گروه بین الملل جهان نیوز: پس از اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در ترتیب دادن انفجارهای پیجری در لبنان و حمله به ابزارهای ارتباطی حزب الله، این رژیم به نحو ملموسی بر شدت رویه های تجاوزکارانه خود در منطقه افزوده است. در این راستا، اشغالگران اسرائیلی تنها اندکی پس از این رویداد، اقدام به ترور شهید سید حسن نصرالله دبیرکل فقید حزب الله لبنان و سردار عباس نیلفروشان از فرماندهان سپاه قدس کردند و در عین حال، سعی در تجاوز زمینی به لبنان نیز داشته اند.
با این همه، در بحبوحه تشدید تنشزایی رژیم اشغالگر قدس در سطح منطقه، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیمصهیونیستی در جریان سخنرانی اخیر خود در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک و البته دوره پس از آن، بر ایده استقرار یک نظم نوین منطقه ای که در قالب آن این ادعای گزاف مطرح می شود که رژیم اشغالگر قدس، بازیگر اصلی و قدرتمند منطقه خواهد بود و محور مقاومت تضعیف خواهد شد، تاکید داشته است. این ادعاها در شرایطی مطرح می شوند که وضعیت تحولات میدانی به هیچ عنوان در راستای منافع اشغالگران اسرائیلی نیست و این رژیم از هر سوی با سیلی از بحران های تحمیلی از جانب محور مقاومت رو به رو است.
به تازگی نیز شاهد وارد آمدن ضربه کاری ایران در قالب عملیات وعده صادق 2 بر رژیم نامشروع صهیونی بودهایم که عملا این رژیم را رسواتر از هر زمان دیگری کرده است. با این حال، توجه به یک نکته در این رابطه حامل درسهای معناداری است.
تجربیات تاریخی آموزنده هستند
طرح ایده استقرار یک نظم منطقه ای جدید از سوی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در منطقه غرب آسیا به هیچ عنوان اتفاق تازه ای نیست. پیشتر نیز در برهه های زمانی مختلف شاهد شکست خوردن آن ها در این زمینه بودهایم. به عنوان مثال، در جریان جنگ 33 روزه در سال 2006 که با پیروزی حزب الله لبنان خاتمه یافت نیز رژیم اشغالگر قدس و آمریکایی ها به دنبال این بودند که یک حکومت ماورنی حامی غرب را در لبنان روی کار آورند و با حذف حزب الله لبنان، زمینه را برای توسعه دامنه نفوذ و قدرت خود فراهم سازند.
با این حال، هم اسرائیل و هم آمریکا با یک شکست تمام عیار رو به رو شدند و کار به جایی رسید که مقام های ارشد آمریکایی در آن زمان نظیر کاندلیزا رایس وزیر خارجه اسبق این کشور به صراحت اعتراف کردند که نظم جدید و مطلوب آن ها برای منطقه در همان ابتدای کار با شکست و ناکامی عمیقی رو به رو شد. در جریان امضای توافقات صلح اسلو در دهه 1990 میلادی نیز که مدعی بود می خواهد به جنگ و تنش میان ملت فلسطین و رژیم اشغالگر قدس خاتمه دهد و زمینه را برای استقرار یک دولت فلسطینی فراهم سازد هم دیدیم که برونداد نهایی چیزی جز رقم خوردن دورهای جدیدی از انتفاضه ملت فلسطین و قیام پرشورترِ آن ها علیه اشغالگران اسرائیلی نبود.
*پایگاه خبری-تحلیلی "نشنال اینترست" در گزارشی با اشاره به ادعاهای بیپایه نتانیاهو نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس جهت استقرار یک نظم جدید در منطقه غرب آسیا، به طور خاص به این نکته اشاره می کند که اسرائیل حتی در موقعیت ابتدایی استقرارِ یکچنین نظمی نیست و نباید او و ادعاهای دیگر مقام های اسرائیلی و آمریکایی در این رابطه را چندان جدی گرفت.
توافقات صلح اسلو داعیه تغییر صورت مساله فلسطین و ایجاد نظم جدیدی را در سطح منطقه داشتند. نمود عینی و شبیهِ این موضوع را در جریان توافق ابراهیم در سال 2020 نیز مشاهده کردیم. توافقی که از رهگذر عادیسازی روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم اشغالگر قدس سعی داشت یک نظم جدید منطقه ای را حاکم کند و به جای اسرائیل، ایران را به عنوان دشمن اصلی جهان عرب و اسلام معرفی کند. دستورکاری که اکنون عملا مُرده است و ایران به واسطه ایستادگی در برابر جنایات اسرائیل به شدت در سطح منطقه و جهان محبوب شده است و برعکس، صهیونیست ها و همکاری با آن ها به مثابه گزاره هایی مذموم و منفی تلقی می شوند.
