شناسهٔ خبر: 69625765 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

پرداختن به نوجوان راه نجات سینماست

باغ کیانوش در اولین نگاه، فضای مُرده و مرداب‌گونه سینمای کودک را پس می‌زند و مخاطبان جدی‌تر فیلم‌های ایرانی را به یاد دهه‌ ۶۰ و ۷۰، یعنی دوران اوج آثار کودک و نوجوان می‌اندازد.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، فیلم سینمایی «باغ کیانوش»، به‌همراه «پرویزخان» و «آپاراتچی» مهم‌ترین آثار چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر در بهمن سال گذشته بودند که ما را به تماشای عنصری که معمولا در سینمای ایران ناپیداست دعوت می‌کردند. «امر ملی» مسئله اساسی این سه فیلم است که در باغ کیانوش نمود بیشتری هم پیدا می‌کند. جای پای امر ملی و به‌طور کل، هویت و دلبستگی به کشور و وحدت و انسجام مردم حول محور علاقه به ایران و ایرانیت چه جایگاهی در سینمای کشور دارد؟ با نگاهی به جریان‌های درگیر در موجودیت سینمای ما درمی‌یابیم که کمتر فیلمی در قالب سینمای ژانر توانسته به مفهوم «وطن» و عشق به آن ساخته شود و در ادامه بتواند از نظر کیفی هم جایگاه مناسبی را به خودش اختصاص دهد. به‌جز ژانر  بومی «دفاع مقدس» کمتر می‌توان ردی از حب به وطن را در لایه‌های بیرونی و درونی‌تر فیلم‌های ایرانی جست‌وجو کرد و این مفهوم را در آن‌ها به قضاوت نشست. اما باغ کیانوش، بدون اینکه ادعای طرح چنین مباحثی را داشته باشد فرزند زمانه خود است و در برهه حساس کنونی که بسیاری از دشمنان ایران چشم طمع به خاک ما بسته‌اند فیلمی در باب وطن و مسئولیت‌پذیری است. 

باغ کیانوش قصه‌اش را سرراست و بدون هیچ لکنتی روایت می‌کند و بسیار در ساخت موقعیت و فضا موفق است. ماجرای این اثر شرحی بر جنگ، کیلومترها دورتر از آن و در قالب روستایی‌ است که شاید هیچ نشانه‌ای از مسئله دفاع در آن به‌شکل بارز هویدا نباشد، ولی در لایه‌های زیرین مخاطب را با مفاهیمی که در اکثر آثار دفاع مقدسی وجود دارد مواجه می‌کند و در حین روایت داستان درگیری چند بچه زبر و زرنگ با خلبانان عراقی مفهومی بسیط به اسم «ایران» را می‌سازد و به پیش می‌برد. فیلم، اثری خوش‌ریتم و به‌غایت جذاب است که درظاهر برای کودکان ساخته شده ولی از دل این هدف به قلب دیگر گروه‌های سنی هم نفوذ می‌کند و آن‌ها را از تماشای خود راضی نگه می‌دارد. در گفت‌وگو با رضا کشاورزحداد و محمّدجواد موحد، کارگردان و تهیه‌کننده باغ کیانوش از زوایای مختلف سوژه را مورد بررسی قرار دادیم و موانع و سختی‌های گروه سازنده در به سامان رساندن پروژه باغ کیانوش را با هم مرور کردیم. باغ کیانوش در اولین نگاه، فضای مُرده و مرداب‌گونه سینمای کودک را پس می‌زند و مخاطبان جدی‌تر فیلم‌های ایرانی را به یاد دهه‌ 60 و 70، یعنی دوران اوج آثار کودک و نوجوان می‌اندازد. 

اولین سؤال را می‌خواهم از ایده باغ کیانوش بپرسم، که از کجا شکل گرفت؟ 
کشاورزحداد: یادم است که آقای محمدجواد موحد کتاب باغ کیانوش را به من معرفی کردند. وقتی کتاب را خواندم، نقطه‌ای در آن بود که برایم بسیار جذاب بود؛ گروهی از بچه‌ها به باغی می‌روند و هم‌زمان یک خلبان عراقی در آنجا از هواپیما به بیرون می‌پرد. این نقطه برای من به قدری جالب بود که گفتم: «این داستان چقدر ظرفیت قصه‌گویی دارد!» و از همان‌جا ایده‌پردازی را شروع و شخصیت‌های جدیدی اضافه کردم. این داستان به‌گونه‌ای بود که مدام به‌خودی‌خود پیش می‌رفت و مخاطب را همراه می‌کرد. اصطلاحاً می‌گویند «خُب‌خورش خوب است»، یعنی مخاطب می‌گوید: «خب، بعدش چه می‌شود؟» به همین دلیل، کار روی آن را آغاز کردم و فیلمنامه روند طولانی‌ای داشت. حتی در حین فیلمبرداری نیز متن فیلمنامه در حال تغییر بود. 

