شناسهٔ خبر: 69654770 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جهان نیوز | لینک خبر

طارمی و جهانبخش راه رامبد جوان را در پیش گرفتند

اقدام ورزشکاران و هنرمندان و در مجموع چهره‌های سرشناس ایرانی برای کسب اقامت کشورهای خارجی بازخورد جالبی بین مردم ندارد.

صاحب‌خبر -
به گزارش جهان نیوز به نقل از اعتماد آنلاین، بیایید صریح صحبت کنیم. اقدام ورزشکاران و هنرمندان و در مجموع چهره‌های سرشناس ایرانی برای کسب اقامت کشورهای خارجی بازخورد جالبی بین مردم ندارد. اگر این افراد کاپیتان‌های تیم‌های ملی پرطرفدار ایران نظیر فوتبال و والیبال باشند که اوضاع پیچیده‌تر هم می‌شود.

در سال‌های گذشته خیلی از ورزشکاران و سینماگران و خواننده‌های ایرانی با وجود زندگی در ایران برای داشتن اقامت کشورهای دیگر تلاش کردند. این اقدامت کم و بیش به گوش مردم می‌رسید، اما شاید به خاطر فضای سیاسی خوش‌بینانه‌تر دهه‌های قبل یا نبود شبکه‌های اجتماعی یا هر دلیل دیگری چندان برجسته نمی‌شد. اما در چند سال گذشته شرایط متفاوت شده است. به بیان ساده مردم درست یا غلط تصور می‌کنند آدمی در جایگاه یک سلبریتی پولدار وقتی برای گرفتن اقامت کشوری خارج اقدام می‌کند یک هدف دارد:

اینکه وقتی دید هوا پس است فلنگ را ببندد و در برود. این ذهنیت در مورد فرزندان مسوولان که در کشورهای خارجی روزگار می‌گذرانند هم وجود دارد. مردم می‌گویند اگر چنین نیست چرا تلاش می‌کنید پاسپورت یک کشور دیگر را داشته باشید؟ شما که پول دارید و در کشور خودتان هم زندگی می‌کنید و هر وقت دوست داشته باشید، می‌توانید به سفرهای خارجی بروید، پس چرا دنبال اخذ شهروندی هستید؟

در این نوشته به صورت مشخص در مورد سه کاپیتان ورزش ایران صحبت می‌کنیم. میلاد عبادی‌پور، مهدی طارمی و علیرضا جهانبخش.

در سال ۱۳۹۹ خبر رسید میلاد عبادی‌پور، کاپیتان تیم ملی والیبال ایران که در تیم اسکرابلچاتوف لهستان بازی می‌کرد، اقامت لهستان را گرفته است. البته این کلمه اقامت مترادف شهروندی یا همان داشتن پاسپورت یا دوتابعیتی شدن است؛ منتها به نسبت عبارات دیگر بار منفی ندارد. میلاد عبادی‌پور در توضیح این اتفاق گفت: باشگاه به مناسبت نودمین سالگرد تاسیس تیم این تابعیت را به من هدیه داد که قطعا عبارت دقیقی نبود.

در اردیبهشت امسال و در کشاکش پیوستن مهدی طارمی یکی از کاپیتان‌های تیم ملی فوتبال به باشگاه اینتر یک روزنامه پرتغالی فاش کرد مهدی به دنبال دریافت شهروندی کشور پرتغال است. روزنامه اوجوگو نوشت: «طارمی در ابتدای سال جاری میلادی مجوز اقامت دائم در کشور پرتغال را به دست آورده که یکی از شروط اساسی برای اخذ تابعیت این کشور است.»

همین چند روز پیش علیرضا جهانبخش، کاپیتان دیگر تیم ملی فوتبال ایران هم رسما اعلام کرد به دنبال گرفتن اقامت هلند است و اصلا به خاطر همین همه پیشنهادهای خارج از لیگ هلند خود را رد کرده و این فصل پیراهن هیرنفین را به تن خواهد کرد. جهانبخش روز ۱۷ آبان در استوری اینستاگرامش نوشت: «بعد از حدود ۳ ماه که از نقل و انتقالات تابستونی و عدم انتخاب تیم من گذشته در طول این مدت نقل قول، شایعات و نظرات مختلفی رو شنیدم. اما واقعیت ماجرا این هستش که من بعد از ۸ سال زندگی در کشور هلند این شرایط برام به وجود اومد که برای اقامت کشور هلند اقدام کنم بعد از مشورت با خانواده و از اونجا که این کشور مثل خانه دوم من هستش تصمیم به انجام این کار گرفتم. به دلیل طول کشیدن پروسه اداری و مسیری که باید سپری می‌شد اجازه خروج از این کشور و امضای قرارداد در کشور دیگر رو نداشتم.»