*"لئون هدِر" تحلیلگر مسائل بین المللی در بخشی از مقاله خود برای وبگاه نشنال اینترست تاکید می کند که مقام های اسرائیلی با رویاپردازی های خود در مورد ایجاد یک نظم منطقه ای جدید، در حال به بار آوردن تبعات وخیم و مهلک برای صهیونیست ها هستند. به بیان ساده تر، آن ها راهِ جهنم را با به اصطلاح رویاپردازی هایشان برای صهیونیست ها هموار می کنند.
در جریان توافق صلح کمپ دیوید و یا جنگ افروزی اسرائیل علیه لبنان در دهه 1980 میلادی نیز بار دیگر این ادعا مطرح شد که یک نظم جدید منطقه ای در غرب آسیا ایجاد خواهد شد. ایده هایی که برونداد هر دوی آن ها اوج گیری انتفاضه فلسطین و البته قدرت گیری مقاومت اسلامی لبنان بود. بگذریم که از نگاه جریان عبری-غربی قرار بود برونداد تحولات موسوم به بهار عربی در دهه 2010 میلادی در سطح منطقه نیز قدرت گیری جریان های غربگرا و مطلوب صهیونیست ها باشد که این مهم نیز با شکست رو به رو شد و نظم مطلوب جریان های غربی-عبری در غرب آسیا ایجاد نشد. از این رو، نگاه به تحولات چند دهه اخیر در غرب آسیا این گزاره که هر مرتبه صهیونیست ها و آمریکایی ها به دنبال ایجاد نظم مطلوب خود در منطقه بوده اند دچار شکست شده اند را کاملا تایید می کند.
در وضعیت کنونی نیز هیچ نشانه روشنی دال بر اینک اسرائیل یا آمریکا توانایی استقرار یک نظم جدید در سطح منطقه را داشته باشند وجود ندارد. از این رو، به نظر می رسد که نتانیاهو و متحدان غربی اش، برای فرار از بحران و شکست هایی که از هر طرف آن ها را احاطه کرده اند و در عین حال برای تزریق روحیه به افکار عمومی صهیونیستی، ایده های بزرگ و غیرممکنی نظیر استقرار یک نظم جدید در منطقه خاورمیانه را مطرح می کنند و از این رهگذر، بر آن هستند تا ژست قدرت بگیرند.
این در حالی است که روند تحولات میدانی و حتی واقعیات عینی جامعه صهیونیست ها به هیچ عنوان ادعاهای بزرگ رهبران این رژیم در مورد ایجاد نظم مطلوب خود در غرب آسیا را تایید نمی کنند.
با این همه، در بحبوحه تشدید تنشزایی رژیم اشغالگر قدس در سطح منطقه، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیمصهیونیستی در جریان سخنرانی اخیر خود در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک و البته دوره پس از آن، بر ایده استقرار یک نظم نوین منطقه ای که در قالب آن این ادعای گزاف مطرح می شود که رژیم اشغالگر قدس، بازیگر اصلی و قدرتمند منطقه خواهد بود و محور مقاومت تضعیف خواهد شد، تاکید داشته است. این ادعاها در شرایطی مطرح می شوند که وضعیت تحولات میدانی به هیچ عنوان در راستای منافع اشغالگران اسرائیلی نیست و این رژیم از هر سوی با سیلی از بحران های تحمیلی از جانب محور مقاومت رو به رو است.
به تازگی نیز شاهد وارد آمدن ضربه کاری ایران در قالب عملیات وعده صادق 2 بر رژیم نامشروع صهیونی بودهایم که عملا این رژیم را رسواتر از هر زمان دیگری کرده است. با این حال، توجه به یک نکته در این رابطه حامل درسهای معناداری است.
تجربیات تاریخی آموزنده هستند
طرح ایده استقرار یک نظم منطقه ای جدید از سوی آمریکا و رژیم اشغالگر قدس در منطقه غرب آسیا به هیچ عنوان اتفاق تازه ای نیست. پیشتر نیز در برهه های زمانی مختلف شاهد شکست خوردن آن ها در این زمینه بودهایم. به عنوان مثال، در جریان جنگ 33 روزه در سال 2006 که با پیروزی حزب الله لبنان خاتمه یافت نیز رژیم اشغالگر قدس و آمریکایی ها به دنبال این بودند که یک حکومت ماورنی حامی غرب را در لبنان روی کار آورند و با حذف حزب الله لبنان، زمینه را برای توسعه دامنه نفوذ و قدرت خود فراهم سازند.