به نظر شما تا چه حد باید فیلم به منبع اقتباس نزدیک باشد؟ آیا درست است که کاملاً به منبع وفادار بمانیم یا اینکه می‌توان نمایی کلی‌ای از کار ارائه داد که ارتباط کمتری با اثر اصلی داشته باشد؟ 
کشاورزحداد: این مسئله کاملاً نسبی است و به هر متن متفاوتی بستگی دارد. زمانی که کتاب را خواندم ابتدا کاملاً وفادارانه صفحه‌به‌صفحه پیش رفتم اما از جایی به بعد متوجه شدم که برخی از بخش‌های کتاب مانند گذشته کیانوش که به اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 بازمی‌گردد برای قصه ما حاشیه‌ای محسوب می‌شود و باعث دورشدن از خط اصلی داستان می‌شود. بنابراین فیلمنامه و کتاب خیلی شبیه به هم نیستند، اما منبع الهام اصلی همچنان کتاب بود و نمی‌توانم بگویم چند درصد به آن وفادار ماندم، اما قطعاً ایده اصلی به‌شدت به کتاب وابسته است. 
موحد: در اقتباس معمولاً با «یک بازه» روبه‌روییم؛ یعنی می‌توان اقتباسی کاملاً وفادار یا حتی برداشت آزادی از یک واقعه یا کتاب انجام داد. در سینمای جهان نیز همین‌گونه است. ما نیازی نمی‌دیدیم که الزاماً شبیه کتاب شویم یا نشویم. به‌تدریج در روند نگارش فیلمنامه گاه به داستان اصلی نزدیک و گاه از آن فاصله می‌گرفتیم. 

این «ناخودآگاه» که از آن سخن می‌گویید، به‌نظر مهم است. 
موحد: بله، نام این «ناخودآگاه» سینماست. 

چه زمانی حق اقتباس این اثر را از نویسنده کتاب گرفتید؟ 
موحد: در سال 1396 حق اقتباس کتاب باغ کیانوش را خریدیم. در آن زمان، هم‌زمان در باشگاه فیلم سوره به کارهای مختلفی مشغول بودیم و کتاب‌ها و داستان‌های زیادی را می‌خواندیم تا آن‌هایی را که امکان اقتباس داشتند، برای تولیدات آینده انتخاب کنیم. در سال 1401 که سریال «تازه‌وارد» را تولید می‌کردیم، متوجه شدیم رضا کشاورز توانایی ویژه‌ای در سینمای کودک و نوجوان دارد و می‌تواند کاری متفاوت خلق کند. به همین دلیل، دوباره بحث اقتباس از این کتاب مطرح شد و تصمیم گرفتیم که این پروژه را به رضا بسپاریم تا فیلم باغ کیانوش را بر اساس آن بسازد. 

به قول آقای علی‌اصغر عزتی‌پاک (نویسنده کتاب باغ کیانوش)، «تألیف، میهن‌پرستانه‌ترین کنش انسان ایرانی است.» به‌عنوان کارگردان این فیلم نظر شما درباره این موضوع چیست؟ چون به نظر می‌رسد کار در حوزه کودک و نوجوان نیز مشقت‌های بسیاری دارد و نوعی فعالیت وطن‌پرستانه به‌حساب می‌آید. 
کشاورزحداد: دقیقاً همین‌طور است. مفهوم جنگ و دفاع مقدس به‌خودی‌خود مفاهیم عمیقی مانند اتحاد و همبستگی را به همراه دارد و این‌ها همه به‌نوعی به وطن‌پرستی منجر می‌شود. در فیلم ما هم این مفهوم وجود دارد؛ گروهی از بچه‌ها که ابتدا دغدغه‌های کوچکی دارند، به مرور و با شروع جنگ مسائل مهم‌تری را در زندگی‌شان می‌بینند و این احساس وطن‌دوستی و همبستگی در آن‌ها شکل می‌گیرد. خوشبختانه بازخوردهایی که از مخاطبان گرفتیم نشان داد که این حس به‌خوبی به مخاطب منتقل شده است. 

