به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، مدتهاست که ورشکستگان سیاسی در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور به شکست خود در مواجهه با ایران اذعان کردهاند و تنها برای امرار معاش دستوپا میزنند. آنها دروغهای تاریخ مصرف گذشته خود را به خورد مخاطبان میدهند تا همچنان در صدر خبرها قرار بگیرند و با وایرال شدنهای آنی و لحظهای به زندگی گلخانهای که نسبت به آن خو پیدا کردهاند ادامه دهند. برای شناخت دقیقتر شبکههای فارسیزبان بهتر است آنها را بنا به جغرافیایی که در آن قرار گرفتهاند بازخوانی کنیم.
با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 تعدادی از سرگرمیسازان از کشور خارج شدند و با سکونت در آمریکا و اروپا ابتدا برای ایرانیان خارجنشین و سپس برای مردم داخل کشور برنامهسازی کردند. اوایل اینگونه نبود که شبکهها بهشکل 24ساعته برنامههایشان را پخش کنند، بلکه تنها چند ساعت در روز برای انجام این کار فرصت داشتند تا برای دیاسپورای ایرانی حاضر در سراسر آمریکا از یک فرستنده تلویزیونی سرگرمی تولید کنند و اخبار روز را با آنها در میان بگذارند. با پیشرفت تکنولوژی و افزایش جمعیت ایرانیان حاضر در آمریکا و اروپا و همچنین نیاز تعدادی از مردم داخل کشور به برنامههای متفاوت، این شبکهها از تصمیم جدیشان مبنیبر ساخت برنامههای جدید برای پخش در قالب 24ساعته پردهبرداری کردند. «جام جم»، «امید ایران»، «تپش»، «آیتیان» و... ازجمله اولین و معروفترین شبکههای لسآنجلسی در بستر ماهواره هاتبرد بودند که بهصورت شبانهروزی در این زمینه کار میکردند و به حیات اقتصادیشان براساس داشتههای خاطرهانگیزی که از زمان انقلاب در صحنه موجود بودند ادامه میدادند. البته این برنامهها از تنوع زیادی برخوردار نبودند و بیشتر در قالب تاکشو، کلیپهای موسیقی و پخش فیلمفارسیهای قبلِ انقلابی سروصدا به پا میکردند.
درواقع تنها سلاح این شبکهها نشخوار نوستالژی گذشته و مصرف آن تا سرحد امکان بود. با بالا رفتن کیفیت برنامههای تلویزیونی در ایران و همینطور رشد سریع اینترنت اوضاع 180 درجه تغییر کرد و این شبکهها نیز نتوانستند همچون گذشته بدون هیچ رقیبی به فعالیت ادامه دهند. شریان اقتصادی اکثر شبکههای لسآنجلسی با وجود رقبای قدرتمند داخلی و شبکه جهانی وب گرفته شد و درنهایت عمر بعضی از آنها برای همیشه به پایان رسید. برای مثال شبکه باسابقه «جامجم» لسآنجلس با سالها فعالیت در میان ایرانیانِ آمریکا و تولید و پخش برنامههای سرگرمکننده و همینطور فعالیت در حوزه برپایی جشنها و کنسرتهای متنوع وقتی در معرض ورشکستگی قرار گرفت از جامعه ایرانیان آمریکا خواست که برای باقی ماندن این شبکه در مارکت تلاش کنند و اجازه بسته شدن درهای آن را ندهند ولی عاقبت انتظار بیجا یا بجای منوچهر و کوروش بیبییان به ثمر ننشست و آنها بساط خود را برای همیشه از شهر فرشتگان جمع کردند.
تعداد دیگری از شبکههای لسآنجلسی هم بودند که به زعم خودشان به فعالیت در راه مبارزه با نظام جمهوری اسلامی میپرداختند و با رویافروشی به مخاطبان خود ادامه کار و کاسبیشان را تضمین میکردند. در میان شبکههای بهاصطلاح سیاسی هیچ رد و نشانی از راهبرد مشخص در میان نبود و مردم تنها نظارهکننده حرفهای صدمنیکغاز مشتی خارجنشین توهمزده بودند. شبکههای فارسیزبان از هر لحاظ باید پوست میانداختند و حتی جغرافیای خود را به جایی بیرون از کالیفرنیا و حتی آمریکا میبردند. در ابتدا فارسیوان و سپس منوتو این وظیفه را برعهده گرفتند. شبکه منوتو و در پی آن منوتو 2 از اکتبر 2010 با مدیریت کیوان عباسی روی آنتن رفت. این شبکه در ابتدا چندان اهمیتی برای اخبار سیاسی قائل نمیشد و هویت خود را در برنامههای سرگرمکنندهای نظیر «چراکه نه؟»، «بفرمایید شام» «مجله تصویری منوتو پلاس»، «دکتر کپی»، «سالیتاک»، «سکو» و از همه مهمتر «آکادمی موسیقی گوگوش» خلاصه میکرد. استفاده از برند گوگوش موجب شد تا در همان ابتدا نگاه تعدادی از ایرانیان داخل و خارج کشور به سمت این شبکه جلب شود و آنها موجودیتی به اسم منوتو و محصولات متنوعش را جدی بگیرند.