با این حال، هم اسرائیل و هم آمریکا با یک شکست تمام عیار رو به رو شدند و کار به جایی رسید که مقام های ارشد آمریکایی در آن زمان نظیر کاندلیزا رایس وزیر خارجه اسبق این کشور به صراحت اعتراف کردند که نظم جدید و مطلوب آن ها برای منطقه در همان ابتدای کار با شکست و ناکامی عمیقی رو به رو شد. در جریان امضای توافقات صلح اسلو در دهه 1990 میلادی نیز که مدعی بود می خواهد به جنگ و تنش میان ملت فلسطین و رژیم اشغالگر قدس خاتمه دهد و زمینه را برای استقرار یک دولت فلسطینی فراهم سازد هم دیدیم که برونداد نهایی چیزی جز رقم خوردن دورهای جدیدی از انتفاضه ملت فلسطین و قیام پرشورترِ آن ها علیه اشغالگران اسرائیلی نبود.
*پایگاه خبری-تحلیلی "نشنال اینترست" در گزارشی با اشاره به ادعاهای بیپایه نتانیاهو نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس جهت استقرار یک نظم جدید در منطقه غرب آسیا، به طور خاص به این نکته اشاره می کند که اسرائیل حتی در موقعیت ابتدایی استقرارِ یکچنین نظمی نیست و نباید او و ادعاهای دیگر مقام های اسرائیلی و آمریکایی در این رابطه را چندان جدی گرفت.
توافقات صلح اسلو داعیه تغییر صورت مساله فلسطین و ایجاد نظم جدیدی را در سطح منطقه داشتند. نمود عینی و شبیهِ این موضوع را در جریان توافق ابراهیم در سال 2020 نیز مشاهده کردیم. توافقی که از رهگذر عادیسازی روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم اشغالگر قدس سعی داشت یک نظم جدید منطقه ای را حاکم کند و به جای اسرائیل، ایران را به عنوان دشمن اصلی جهان عرب و اسلام معرفی کند. دستورکاری که اکنون عملا مُرده است و ایران به واسطه ایستادگی در برابر جنایات اسرائیل به شدت در سطح منطقه و جهان محبوب شده است و برعکس، صهیونیست ها و همکاری با آن ها به مثابه گزاره هایی مذموم و منفی تلقی می شوند.
*"لئون هدِر" تحلیلگر مسائل بین المللی در بخشی از مقاله خود برای وبگاه نشنال اینترست تاکید می کند که مقام های اسرائیلی با رویاپردازی های خود در مورد ایجاد یک نظم منطقه ای جدید، در حال به بار آوردن تبعات وخیم و مهلک برای صهیونیست ها هستند. به بیان ساده تر، آن ها راهِ جهنم را با به اصطلاح رویاپردازی هایشان برای صهیونیست ها هموار می کنند.
در جریان توافق صلح کمپ دیوید و یا جنگ افروزی اسرائیل علیه لبنان در دهه 1980 میلادی نیز بار دیگر این ادعا مطرح شد که یک نظم جدید منطقه ای در غرب آسیا ایجاد خواهد شد. ایده هایی که برونداد هر دوی آن ها اوج گیری انتفاضه فلسطین و البته قدرت گیری مقاومت اسلامی لبنان بود. بگذریم که از نگاه جریان عبری-غربی قرار بود برونداد تحولات موسوم به بهار عربی در دهه 2010 میلادی در سطح منطقه نیز قدرت گیری جریان های غربگرا و مطلوب صهیونیست ها باشد که این مهم نیز با شکست رو به رو شد و نظم مطلوب جریان های غربی-عبری در غرب آسیا ایجاد نشد. از این رو، نگاه به تحولات چند دهه اخیر در غرب آسیا این گزاره که هر مرتبه صهیونیست ها و آمریکایی ها به دنبال ایجاد نظم مطلوب خود در منطقه بوده اند دچار شکست شده اند را کاملا تایید می کند.
در وضعیت کنونی نیز هیچ نشانه روشنی دال بر اینک اسرائیل یا آمریکا توانایی استقرار یک نظم جدید در سطح منطقه را داشته باشند وجود ندارد. از این رو، به نظر می رسد که نتانیاهو و متحدان غربی اش، برای فرار از بحران و شکست هایی که از هر طرف آن ها را احاطه کرده اند و در عین حال برای تزریق روحیه به افکار عمومی صهیونیستی، ایده های بزرگ و غیرممکنی نظیر استقرار یک نظم جدید در منطقه خاورمیانه را مطرح می کنند و از این رهگذر، بر آن هستند تا ژست قدرت بگیرند.
این در حالی است که روند تحولات میدانی و حتی واقعیات عینی جامعه صهیونیست ها به هیچ عنوان ادعاهای بزرگ رهبران این رژیم در مورد ایجاد نظم مطلوب خود در غرب آسیا را تایید نمی کنند.