این فیلم بسیار هم با روح زمانه‌اش هماهنگ است و به‌خوبی بازتاب‌دهنده اتفاقاتی است که به‌نظر می‌رسد در کشور ما در حال وقوع است و نسبتی که با دنیای بیرون برقرار می‌کنیم، این فیلم تصویر دقیقی از شرایط به ما نشان می‌دهد؛ این مسئله به همان موضوع «ناخودآگاه» بازمی‌گردد. 
موحد: واقعیت این است که مسئله ناخودآگاه، در نویسندۀ کتاب نیز تجلی می‌یابد. اثر هنری زمانی ماندگار است که هرگاه مانند یک کیک، برشی از آن برداشته شود، در همان لحظه قابل استفاده باشد. هنگامی‌که ما این پروژه را طراحی می‌کردیم، نه مناقشات امروزی وجود داشت و نه حتی فکر می‌کردیم ممکن است پیش بیاید. بالاخره، ما که فعال سیاسی نبودیم یا در سیاست خارجی چندان وارد نبودیم، به همان اندازه که همۀ جامعه درگیر است. زمانی که مفاهیم به‌صورت مفاهیمی درمی‌آیند که در تاریخ گم نمی‌شوند، مثل این است که از «گفت‌وگوی تمدن‌ها» یا «گفت‌وگو» حرف می‌زنیم که نتیجه آن شاید برجام باشد. این مفهوم زمان‌بندی دارد و در برهه‌ای خاص در تاریخ می‌توان درباره آن صحبت کرد. اما وقتی از مفهومی همچون «ایثار» سخن می‌گوییم، دیگر تفاوتی ندارد سال 1200 پیش از میلاد مسیح باشد یا 3000 سال پس از آن؛ «ایثار» همواره زنده است و جای خود را در اجتماع پیدا می‌کند. ایثار، فداکاری، پایداری و مقاومت در طول تاریخ معانی مختلفی پیدا کرده‌اند؛ برای نمونه مقاومت امروز معنای خاص خود را دارد و در دوره مشروطه یا قاجار معنای دیگری داشت، اما در نهایت، «مقاومت» مفهوم ثابت است. اینکه اثری هنری بتواند در هر زمانی تازه به‌نظر برسد و انگار همین حالا ساخته شده باشد، دلیلش این است که بر مفاهیمی استوار است که در عمق وجود بشر پایدارند. این مفاهیم از ناخودآگاه هنرمند و تجربه‌های زیستی‌اش برمی‌خیزند و به محصول نهایی می‌رسند. این‌ها از دل ناخودآگاه من، آقای کشاورز و آقای عزتی‌پاک در کتاب شکل گرفته‌اند و بدون اینکه خودآگاه بر آن‌ها کنترل داشته باشیم از ما بروز می‌کنند. 

این فیلم نسبت به فیلم‌های دیگری که به اکران درمی‌آید، به‌واقعیت نزدیک‌تر است و این به همان موضوعی برمی‌گردد که شما گفتید. من در جشنواره فجر سه فیلم دیدم که این ویژگی را داشتند: باغ کیانوش، «پرویزخان» و تا حدی «آپاراتچی»؛ این‌ها نشان می‌دادند که زیست فیلم‌ساز روی پرده نمایان شده و ناخودآگاه او را به تصویر می‌کشد. سؤال من این است که چرا فیلم شما در بخش سودای سیمرغ حضور نداشت؟ 
کشاورز حداد: این حرف‌ها شعارهای تکراری است. می‌گویند که به سینمای کودک و نوجوان اهمیت می‌دهند، اما به‌نظرم تمام این سخنان بی‌اساس است. بله، مدیرانی بودند که دغدغه‌مندانه حمایت کردند و این اعتماد پس از سال‌ها حاصل شد اما برای تثبیت این ژانر باید جریان‌سازی شود تا در آینده اتفاقات بهتری بیفتد، اما این‌گونه نمی‌شود. در جشنواره فجر برخی منتقدان به‌صورت کلی و از سر وظیفه درباره فیلم صحبت می‌کردند و وقتی نوبت به فیلم‌های اجتماعی می‌رسید نقدهای جدی‌تری ارائه می‌کردند. این نوع برخورد باعث می‌شود عوامل سینمایی انگیزه خود را از دست بدهند. در جشنواره فجر هیچ‌یک از فیلم‌های کودک و نوجوان دیده نشدند؛ به ما گفتند: «بروید جشنواره کودک و نوجوان اصفهان». در جشنواره اصفهان نیز حتی برای دستاورد فنی و هنری فقط پنج نامزد معرفی می‌کردند و بسیاری از بخش‌های مهم حذف شده بود. چنین برخوردهایی سبب می‌شود که عوامل سینما وقتی با انتخاب میان کارهای اجتماعی و کار برای کودک و نوجوان روبه‌رو می‌شوند ترجیح دهند سراغ ژانرهای دیگر بروند. 

