شناسهٔ خبر: 69025756 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

معنای شکست پزشکیان | عباس عبدی

صاحب‌خبر -

عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاح طلب، در روزنامه اعتماد نوشت: «یک ماه پس از انتخاب پزشکیان در ۱۳ مرداد و حتی پیش از رأی اعتماد به کابینه او یادداشتی نوشتم با عنوان: «صندوق با درب باز». آخرین پاراگراف آن این بود که: ️«انتخابات هر روز ادامه دارد. زیرا هر لحظه صندوق‌های رای با درهای باز در میدان‌های همه شهرها و روستاهای کشور وجود دارد، هر کسی که رای داده می‌تواند بیاید و رای خود را بردارد و کسانی هم که رای نداده‌اند می‌توانند بیابند و رای خود را در صندوق بریزند. رای معادل یک برگه کاغذی نیست، بلکه اراده تک تک مردم است. این سیاست‌های رسمی است که مردم را به یکی از این دو کار تشویق می‌کند.»️ 

تقریباً از همان زمان روشن بود که برخی از رأی‌دهندگان به پزشکیان که با سختی به پای صندوق آمده بودند، در باره فهم از پزشکیان یا سرعت برآورده شدن انتظارات متفاوت از دیگران فکر می‌کنند. کسانی هم که رأی ندادند، شاید بدشان نمی‌آمد یا نمی‌آید که بگویند یا تصور کنند که پزشکیان شکست خورده است و چه بهتر که ما رأی ندادیم! و پیش‌بینی ما محقق شد! 

آن یادداشت می‌خواست بگوید که خیلی نگران رأی دادن و رأی ندادن نباشید. رأی فقط یک برگه کاغذ است. مثل یک برگه چک است که ارزش آن به حساب پُری برمی‌گردد که صاحب چک صادر کرده است. اعتبار برگه کاغذ هم به حمایت و همراهی یا مخالفت صاحب رای است. پس می‌توان تصور کرد که صندوق‌های رأی در هر کوی و برزنی و در هر لحظه وجود دارد و ما می‌توانیم رأیی جدید در آن بیندازیم یا رأی داده شده خود را برداریم. ولی این همه عجله و عدم توجه به شعار و رویکرد دولت قدری عجیب است.

هدف و شعار اصلی آقای پزشکیان چه بود؟ رویکرد کلی او در مواجهه با مسایل روشن بود ولی این رویکرد کلی یک شعار محوری داشت و آن هم وفاق بود. روشن است که وفاق برای مردم شعاری مقدماتی است و مطلوبیت نهایی ندارد. آن هم در جامعه‌ای چون ایران که متاسفانه، تنش و نقار بیش از وفاق مطلوبیت دارد. خواست مردم در درجه اول بهبودهای اقتصادی، کاهش تورم، دسترسی به کالاها و خدمات مورد نیاز، رفع فیلترینگ، حل مسأیل زنان، رفع تحریم و… است. 

پس چرا شعار وفاق سرلوحه شعار پزشکیان قرار گرفته بود؟ علت این است که شعارهای غیر وفاق هر کدام در مقاطعی محقق شده است. کافی است سال‌های ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ را به یاد بیاوریم. تورم تک رقمی، رشد اقتصادی دو رقمی و… بوده است. ولی این دستاوردها پایدار نماند و به وضعیت بدتر از پیش بازگشت. چرا؟ به این علت که پیشبرد آن اهداف و شعارها، مبتنی بر توافق نسبی داخلی نبود، و خیلی زود از درون خودشان کارشکنی کردند. 

یک نمونه آن را در یکی از مهم‌ترین مشکلات کشور دیدیم. پیوستن به FATF که نیازی ضروری کشور بود به دلیل مسایل داخلی و رقابت‌های درون قدرت در عمل تصویب نشد، تا اینکه ایران را جزو لیست سیاه قرار دادند. این مسأله در ماجرای قیمت بنزین هم مشهود است. در مسأله برجام هم شاهد این کشمکش درونی هستیم. قانون مصوب مجلس در شرط و شروط گذاشتن برای احیای برجام و حتی خط و نشان کشیدن برای افرادی که آن را رعایت نکنند، نشانه بارزی از فقدان وفاق در ساختار قدرت است. 

شاید دستاوردهای دولت اول روحانی در میان همه دولت‌ها بی‌نظیر بود ولی نابودی و میرایی آن هم باور نکردنی بود. علت نیز بی‌توجهی محض او به مسأله اهمیت یگانگی سیاست داخلی بود. 

اهمیت وجه دیگر وفاق که با مردم و جامعه است نیز بر کسی پوشیده نیست. این وجه وفاق نیز بسیار ضربه خورده است. به همین علت رویکردی در جامعه وجود دارد که گمان می‌کند که اگر فقط این وفاق محقق شود، و دولت همسویی کامل با مردم پیدا کند همه مسایل حل خواهد شد، ولی این رویکرد با شعارهای پزشکیان سازگاری ندارد. من هم شانسی برای موفقیت آن قایل نیستم. 

