دیگر ساحتهای جامعه شناسی زرد است. این رویکرد در جامعهشناسی اگرچه در واقع جامعهشناسی محسوب نمیشود ولی بنام این حوزه علمی درصدد ترویج خرافه و باورهای پوچ و غیرعلمی است که در راستای حفظ منافع صاحبان قدرت و ثروت در بدنه نظام سیاسی است. خرافهگرایی و ابرام در تایید باورهای خرافی در واقع در راستای تحمیق عامه مردم و تقلیل علم جامعهشناسی در سطح یک باور عامیانه تلاش میکند.
چهارم. دینخو و شریعتمداربودن جامعهشناسی نیز از دیگر ویژگیهای جامعهشناسی زرد است. باور و اندیشه شریعتمدار در تحلیل و تجویز چارهجویی مسایل اجتماعی و فرهنگی کشور چنان وجه غالبی از این رویکرد است که اساسا جامعهشناسی را محملی برای پیشبرد اندیشهها و باورهای غیرعلمی و حتی خرافی دینباورانه میسازد. بسیاری از شیوخ، آخوندها، رانتخوارها و افراد وابسته به حکومت امروز ایران که در راستای تثبیت دین سیاسی و شریعتمداری در جامعهشناسی حرکت کرده و کلاس درس را به مسجد و تکایای دینی تبدیل کردهاند از همین جرگه هستند.
پنجم. رانتخواری حکومتی از ویژگیهای بارز جامعهشناسی زرد است. اکثریت کسانی که با رانتهای حکومتی چه سیاسی، چه مدیریتی و چه اطلاعاتی وارد دانشگاه شده و از فرصت تحصیل در مقاطع تکمیلی بهره برده و سپس به استناد همین رانتها در مراکز دانشگاهی و پژوهشی این رشته جذب شدهاند از همین شمارند. جامعهشناس رانتی کسی است که سرحد و سردر تحلیل و رویکردهایش در راستای توجیه و تقدیس نظام سیاسی دینی است که امروزه درجامعه ایران حاکم است. این پدیده آنگاه زیانبارتر جلوه میکند که رانتخواران حکومتی بنام جامعهشناسی به تربیت دانشجو پرداخته و خزعبلات ایدیولوژیک و دینخوی خود را بنام علم وارد جامعه میکنند.
ادامه دارد
ششم. جامعهشناسی زرد زیر لقای حکومتی اغلب دارای ماهیتی سازمانیافته است که توسط نظام سیاسی وقت بعنوان گروههای استراتژیک جایگزین جامعهشناسان حرفهای، مستقل و منتقد میشود تا بتواند بسترهای علمی توجیه نظام جباریت دینی را فراهم سازد. چنانکه گفته شد، این جامعهشناسی با رویکرد ایدیولوژیک اسلامیسازی علوم انسانی و اجتماعی در راستای منافع قشری و فرقهای خود در نظام قدرت مسلط با باورهای سخت دینی حرکت میکند.
دانش آموختههای رشتههای نا مرتبط از مهندسی تا علوم دینی زیر نقاب این جامعهشناسی قد علم کردهاند.
هفتم. رویکرد تجاری در معرفی نظریههای جامعهشناختی و بهرهگیری و مصادره به مطلوب آنها برای توجیه وضع موجود و انحراف افکار عمومی از تحلیل واقعی مسایل اجتماعی و چارهجویی آنها از دیگر ویژگیهای جامعهشناسی زرد است. این طیف از افراد بنام جامعهشناس در تلاش برای جذب مخاطبان بیشتر و پیشبرد اهداف تجاری و سوداندوزی در راستای حفظ پایگاه اجتماعی فرد و نظام حاکم هستند. این تیپ از افراد اغلب دارای تحصیلات مرتبط نبوده، از رشتههای فنی و مهندسی تا حوزههای دیگر وارد این رشته شده و بدلیل رانتهای موجود، به مدارک عالی برای ورود به نهادهای علمی دست یافتهاند.
هشتم. مستخدمان حکومتی در این رشته از دو منظر قابل توجهاند. نخست شاغلان دانشآموخته دانشگاهی، پژوهشی و حتی بروکراتیک در سطوح مختلف تصمیمگیری در نظام اداری هستند که اغلب فرمانبر سیاستهای عمومی نهادهای سیاسیاند. ولی بخش دوم بویژه شامل کسانی است که در سطوح بالای مدیریتی و تصمیمسازی در مراکز دانشگاهی و پژوهشی بدنبال ترویج جامعهشناسی زرد هستند. از نظر من افرادی چون گیدنز در انگلستان تا نراقی در زمان شاه تا جامعهشناسان حکومتی مانند انتظاری و ربیعی و دهها نفر دیگر در پس از انقلاب ۵۷، در همین جرگه میگنجند.
نهم. لمپنیزم در جامعهشناسی و روانشناسی زرد بهطور عام به رویکردها و مشاورههایی اشاره دارد که معمولاً بدون پایههای علمی قوی و با ادعاهایی بیش از حد آمیخته با تبلیغات جذاب ارائه میشود. این نوع جامعهشناسی اغلب به افراد عادی راهکارهایی پیشنهاد میدهد که به دنبال راهحلهای سریع و آسان برای مشکلات خود هستند. کسانی که در سالهای اخیر در راستای تشویق مردم برای مشارکت در انتخابات ریاستجمهوری و تحکیم نظام استبداد دینی تلاش کردند را میتوان در این جرگه گذارد.
دهم. جامعهشناسی زرد در پی تبدیل و تلبیس شبهعلم بجای علم است. ناباوری به اندیشه علمی و عدم قبول دانشگاه و مرکز پژوهشی بعنوان رقبای آموزشی و معرفتی در ادبیات و گفتار این بخش از دانشآموختگان در جامعهشناسی، زمینهساز شیوع باورهای شبهعلم، دروغین، محافظهکار، تحکیمبخش و یکسویه نظام سراسر استبدادی است که به تعبیر مولکی دشمنان جامعهشناسی تلقی میشوند.
آنچه که امروزه اهالی جامعهشناسان زرد درحال کنشگریاند، بشدت ترقیستیز و واپسگرا بوده و در راستای منافع مردم و توسعه اجتماعی گام برنمیدارند. جامعهشناسی زرد، یکی از مهمترین چالشهای جامعهشناسی متعهد و منتقدی است که دغدغه برابری و آزادی انسانی و اجتماعی را در سر دارد.»
انتهای پیام