موحد: یک اتفاق جالب بگویم؛ از من پرسیدند: «برای جشنواره امسال فیلم دارید؟ » گفتم: «بله» پرسیدند: «فیلم‌تان جدی است؟» گفتم: «نه! کمدی نیست». پرسیدند: «منظورم این است که فیلمتان برای سینمای کودک و نوجوان است، یا سینمای جدی؟» این سؤال نشان می‌دهد که برای آن‌ها سینمای کودک و نوجوان اصلاً جدی نیست. مدیران سینمایی و تربیتی درباره این ژانر حرف‌های زیادی می‌زنند، اما به‌قدری کار در این حوزه سخت شده که فقط دو سه نفر در حال فعالیت در آنند. اگر افرادی مانند آقای قناعت و آقای سیدجواد هاشمی هم در این زمینه فعالیت می‌کنند به‌خاطر دغدغه شخصی‌شان است وگرنه چالش‌های این ژانر بیش از ژانرهای دیگر است. به نظر من اگر بخواهیم نه‌تنها ژانر کودک و نوجوان بلکه خود سینما را نجات دهیم باید به سینمای کودک و نوجوان بپردازیم. سینما به‌عنوان کالای فرهنگی در سبد خانوارها جایی ندارد. پرفروش‌ترین فیلم چند سال اخیر فقط پنج میلیون بیننده دارد و بسیاری از این افراد چندین بار فیلم را دیده‌اند. چطور می‌توانیم این مشکل را حل کنیم؟ با افزایش سالن‌ها و دسترسی بیشتر مردم، اما مهم‌تر از آن پرداختن به سینمای کودک و نوجوان است. اگر کودکی در سن هشت یا 9 ‌سالگی تجربه خوبی از تماشای فیلم داشته باشد وقتی بزرگ شد سینما رفتن جزئی از زندگی‌اش خواهد بود. 

موحد: اولین بار فیلم «کلاه‌قرمزی» را در سینما دیدم و عاشق فیلم دیدن در آن فضا شدم؛ با 200 یا 500 نفر در یک سالن، وقتی برق‌ها خاموش می‌شود و صفحه‌ای بزرگ پر از رنگ و نور جلوی چشمان ماست. با هم می‌خندیم، گریه می‌کنیم و دست می‌زنیم. این تجربه از کودکی در من ایجاد شد که بزرگ شدم و دوست داشتم هم فیلم ببینم و هم فیلم بسازم. حالا ما به کسی تبدیل شده‌ایم که می‌‌توانیم فیلم بسازیم. قبل از اینکه فیلم‌ساز شوم، فیلم‌بین (تماشاگر فیلم) بودم و زیاد به سینما می‌رفتم. سینما آزادی در تهران و سینما ساویز در کرج نشان‌دهنده‌ این است که چقدر به سینما می‌رفتم. ما می‌خواهیم سینما را نجات دهیم. سینمای کودک و نوجوان چقدر مهم است؟ درمورد جشنواره فجر قبلاً گفتم؛ آن‌ها سینمای کودک و نوجوان را چندان جدی نمی‌گیرند. وقتی به فیلمبردار پیشنهاد فیلمبرداری از فیلم جدیدم را می‌دهم، آن را نمی‌پذیرد و می‌گوید: «آقا ولم کن، من یک فیلم کمدی فیلمبرداری می‌کنم که فروش بالایی داشته باشد و منِ فیلمبردار دیده شوم، یا حداقل یک فیلم اجتماعی بسازم که حداقل در جشنواره دو جایزه بگیرم.» درحالی‌که واقعاً کار سختی بود فیلمبرداری از فیلم باغ کیانوش در سرمای شدید آن روستا. بعد آمدیم به تهران و باید در باغ فیلمبرداری می‌کردیم یا به قلعه‌حسن‌خان و خوجیر می‌رفتیم. در سرما و گرما، شب‌کاری و کنترل نور درست مسئله‌ای بود و فیلمبردار هم تعجب کرده بود! به گفته خودش، «چی بشود که من این کار را انجام بدهم؟ 100جلسه فیلمبرداری در لوکیشن‌های سخت؟» اما در فیلم‌های اجتماعی فیلمبرداری تنها در دو آپارتمان و یک مرکز خرید انجام می‌گیرد و با بازیگران حرفه‌ای کار آسان‌تر است اما کار با بازیگر نوجوان که در آن سرما می‌لرزید، یک روز با مادرش قهر می‌کرد یا وقتی که زمین می‌خورد و دستش درد می‌گرفت و نمی‌توانست بازی کند واقعاً چالش‌برانگیز بود. به نظر من این سختی‌ها در جشنواره فجر دیده نمی‌شود و این مسئله به سینمای ایران لطمه می‌زند. به‌عنوان مدیر باشگاه فیلم سوره که کارم پیداکردن فیلم‌سازان جوان و رساندن آن‌ها به فیلم اولشان است‌ و امسال هم با یک فیلم‌اولی دیگر همکاری دارم عرض می‌کنم که رضا کشاورزحداد، کارگردان فیلم باغ کیانوش، ویژگی مهمی دارد و آن توجه شدید به جزئیات است.