مسلما حق هر فردی در دنیاست که برای آینده خود و خانواده‌اش بهترین برنامه‌ریزی‌ها را انجام بدهد. همان‌طور که مثلا رامبد جوان با وجود اینکه در برنامه‌های تلویزیونی‌اش همه را به ماندن در ایران تشویق می‌کرد فرزندش را در کانادا به دنیا آورد تا بتواند برای او اقامت این کشور را بگیرد. از سمت دیگر هر انسانی حق دارد مهاجرت کند، تابعیت مضاعف بگیرد یا کارهای شبیه به این. قطعا همه این افراد برای تصمیم خود دلایل منطقی هم دارند؛ مثلا عبادی‌پور می‌گوید برای تسهیل تردد در کشورهای اروپایی و راحتی جابه‌جایی بین باشگاه‌های قاره سبز اقامت لهستان را گرفته است. رسانه‌ها می‌گفتند طارمی می‌خواهد اقامت پرتغال را بگیرد تا به عنوان سهمیه اروپایی راهی اینتر شود که البته چنین هم نبود، چراکه روزنامه توتو اسپرت چاپ ایتالیا فاش کرد: «مهاجم جدید اینتر با وجود تلاش برای اخذ تابعیت پرتغال به عنوان بازیکنی غیر اتحادیه اروپا از پورتو به اینتر پیوست.» جهانبخش هم می‌گوید هلند خانه دومش است و حالا که شرایط گرفتن اقامت آن کشور فراهم شده چرا این کار را نکند؟

آنچه این وسط باقی می‌ماند، مدیریت افکار عمومی است. همان‌طور که گفته شد مردم به واسطه شرایط خاص سیاسی و اجتماعی ایران، به خاطر فشار اقتصادی و به دلیل وضعیت منطقه خاورمیانه که همیشه درگیر تنش است و این روزها ایران هم قاطی ماجرا شده ذهنیت خاصی نسبت به ماندن در ایران و تلاش برای مهاجرت دارند. نرخ علاقه به مهاجرت هم که هر روز در حال افزایش است. حال در چنین شرایطی وقتی می‌بینند کاپیتان‌های تیم‌های ملی به عنوان یکی از نمادهای همبستگی و امید ایرانیان به راحتی از گرفتن اقامت کشورهای دیگر می‌گویند احساس بدی پیدا می‌کنند. خیلی‌ها در این شرایط احساس «تن‌ها گذاشته شدن» می‌کنند.‌

نمی‌شود به کسی که قصد گرفتن اقامت کشورهای دیگر را دارد، گفت: نرو! آنچه باید تغییر کند حتما فضای کلی حاکم بر کشور است. آنچه باید تقویت شود میزان امید مردم نسبت به آینده است. در عین حال نمی‌توان منکر مسوولیت‌های اجتماعی که روی دوش چهره‌های سرشناس ناخواسته گذاشته شده است، شد. به هر حال مردم اینها را می‌بینند و سبک زندگی‌شان را تقلید می‌کنند. از طرف دیگر نباید فراموش کرد که اگر عبادی‌پور شده کاپیتان تیم ملی والیبال، اگر طارمی شده ستاره اینتر یا جهانبخش به لیگ برتر انگلیس راه پیدا کرده و سال‌ها در هلند فعالیت کرده با امکانات همین کشور و مالیات همین مردم بوده است.

بستن بازوبند کاپیتانی تیم‌های ملی پرطرفدار و تیمی این مسوولیت‌ها را بیشتر هم می‌کند.

خیلی‌ها شاید بپرسند شما بازوبند کاپیتانی تیم ملی کشوری را بر بازو می‌نشانید که به شهروندی‌اش قناعت ندارید؟ آیا ایران برای شما کافی نیست؟ اینجاست که آدم می‌تواند یاد یکی از شعرهای ماندگار استاد محمدعلی بهمنی بیفتد که همین چند ماه پیش از دنیا رفت: 

تا گُل ِ غُربت نرویاند بهار از خاک جانم
با خزان‌ات نیز خواهم ساخت خاکِ بی‌خزانم!