در واقع وفاق با مردم بدون وفاق داخل ساختار قدرت، موجب زمین‌گیر شدن دولت می‌شود و حتی مردم هم به علت ناتوانی دولت در اجرای شعارهایش از آن رویگردان شده و ایده وفاق با مردم زایل می‌شود. 

عکس این هم کاملاً درست است وفاق درون ساختار قدرت، بدون وجود وفاق با مردم نیز موجب ناکارآمدی خواهد شد، مثل دو سال اول دولت رییسی که وفاق داخلی داشتند، ولی نتوانستند با مردم وفاق مورد انتظار را ایجاد کنند، در نتیجه هم وفاق داخلی خودشان ضربه دید و هم اینکه دچار ناکارآمدی شدند و مردم نیز از آنان دورتر گردیدند. بنابراین باید موازنه‌ای جدی در میان این دو گزینه ایجاد کرد.

از سوی دیگر پزشکیان قول داد که بکوشد نظرات کسانی را هم که رأی ندادند جلب کند و البته حفظ رأی‌دهندگان هم مفروض است. ولی پایداری چنین روندی مستلزم تأمین وفاق درون سیستمی نیز هست. برخی از افراد وفاق درون سیستمی را چنان تعریف و تحدید می‌کنند که گویی باید طرف مقابل تابع محض شود تا وفاق حاصل گردد. این تصور باطل است. این ماجرا قدری زمان می‌برد.

حل مسایل مهم کشور زدن یک کلید و دکمه نیست که مثل چراغ برق روشن یا خاموش شود. برای نمونه من هم معتقدم که اگر مسأله فیلترینگ، زنان، روابط خارجی، گزینش‌ها، صدا و سیما و… بهبود نیابد، هیچ اتفاق مثبتی نه تنها رخ نمی‌دهد، بلکه وفاق با جامه شکست قطعی می‌خورد و هنگامی که چنین شد، وفاق درون ساختاری نیز با سرعت به قهقرا خواهد رفت، و اصولاً فرصتی برای حل مسایل اقتصادی و ناترازی‌های آن نخواهد رسید. 

همچنین معتقدم تحقق برخی دستاوردها بدون وفاق درون ساختاری هم ممکن است ولی پایدار نخواهد بود. با این ملاحظات معتقدم که رویکرد پزشکیان نسبت به مسایل اصلی کشور تا حدود زیادی روشن است. هم‌چنین تایید صلاحیت و آمدن او با آمادگی کامل ساختار سیاسی و حتی با استقبال بوده است، و به طور طبیعی برداشت من این است که آخرین شانس سیاسی نیز هست. در حقیقت شخصاً به این علت از پزشکیان حمایت کردم و می‌کنم که معتقدم رییس جمهور مورد حمایت و مطلوب نظام برای عبور از وضعیت کنونی ایران است.

بنابراین شکست و پیروزی او در درجه اول و بیش از هر چیز دیگری شکست و پیروزی ساختار سیاسی است. این ساختار به خوبی با رویکردهای کلی پزشکیان آشناست و به همین علت نیز در سطوح میانی او را رد صلاحیت می‌کردند، و الا او که هیچ مشکل دیگری جز این رویکردها نداشته است، و این رویکردهای اوست که مغایر با برداشت‌های رسمی بوده، پس تأیید صلاحیت او به منزله پذیرش اجرایی شدن این رویکردها است. 

از این رو اصلاً نیازی نیست که حمایت از پزشکیان در تقابل با ساختار رسمی تعریف شود. همان اندازه که شکست دولت پیش به پای راهبرد رسمی یک‌دست‌سازی نوشته شد، از شکست احتمالی این دولت نیز چنین برداشت خواهد شد که این ساختار قادر به اصلاحات درونزا نیز نیست، در نتیجه اگر برای رأی دادن به پزشکیان چنان وضعی پیش آمد که در دور اول فقط ۴۰ درصد پای صندوق آمدند، به طریق اولی اگر او موفقیتی نداشته باشد نیمی از این رقم هم به حمایت از گزینه بعدی نخواهند آمد. 

موفقیت پزشکیان نیز منوط به اجرای اجزای رویکردهای کلی اوست. البته این اهداف را فقط با تأمین وفاق درون ساختاری باید پیش ببرد، و بدون آن نقض غرض است. 

هم‌چنان معتقدم که در ماه‌های پیش‌رو گام‌های بیش‌تری در این راه برداشته خواهد شد، هر چند انتظارات فراوان است. جالب‌تر اینکه برآورده شدن هر انتظاری لزوماً به رضایت نهایی ختم نمی‌شود، و ممکن است انتظارات بعدی را در دستور کار قرار دهد. این انتظارات حق طبیعی مردم است و باید هم منتظر بروز این گونه از رفتارها بود ولی شاید یکی از عللی که موجب احتیاط در تحقق این اهداف می‌شود، نگرانی از افزایش انتظارات و پایان‌ناپذیری آنها باشد. 

در این مورد کنشگران می‌توانند کمک کنند که به صورت متعادلی حرکت شود. تا همین جا دستاوردهای بسیار خوبی وجود داشته است. بیش از سرمایه سیاسی هزینه شده دستاورد بوده است. حتی اگر دستاوردها در مقیاس انتظارات به حق مردم اندک باشد.»

انتهای پیام