سینما اساساً یعنی توجه به جزئیات؛ یعنی به چیزهایی که ظاهراً ریز به‌نظر می‌رسند، اما باید به آن‌ها دقت شود. شاید فیلم از نظر فنی یا حتی فیلمنامه‌ ایراداتی داشته باشد اما از منظر جزئیات می‌توان گفت فیلم قابل‌اعتناست؛ یعنی می‌توان گفت کارگردان به تک‌تک سکانس‌ها فکر کرده است که چرا و چگونه باید هر سکانس را به آن شکل خاص بگیرد. به‌عنوان کارشناس می‌توانم تک‌تک سکانس‌ها را بررسی کنم، فارغ از اینکه صاحب اثر هم هستم. برای مثال در پلانی که اسلحه ظاهر می‌شود دوربین روی اسلحه کاشته شده است، نه روی عراقی یا کودک و نه جای دیگری. این انتخاب یعنی فیلم‌ساز تصمیم گرفته که تأکیدش کجا باشد تا مخاطب احساس ترس کند؛ چون اسلحه‌ای در صحنه هست و این فضا برای مخاطب نوجوان اهمیت دارد. کارگردان موقع کارگردانی این جزئیات را در نظر داشته و این نادیده‌گرفتن‌ها کارگردان را آزار می‌دهد. این اذیت‌کردن کجا خود را نشان می‌دهد؟ در فیلم اول یک کارگردان دهه‌هفتادی! وقتی بخواهد فیلم بعدی‌اش را بسازد و احساس کند در سینمایی کار می‌کند که به جزئیاتی که برایش فکر و زمان صرف کرده، بی‌توجهی می‌شود، فیلم بعدی‌اش را با کم‌دقتی می‌سازد. با خودش می‌گوید: «حالا که کسی به جزئیات اهمیت نمی‌دهد، من چرا برای آن‌ها فکر کنم؟» و این‌گونه فیلم می‌سازد. بعد شما تعجب می‌کنید که چطور کسی که فیلم اولش این‌قدر خوب بوده، فیلم دومش را به‌گونه‌ای متفاوت ساخته است. به دنبال عوامل دیگر می‌گردید و ممکن است به‌ اشتباه به این نتیجه برسید که مثلاً تهیه‌کننده فیلم اولش بهتر بوده یا چون فیلم‌اولی بوده وقت بیشتری صرف کرده است. اما این «نکند»ها اغلب به بازخوردها برمی‌گردد. وقتی فیلم‌ساز در اولین کارش چیزی را انجام می‌دهد، در کار دومش ممکن است بگوید: «برای چی انجام بدهم؟» ما برای انتخاب بازیگران کودک و نوجوان حدود 400 نفر را دیدیم، افرادی که حداقل یک‌بار جلوی دوربین رفته باشند. این 400نفر را چند بار فیلتر کردیم؛ یک‌بار به 100نفر رسیدیم، یعنی برای هر نقش10 نفر، بار دیگر 50‌نفر شدند و برای هر نقش پنج‌نفر انتخاب کردیم و یک‌بار هم به20 نفر کاهش یافتند. این بازیگران مدت‌ها با هم اردو رفتند، پیش‌تولید و تمرین کردند، استخر و ورزش داشتند تا باهم خو بگیرند و واقعاً رفیق شوند. آن‌ها را به کافه و جاهای مختلف بردیم و بعد از این مراحل، 10 نفر باقی ماندند و باز با این 10 نفر، حدود30 جلسه کار کردیم. خب، این فرایند بسیار زمان‌بر است. هم بچه‌ها خسته می‌شوند و هم ما. دفعه بعد ممکن است بگوییم: «از بازیگرانی که در سینما هستند استفاده کنیم؛ اگر فیلم قرار نیست دیده شود چرا زحمت بکشیم؟» این فیلم کجا دیده نشد؟ یکی از این بازیگران نوجوان را در جشنواره کودک و نوجوان اصفهان دعوت نکردند. حالا در جشنواره فجر اتفاقی برای فیلم نیفتاد، اما جشنواره کودک و نوجوان که دیگر کارویژه ما بود. 

برخوردها با «انیمیشن»هایی که ساخته می‌شود چگونه است؟
موحد: با انیمیشن هم مخالفند؛ به همین دلیل داوری‌اش نمی‌کنند. حالا بهانه‌شان برای داوری‌نکردن انیمیشن این است که سالی یک یا دو انیمیشن ساخته می‌شود. ولی من به شما قول می‌دهم که اگر سالی شش انیمیشن هم ساخته شود داوری نمی‌کنند. این نگاه که «فیلم کمدی و فیلم کودک و نوجوان متعلق به جشنواره فجر نیست»، تفکری مربوط به 30سال پیش است که مدت‌هاست از اعتبار افتاده. اما متأسفانه این نگرش هنوز به‌صورت جدی در جشنواره حاکم است.