درحقیقت برنامههایی نظیر آکادمی گوگوش و بفرمایید شام امکانی بودند که صاحبان اصلی این شبکهها بتوانند بهواسطه آنها از آب گلآلود ماهی بگیرند و راه را بر تحلیلهای سیاسی و ناتوئیزه کردن ذهن ملت ایران باز کنند. این رویه با صبر و حوصله جواب داد و تعدادی از مردم داخل و خارج از کشور را به پای برنامه اتاق خبر منوتو که مهمترین بخش این شبکه بود نشاند. این برنامههای سرگرمیمحوری همچون بفرمایید شام و ببین تیوی بودند که وظیفه لجستیک و پشتیبانی از اتاق خبر منوتو و مقر فرماندهی مغزشویی را برعهده گرفته بودند و از علاقهمندان برای حضور در این برنامهها استفاده میکردند تا اگر تمایل داشتند وارد منوتو شوند و در دم و دستگاه کیوان و مرجان عباسی برای خود جایی پیدا کنند. سازوکار منوتو برخلاف بسیاری از شبکههای فارسیزبان خارج از کشور حرفهای بود و به قول معروف در لیگ دیگری توپ میزد و همین مساله موجب شده بود بسیاری از کارشناسان حوزه رسانه نسبت به فعالیتهای این شبکه حساس شوند و این سوال را ابتدا بهصورت درگوشی و سپس علنی بپرسند که چرا این شبکه با وجود امکانات خوب سختافزاری و نرمافزاری حتی یک تبلیغ خشک و خالی را در کنداکتور پخش خود قرار نداده است؟ آن هم در شرایطی که شبکههای لسآنجلسی دخل و خرجشان با هم نمیخواند و برای ادامه دادن نیاز به کمک مالی مخاطبانشان داشتند!
اولین و مهمترین گره ذهنی در همین نقطه ایجاد شد. چرا باید این شبکه برای خوشخوشان ملت ایران با صرف هزینههای گزاف برنامه تولید کند و کسی هم از خودش نپرسد در پشتپرده چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ حسن اعتمادی، یکی از بنیانگذاران شبکه منوتو و پدر رها اعتمادی، مجری و برنامهساز اصلی این شبکه در دوره اول کاری منوتو عنوان کرد این شبکه بالغ بر 200 کارمند دارد و بودجه این کارها از عهده شخص برنمیآید. کیوان عباسی و رها اعتمادی برای اولینبار با اسپانسرهای شبکه منوتو در آمریکا دیدار کردند و بودجه لازم را برای راهاندازی تلویزیون به دست آوردند. اعتمادی در بخش دیگر صحبتهایش بیان میکند که کیوان عباسی به دلیل سالها کار در تلویزیون آزادی (متعلق به پدرش فریبرز عباسی) با فضای رسانه و همچنین جذب اسپانسر آشنا بوده و همین دلیلی شده تا او به سمت دریافت بودجه فراوان از سمت پنتاگون یا همان دولت آمریکا ترغیب شود. درواقع حامی و پشتیبان اصلی شبکه منوتو دولت آمریکا بود، چون دریافته بود این شبکه میتواند با اثرگذاری بسیار زیاد در جنگ نرم میان ایران و غرب نقش ویژهای ایفا کند.