آقای کشاورز، شما سابقه ساخت تیزر و فیلم دارید. وقتی آثار کوتاه شما را مشاهده می‌کردم متوجه شدم عنصر خیال و فیکشن و همچنین کار برای کودکان برای شما به‌عنوان مسئله اساسی شناخته می‌شود. این تجربه چقدر در خلق اتمسفر باغ کیانوش به کارتان آمد؟
کشاورزحداد: ببینید اساساً تیزرسازی مسیری بود که من در هر پروژه یکی از مفاهیمی که می‌خواستم را تجربه می‌کردم. در ابتدا هدفم این بود که فقط بتوانم قصه بگویم و کاری به فرم یا تکنیک‌های خاص نداشتم. کم‌کم این جریان پیش رفت و با کار با کودکان مواجه شدم. برای من کارکردن با کودکان جذابیت بیشتری نسبت به چالش دارد؛ این تجربه بیشتر لذت‌بخش است تا دشوار. این روند در فیلم‌های کوتاه و تیزرها طی شد تا نهایتاً به باغ کیانوش رسیدم. در باغ کیانوش همه آن چیزهایی که در تیزرها و فیلم‌های کوتاه تجربه کرده بودم به جز انیمیشن که تا آن زمان کار نکرده بودم به کار آمد. در بخش انیمیشن دوستی به نام میلاد محمدی که در باشگاه فیلم سوره فعالیت داشت کمک بزرگی به من کرد. شب‌ها انیمیشن‌های بسیاری را با هم می‌دیدیم تا اینکه میلاد اولین نمونه‌های کارش را برایم فرستاد. گفتم دقیقاً همانی است که می‌خواستیم. این تجربه‌ای بود که در تیزرها و فیلم‌های کوتاه نداشتم و میلاد به من کمک کرد. همچنین یک تیم نرم‌افزاری جوان و پر از ایده داشتیم که برای فضای فانتزی فیلم بسیار به من کمک کردند. از تجربیات قبلی خودم هم بهره بردم. در دورخوانی فیلمنامه را توضیح می‌دادم و همه با جدیت به کار مشغول بودند؛ به‌ویژه آقای موحد که کار بسیار دشواری پیش رو داشت. ما واقعاً کار متفاوتی کردیم؛ بدون تعارف. بچه‌ها با لباس‌های نازک و در سرمای دی‌ماه در صحنه حاضر بودند و دیالوگ می‌گفتند که فقط بخشی از سختی‌های کار ما بود. این‌که بگوییم «در جشنواره ما را ندیدند»، واقعاً چیزی از عظمت کار ما کم نمی‌کند. خدا را شکر مخاطبان ما راضی بودند و خستگی‌مان را رفع کردند.

این فیلم برای ما نیز خستگی زیادی را برطرف کرد. احساس می‌کنم که از کودکی علاقه زیادی به فیلم‌های کودکانه‌ آمریکایی مثل «تنها در خانه» داشتید.
کشاورز حداد: هنوز هم فیلم‌های نوجوانانه‌ آمریکایی را می‌بینم و به سریال‌های قدیمی‌شان علاقه دارم. در بین کارگردانان، گای ریچی را بسیار دوست دارم و همیشه برایم جالب بوده که ترکیب سینمای گای ریچی با فضای سینمای کودک و نوجوان چه می‌تواند باشد. فیلم‌هایش مثل Lock, Stock and Two Smoking Barrels»، «Snatch، و «RocknRolla» برای من لذت‌بخش بوده‌اند. این فیلم‌ها ریتم درست و جذابی دارند که برایم بسیار دلپذیر است.

با وجود رقبای سرسختی که در اکران دارید ارزیابی شما از فروش باغ کیانوش چقدر است؟ 
موحد: پیش‌بینی در سینمای ایران بسیار سخت است، به‌ویژه درباره فروش. گاهی تمام اصول سینمایی را رعایت می‌کنید اما اتفاقی برای فیلمتان نمی‌افتد. گاهی هم بدون تلاش زیاد فیلمتان مورد استقبال قرار می‌گیرد. ما در طراحی این پروژه پیش‌بینی کردیم، بتوانیم قشر نوجوان کشور را جذب کنیم. امیدواریم حداقل 500 هزار مخاطب در سینما داشته باشیم، البته سینما قواعد متفاوت و شناوری دارد و به روحیه و شرایط جامعه نیز بستگی دارد. 
کشاورزحداد: به‌نظر من نوجوانان امروزی سینمای ایران را کنار گذاشته‌اند، چون سال‌هاست چیزی جذاب برای آن‌ها ساخته نشده. باغ کیانوش تلاشی برای بازگرداندن اعتماد به این گروه است. ما امیدواریم این مسیر باز شود و سینمای کودک و نوجوان بتواند جایگاه خود را دوباره به‌دست آورد.

موحد: فیلم ما در کنار «صبحانه با زرافه‌ها» که هم کمدی است و هم کارگردانش سروش صحت است و شش چهره مشهور هم در آن بازی می‌کنند و همچنین در کنار «زودپز»ی قرار می‌گیرد که نوید محمدزاده را برای اولین بار در قامت یک بازیگر کمدی جلوی دوربین رامبد جوان، به عنوان کارگردان، قرار می‌دهد. این موارد برای جذب مخاطب تأثیرگذار است. حالا ما چگونه باید رقابت کنیم؟ وقتی که در کنار بقیه فیلم‌ها نیز باید بگوییم که هر کدام از آن‌ها برای خودشان مخاطبی دارند. فیلم «ببعی قهرمان» الان به‌عنوان یک فیلم کودک در کنار ما روی پرده است. احتمال می‌دهم که خیلی از پدر و مادرها دقیقاً نمی‌دانند ببعی قهرمان برای چه سنی مناسب است و باغ کیانوش برای چه سنی است. بنابراین ممکن است پدر و مادرها کودکان خود را به سینما ببرند تا ببعی قهرمان را ببینند. در چنین شرایطی اگر خودتان برخی اقتضائات را رعایت کنید به‌عنوان صاحب اثر، باید بدانید که به‌گونه‌ای با این وضعیت برخورد می‌شود که دیگر دست شما نیست و نیاز به کمک دارید تا یک اتفاق رقم بخورد. اما من این کمک را ندارم. با تمام پشتیبانی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، به‌ویژه در استان‌ها یا حوزه هنری برای تبلیغات ما انجام می‌دهد هنوز ابزارهای کافی در اختیار ما نیست و می‌توانم بگویم ممکن است لطمه ببینیم. اما در روز چهارم یا پنجم اکران واقعاً امیدواریم که حداقل بتوانیم 500 هزار نوجوان را به سینماها بیاوریم تا این اثر را تماشا کنند.

این فیلم از لحاظ فرامتنی هم بسیار مهم است و باید بیش از این‌ها به آن توجه شود؛ نه اینکه صرفاً بخواهیم آن را در قالب یک فیلم ژانری بررسی کنیم. 
موحد: بله، البته من آن بخش که شما اشاره کردید، یعنی هماهنگی فیلم با اتفاقات روز را اصلاً مطرح نکردم.

اگر با آن نگاه فیلم را ببینیم، می‌توانیم انتظار داشته باشیم که به فیلم کمک شود.
موحد: امیدواریم که به فیلم کمک کنند چون تازه اکران را شروع کرده‌ایم و یک هفته از اکران گذشته است. امیدوارم که در هفته‌های آینده بتوانیم از این کمک‌ها بهره‌مند شویم.

آیا در این یک هفته، فروش فیلم خوب بوده است؟
موحد: نمی‌توانم بگویم خیلی خوب یا خیلی بد بوده است، زیرا نمی‌دانم مثلاً در مقایسه با فلان فیلم عقب یا جلوییم. واقعاً در این مورد اطلاعی ندارم اما با توجه به اینکه در این هفت روز، سه روز تعطیلات مدارس و سایر مناسبت‌ها بوده نزدیک به یک میلیارد و 500 میلیون تومان فروش داشته‌ایم که فکر می‌کنم بد نباشد. تقریباً 36 هزار نفر مخاطب داشته‌ایم، ولی انتظارمان بیشتر بود.

امیدوارم این انتظار محقق شود. آقای کشاورز حداد! در فیلم باغ کیانوش از تکنیک به‌خوبی و بجا استفاده شده و ساختار فیلمنامه بر اساس الگوهای ژانری، هماهنگی خوبی با ساختار بصری فیلم دارد که آن را در مقایسه با دیگر آثار فیلمسازان جوان در جایگاه مناسبی قرار می‌دهد. فیلم نه مثل سینمای تجربی دچار تکنیک‌زدگی می‌شود و نه مثل فیلم‌های اجتماعی دچار مضمون‌زدگی. چگونه به این لحن خاص دست یافتید؟
کشاورزحداد: همان‌طور که قبلاً هم گفتم تجربه‌ای که در سال‌های گذشته به ‌دست آورده‌ام به من کمک کرد. بخشی هم به این برمی‌گردد که در زمان نوشتن فیلمنامه همزمان با افراد زیادی در تعامل بودم. با مخاطب خودم که بیشتر نوجوان بودند، قصه را تعریف می‌کردم تا فضای مضمون‌زدگی و ریتم فیلم را بسنجم. با آن‌ها صحبت می‌کردم و داستان را به‌صورت بخش‌بخش برایشان تعریف می‌کردم تا ببینم آیا مشتاق ادامه داستانند یا خیر. این افراد از شهرها و روستاهای مختلف بودند و می‌خواستم بدانم که چقدر درگیر ریتم کار می‌شوند. در این تعامل‌ها بازخوردهای خوبی می‌گرفتم. از طرف دیگر مشاورم احسان ثقفی کمک زیادی به من کرد. حتی مشاور کارگردانی من، حسین دارابی که درک عمیقی از فضای کودک و نوجوان دارد، نقش مؤثری داشت. آن‌ها در زمان فیلمبرداری هم به من کمک می‌کردند. بچه‌هایی که به‌عنوان بازیگر با من کار می‌کردند انگار مخاطب خودم بودند. به آن‌ها می‌گفتم که مثلاً اینجا باید بخندید و اگر می‌گفتند که خنده‌دار نیست آن صحنه را تغییر می‌دادم. درنهایت کل تیم ما از گروه پشت صحنه تا تدوین‌گر و موسیقی‌ساز، همگی در بهبود این پروژه نقش داشتند.