آرای چند میلیونی مخاطبان این شبکه برای معرفی هنرجوی برگزیده آکادمی گوگوش، ایدهبرداری شبکه نمایش خانگی از بفرمایید شام برای تولید محتوا و همینطور ورود سبک زندگی غربی به مدل زیست ایرانی همه و همه حکایت از این داشت که اهداف شبکه مذکور در حال به بار نشستن است. اتفاقات دی ماه 1396 و آبان 1398 باعث شد منوتو مرزها را کنار بزند و خیلی عیان از مشی سلطنتطلبانهاش پردهبرداری کند. دیگر خبری از تاکید بر فرهنگ ایران و لزوم احترام به تفاوتهای موجود میان قشر مذهبی و غیرمذهبی کشور ما نبود و گردانندگان این شبکه بسیار واضحتر از آنچه فکرش را میکردیم به سمت رادیکالتر شدن مواضع خود پیش میرفتند و با ساخت مستندهای مختلف از یک سو و همچنین تاکید بر رواج اباحهگری و مقابله با فرهنگ ایرانی و اسلامی از سوی دیگر در زمین آمریکا و اسرائیل بازی کردند. منوتو یکی از مهرههای تاثیرگذار غرب در جنگ نرم با ایران بود و هماورد میطلبید. «ایراناینترنشنال» وقتی وارد رقابت با این شبکه شد که منوتو مخاطبان هدفش را پیدا کرده بود و اینترنشنال میبایست روی طیف دیگری از مخاطبان سرمایهگذاری میکرد. نگاه منوتو با ساخت برنامههای رویاپردازانه و ارائه روایات جعلی از دوره پهلوی اول و دوم بیشتر روی طیف نوستالژیباور و شاهدوست فیکس شده بود و اینترنشنال با دست گذاشتن روی گسلهای قومی و قبیلهای تمام تلاشش را بر ایجاد شکاف بیشتر میان اقوام ایرانی معطوف کرده بود.
این رویه با تولید برنامههایی نظیر «دورهمی» و «خندوانه» در صداوسیما و عرضه محصولات متفاوت فکری در قالب شبکه نمایش خانگی تا حدود زیادی مختل شد ولی زلزلههای اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی و وضع نابسامان مردم در تامین خرج معاش زندگیشان سبب شد بسیاری برای تخلیه روانی خود به سمت تماشای برنامههای مخرب این دو شبکه جلب شوند. اما آنها نمیدانستند که کارکرد منوتو و اینترنشنال تروریستی بوده و هدف، مقابله با تمام شئون زندگی عادی ایرانیان و پرورش تکتک افراد برای بدل شدن به یک شهروند انتحاری است. اتفاقات سال 1401 اوج شلوغکاری رسانههای فارسیزبان بود و آنها در قالب جنگ ترکیبی هرچه داشتند رو کردند. اما کارفرما از نتیجه عملکرد منوتو و اینترنشنال راضی نبود و آتش زیر چراغ را کم کرد. با آغاز مذاکرات عادیسازی روابط میان ایران و عربستانسعودی، اسپانسر اینترنشنال تغییر کرد و اسرائیل وظیفه رتق و فتق امور را برعهده گرفت. اما شبکه منوتو در تله شفاف نبودن منابع مالی و پوشش ضعیف رسانهای اتفاقات 1401 گیر کرد و مقبولیتش را در بین قشری از طرفدارانش از دست داد و عاقبت چراغش در یازدهم بهمن 1402 در پی عملیات طوفان الاقصی و هزینهبر بودن مواجهه با این عملیات از طرف اسرائیلی و آمریکاییها و لزوم کاهش ریختوپاشها خاموش شد.
اما چه شد که در کمتر از یکسال مدیران شبکه منوتو اسپانسر جدید پیدا کردند و در حال بازگشت به روی آنتن هستند؟صادق امامی، روزنامهنگار و کارشناس حوزه رسانه میگوید قدرت سخت ایران در عملیات وعده صادق 1 و 2 و همچنین اثر مهم رویدادهای منطقه بر افکارعمومی مردم ایران و منطقه و سنگین شدن کفه ترازو به نفع جمهوری اسلامی و درنهایت برپایی نمازجمعه به امامت آیتالله خامنهای طرف اسرائیلی را بر آن داشته که فکری به حال وضعیت ناخوشایندش در جنگ نرم میان مقاومت و خود کند و بودجه لازم برای پخش دوباره برنامههای منوتو را فراهم آورد.
اما این سلام دوباره با طراحی دقیقتری انجام شده است. شبکه منوتو در اطلاعیهای که در چهاردهم مهرماه مبنیبر بازگشتش به ماهواره منتشر کرد استمرارش در پخش برنامهها را به خرید اشتراک توسط ایرانیان خارج از کشور منوط کرد تا دمودستگاهش را بینیاز از بودجه دولتی نشان دهد و خود را در قامت یک شبکه کاملا خصوصی به مخاطبان سابق و جدید معرفی کند. اغلب میدانند که این شوآفی بیش نیست و تنها به درد بستن دهان کسانی که عقلشان به چشمشان است میخورد ولی باید دید که عاقبت اسرائیل و عروسک خیمهشببازیاش یعنی رضا پهلوی در بازار کساد ماهواره به کجا ختم میشود.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
∎
نظر شما