چقدر از فیلم را حذف کردید؟
کشاورز حداد: نزدیک به 30 دقیقه از فیلم را کم کردیم. این تصمیم با مشورت تدوین‌گر کار، سیاوش کردجان و پس از گفت‌وگوهایی که با او داشتیم گرفته شد. همچنین بامداد افشار، موزیسین فیلم، شناخت و درک بالایی از فضای فیلم داشت و علاقه‌مند به کار در حوزه سینمای کودک و نوجوان بود. خیلی از دوستان دیگر هم بودند. برای من مهم است که خودم به‌عنوان مخاطب جدی فیلمم از آن لذت ببرم. این فیلم را چندین بار دیده‌ام و از آن لذت می‌برم چون مطمئنم که ذائقه‌ام به مخاطب هدفم نزدیک است. امیدوارم که این وضعیت در آینده نیز ادامه داشته باشد.
موحد: (با خنده) خودش هنوز هم نوجوان است!
کشاورزحداد: وقتی خودم از فیلم لذت می‌برم، می‌فهمم که بسیاری از مخاطبانم هم لذت خواهند برد.

آقای حداد، اگر ممکن است کمی درباره تجربه کار با بازیگران کودک و نوجوان صحبت کنید و جزئیات بیشتری در این زمینه برایمان بگویید.
کشاورز حداد: ببینید، من از قبل تجربه کار با تعداد زیادی از بچه‌ها را داشتم. مثلاً در آن سریالی که در کلاس کار می‌کردیم، با 30 دختر و یک پسر بازیگر اصلی سر و کار داشتم. در سالن دیگری هم با حدود 20 کودک دیگر کار کرده بودم. حتی قبل‌تر در فیلم‌های کوتاه و تیزرهای تبلیغاتی نیز تجربه کار با کودکان را داشتم. در فیلم باغ کیانوش، از 500 بازیگر تست می‌گرفتم. طوری نبود که مثلاً بگویم دستیارم بنشیند و بازیگران را گزینش کند و به من نشان دهد. خودم شخصاً تمامی آن‌ها را می‌دیدم و یکی‌یکی از آن‌ها تست می‌گرفتم. فرایند انتخاب بازیگران خیلی طولانی بود. چندین مرحله داشتیم تا بالاخره متوجه شدیم که شرایط فیلم چگونه است و این بازیگران قرار است در شرایط سخت چگونه با تیم هماهنگ شوند. این مراحل تا شش یا هفت مرحله پیش رفت تا به آن 10 بازیگر نهایی رسیدیم، حتی در آن مرحله هم موقعیت‌ها و سکانس‌های مختلف را با همدیگر تمرین می‌کردیم. بچه‌ها به‌طور معمول سر صحنه حال خوبی داشتند، فعال بودند و باانرژی؛ مثلاً در لوکیشن‌های بیرونی می‌دویدند و بازی می‌کردند. این خیلی مهم است که وقتی بازیگری برای این ژانر انتخاب می‌شود هنوز روح کودکی‌اش را حفظ کرده باشد. بعضی از کودکان به‌خاطر حضور زیاد در کلاس‌ها و آموزشگاه‌ها خیلی جدی و شبیه آدم‌های بزرگسال شده‌اند، طوری که انگار تجربه 30 ساله دارند و دیگر آن حالت کودکانه خود را ندارند. این مسئله برای ما خیلی مهم بود؛ بنابراین برای انتخاب کودکان دقت می‌کردیم که آن‌ها بازیگر نباشند که بخواهند فقط برای جلب توجه شوآف کنند. برخی از کودکان پس از تست بازیگری رفتارهایی داشتند که می‌شد فهمید می‌خواهند توجه تهیه‌کننده یا کارگردان را جلب کنند. خدا را شکر، بچه‌هایی که ما انتخاب کردیم واقعاً طبیعی و اصیل بودند.

به‌عنوان آخرین سؤال، آیا فیلم جدیدی در دست تولید دارید؟
کشاورز حداد: آقای موحد در جریانند. به‌گمانم این فیلم خیلی سروصدا خواهد کرد. خودم در حال نوشتن فیلمنامه‌ای با عنوان «تیکی‌تاکا» هستم.

یک فیلم فوتبالی است؟
کشاورز حداد: بله، رگه‌هایی از فوتبال در آن وجود دارد.

منبع:‌ فرهیختگان

انتهای پیام/

برچسب‌ها: