خلاصه، میتواند یک دنیای ایدهآل و رویایی بسازد که در آن همه خوشحال و راضی هستند. اما از طرف دیگر، یارانه میتواند مثل یک هیولای مخوف، جیب دولت را خالی کند، بازار را به هم بریزد و مردم را به خودش وابسته کند. میتواند باعث شود مردم به جای تلاش و کوشش، منتظر دریافت یارانه باشند و بهتدریج، روحیه کار و ابتکار را در جامعه از بین ببرد. همچنین، میتواند زمینه فساد و رانت را فراهم کند و باعث شود عدهای از این خوان نعمت بیحساب و کتاب سوءاستفاده کنند. در نهایت، میتواند با تشویق مصرف بیرویه و تولید ناکارآمد، به محیطزیست آسیب بزند و آینده کره زمین را به خطر بیندازد.
بنابراین، تصمیمگیری در مورد استفاده از یارانهها و طراحی سیستم یارانهای کارآمد، مثل راه رفتن روی یک طناب باریک است. دولتها باید با دقت و هوشمندی عمل کنند و شرایط خاص کشور و اهداف سیاستی خود را در نظر بگیرند. یک سیستم یارانهای خوب طراحیشده میتواند به تحقق اهداف اجتماعی و اقتصادی کمک کند، اما یک سیستم یارانهای بد طراحیشده میتواند به فاجعه اقتصادی و بیعدالتی منجر شود. پس، یارانه یک ابزار قدرتمند است که باید با احتیاط و با در نظر گرفتن تمام جوانب مثبت و منفی آن استفاده شود؛ در غیراین صورت، ممکن است به جای اینکه نوشدارو باشد، زهر هلاهل شود!
وقتی یارانه، بچهها را به مدرسه و فقر را به موزه میفرستد!
در سال ۲۰۰۳، برزیل تصمیم گرفت با یک تیر، دو نشان بزند؛ هم به خانوادههای کمدرآمد کمک کند و هم بچهها را به مدرسه بکشاند. این شد که برنامه Bolsa Família با کمک بانک جهانی پا به عرصه گذاشت. این برنامه به خانوادههای نیازمند پول نقد میداد، اما نه بیقید و شرط! در ازای این پول، خانوادهها باید بچههایشان را به مدرسه میفرستادند و واکسنهایشان را میزدند. این یعنی یک معامله برد-برد؛ هم خانوادهها از نظر مالی حمایت میشدند و هم بچهها از تحصیل و سلامت بهرهمند میشدند. نتیجه؟ موفقیت در بهبود فقر در برزیل موجب شد نابرابری هم تا حد زیادی کاهش یابد. بچهها با کیف و کتاب به مدرسهها هجوم بردند و آمار واکسیناسیون سر به فلک کشید. حتی مادران هم احساس قدرت بیشتری کردند، چون حالا میتوانستند برای آینده فرزندانشان تصمیم بگیرند. Bolsa Família ثابت کرد که با یک برنامهریزی درست و حسابی، یارانه میتواند همه مشکلات را حل کند؛ از فقر و نابرابری گرفته تا بیسوادی و بیماری. البته، کرونا هم سعی کرد این برنامه را به چالش بکشد، اما Bolsa Família با انعطافپذیری و حمایت بانک جهانی، همچنان به کار خود ادامه داد و نشان داد که حتی در شرایط سخت هم میتوان با یک برنامه یارانهای خوب، زندگی مردم را بهبود بخشید و لبخند را بر لبانشان نشاند.
مطالعه در مورد روندهای اخیر فقر و نابرابری در ایران با تمرکز بر نقش یارانهها
خب، ظاهرا بانک جهانی باز هم هوس کرده است سری به آمار و ارقام اقتصادی ایران بزند و این بار، نگاه ویژهای به فقر و نابرابری در بازه زمانی ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۲ داشته است؛ نتیجه؟ ترکیبی از خبرهای خوب و هشدارهای جدی! اول خبرهای خوب: به گفته این گزارش، فقر در ایران حسابی کم شده و نابرابری هم کمی بهبود یافته است. انگار یارانهها و برنامههای اجتماعی دیگر، مثل یک جادوگر مهربان، عصای خود را تکان داده و اوضاع را کمی بهتر کردهاند. البته، رشد مصرف و افزایش درآمدها هم در این میان بیتاثیر نبودهاند. اما خب، همیشه یک اما وجود دارد! کاهش فقر و نابرابری، در همه مناطق یکسان نبوده است.
در مناطق روستایی و جنوب شرقی کشور، فقر همچنان یک چالش بزرگ است، انگار این مناطق از قافله پیشرفت جا ماندهاند. از طرف دیگر، یارانهها، بهخصوص پرداختهای نقدی، مثل یک شمشیر دولبه عمل کردهاند. از یکسو به کاهش فقر کمک کردهاند و از سوی دیگر، با تورم بالا، ارزش واقعیشان کاهش یافته است و خانوارهای کمدرآمد بیشتر به درآمدهای شغلی وابسته شدهاند. انگار به آنها یک آبنبات چوبی بدهی و بعد قیمتش را دوبرابر کنی! در نهایت، پرداختهای تکمیلی نقدی، با وجود تاثیر مثبت بر کاهش فقر، هزینههای زیادی را به دولت تحمیل میکنند. این هزینهها میتوانند به افزایش تورم و کاهش منابع مالی برای سرمایهگذاریهای مهم منجر شوند.
انگار دولت برای خریدن یک بستنی، مجبور شود یک وعده غذای خود را حذف کند! بهطورکلی، این گزارش نشان میدهد که اگرچه یارانهها در این دوره در کاهش فقر موثر بودهاند، اما باید با دقت و برنامهریزی بیشتری استفاده شوند تا اثرات جانبی ناخواسته نداشته باشند. همچنین، باید به نابرابریهای منطقهای توجه ویژهای شود تا همه از مزایای رشد اقتصادی بهرهمند شوند، نه فقط برخی مناطق خاص؛ در غیراین صورت، ممکن است با وجود کاهش کلی فقر، همچنان شاهد شکافهای عمیق اجتماعی و اقتصادی در کشور باشیم.
یارانه سوخت در ایران: وقتی بنزین ارزانتر از آب میشود، همهچیز به هم میریزد!
یارانه سوخت در ایران، حکم یک مهمانی بزرگ را دارد که همه دعوتند و بنزین و گازوئیل، به قیمت آب معدنی عرضه میشود! این مهمانی البته کلی طرفدار دارد، اما مشکلات خودش را هم به همراه میآورد. دولت زیر بار هزینههای این مهمانی کمر خم کرده است، قاچاقچیان سوخت، در مرزها صف کشیدهاند تا این مایع ارزشمند را به کشورهای همسایه قاچاق کنند و مردم هم با خیال راحت، پدال گاز را تا ته فشار داده و در خیابانها ویراژ میدهند. خلاصه، این یارانه، هم جیب دولت را خالی میکند، هم هوا را آلوده میکند و هم باعث میشود عدالت اجتماعی زیر سوال برود، چرا که پولدارها با ماشینهای بیشتر و پرمصرفشان، بیشتر از این خوان نعمت بهرهمند میشوند. اما راهحل چیست؟ آیا باید این مهمانی را تعطیل و یارانه سوخت را حذف کرد؟
تحقیقات نشان میدهد که این کار بهتنهایی کافی نیست. انگار بخواهید یک مهمانی شلوغ را فقط با خاموش کردن چراغها تمام کنید! در عوض، باید به فکر راههای دیگری بود؛ مثلا ماشینهای کممصرفتر تولید کرد، انرژیهای تجدیدپذیر را توسعه داد و حملونقل عمومی را بهبود بخشید. این رویکرد، هم به نفع اقتصاد است، هم به نفع محیطزیست و هم به نفع سلامت مردم. به عبارت دیگر، یک راهحل برد-برد است که همه را خوشحال میکند؛ حتی دولت را که دیگر لازم نیست نگران هزینههای سرسامآور یارانه سوخت باشد!
مطالعه موردی کره و تایوان
در دهههای ۷۰ و ۸۰، دولت کرهجنوبی تصمیم گرفت صنایع سنگین و شیمیایی را زیر بال و پر خود بگیرد و با سیل عظیمی از یارانهها و حمایتها، آنها را به قلههای موفقیت برساند. این طرح در ابتدا به رشد اقتصادی و تغییر ساختار کمک کرد، اما کمکم برخی از این صنایع، مثل بچههای لوس و نازپرورده، به این حمایتها وابسته شدند و انگیزه خود را برای تلاش و رقابت از دست دادند. در نتیجه، صنایعی به وجود آمدند که بدون کمکهای دولتی، حتی نمیتوانستند روی پای خود بایستند، چه برسد به اینکه در بازار جهانی رقابت کنند! حمایتهای بیدریغ دولت و دسترسی آسان به وامهای ارزانقیمت، برخی شرکتها را به سرمایهگذاریهای بیمحابا و بدون توجه به نیاز بازار سوق داد. این شرکتها، مانند بچههایی که با جیب پر از پول به یک فروشگاه اسباببازی میروند، بدون توجه به تقاضا، در پروژههای مختلف سرمایهگذاری کردند و در نتیجه، با انبوهی از کالاهای بدون مشتری و سودآوری پایین مواجه شدند.
تمرکز بیش از حد دولت بر صنایع سنگین و شیمیایی نیز مانند این بود که تمام تخممرغهای خود را در یک سبد بگذارید و در نهایت، با شکستن سبد، همه تخممرغها را از دست بدهید. این امر باعث شد که سایر بخشهای اقتصادی نادیده گرفته شوند و اقتصاد کره در برابر شوکهای خارجی آسیبپذیر شود. در برخی موارد، حمایتهای دولتی حتی به فساد و تبانی بین مقامات و شرکتها منجر شد؛ گویی در یک مهمانی، شیرینیها و شکلاتها فقط به دوستان و آشنایان میزبان داده شود و بقیه مهمانان دست خالی بمانند. این بیعدالتی باعث تخصیص ناکارآمد منابع و کاهش رقابت در صنایع شد و در نهایت، نشان داد که استفاده نادرست از یارانهها میتواند به ایجاد صنایعی وابسته و غیررقابتی منجر شود؛ مانند کودکی که به دلیل نازپرورده بودن، نمیتواند بهتنهایی در دنیای واقعی دوام بیاورد. این تجربه به ما میآموزد که دولتها باید در استفاده از یارانهها محتاط باشند و شیرینیها و شکلاتها را به طور عادلانه توزیع کنند تا همه بخشهای اقتصادی بتوانند رشد و شکوفایی پیدا کنند.
هدفمند کردن یارانهها
یارانهها، این شیرینیهای اقتصادی، میتوانند نقش مهمی در توسعه اقتصادی داشته باشند؛ اما به شرطی که با استراتژی و هدفمند استفاده شوند و با زمان پیش بروند. موفقیت یا شکست آنها به عوامل مختلفی بستگی دارد؛ از کیفیت مدیریت گرفته تا ظرفیت نهادی و شرایط خاص هر کشور. به همین دلیل، دولتها به دنبال روشهای جدید و خلاقانهتری برای حمایت از صنایع خود هستند؛ روشهایی که شاید به اندازه یارانههای مستقیم شیرین نباشند، اما میتوانند در درازمدت نتایج بهتری به همراه داشته باشند.
به جای اینکه مستقیما به صنایع پول بدهند، دولتها میتوانند در تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کنند، زیرساختها را بهبود بخشند، در آموزش و توسعه مهارتها سرمایهگذاری کنند، از توسعه خوشههای صنعتی حمایت کرده و از مالکیت فکری بهخوبی محافظت کنند. این رویکردها میتوانند به شرکتها کمک کنند تا نوآورتر، کارآمدتر و رقابتیتر شوند. البته، این روشها ممکن است به اندازه یارانههای مستقیم سریع و جذاب نباشند و به زمان بیشتری برای نشان دادن نتایج نیاز داشته باشند، اما در درازمدت میتوانند به رشد اقتصادی پایدار و ایجاد صنایعی مستقل و توانمند منجر شوند. در نهایت، دولتها باید از ترکیبی از ابزارهای مختلف استفاده کنند تا به اهداف توسعهای خود برسند و از شیرینی یارانهها به بهترین شکل ممکن استفاده کنند؛ بدون اینکه به اقتصاد کشور آسیب بزنند.
آیا یارانههای دولتی در تحقیق و توسعه، شرکتها را به سمت نوآوری سوق میدهند؟
در یک پژوهش، مشخص شد که یارانههای دولتی در چین، شرکتها را به جای اینکه به سمت اختراعات و اکتشافات جدید سوق دهند، بیشتر به سمت کپیکاری و خرید حق ثبت اختراع از دیگران تشویق میکنند. انگار به جای اینکه به آنها ماهیگیری یاد بدهند، یک عالمه ماهی آماده جلویشان میگذارند! این اتفاق به خاطر چند دلیل رخ میدهد: اول اینکه بعضی شرکتها به جای ریسک کردن و سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، ترجیح میدهند از یارانهها برای خرید تکنولوژیهای آماده استفاده کنند. دوم اینکه توانایی تحقیق و توسعه در برخی شرکتها پایین است و ترجیح میدهند راه آسانتر را انتخاب کنند؛ سوم اینکه دولت هم در بررسی پروژههای یارانهای خیلی سختگیری نمیکند و بهراحتی به شرکتها یارانه میدهد؛ حتی اگر قرار باشد این پول صرف کپیکاری شود.
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که یارانههای دولتی در چین باعث بهبود عملکرد نوآوری شرکتها میشوند، اما این بهبود از طریق نوآوری تقلیدی (خرید حق ثبت اختراع) حاصل میشود، نه نوآوری مستقل (تحقیق و توسعه داخلی). به عبارت دیگر، شرکتها به جای اینکه خودشان دست به کار شوند و چیز جدیدی اختراع کنند، ترجیح میدهند از یارانهها برای خرید اختراعات دیگران استفاده کنند. این وضعیت نشان میدهد که دولتها باید در مداخله خود در نوآوری شرکتها تجدیدنظر کرده و به جای تمرکز بر کمیت اختراعات، بر کیفیت آنها تمرکز کنند. همچنین، باید مکانیزمهای نظارتی قویتری برای برنامههای یارانهای ایجاد کنند تا اطمینان حاصل شود که این یارانهها واقعا صرف تحقیق و توسعه و نوآوری میشوند، نه کپیکاری و خرید تکنولوژی از دیگران.
آمار یارانهها در جهان و اثرات آن بر تجارت جهانی
در تحقیقی دو اقتصاددان کنجکاو، با کوهی از اطلاعات و تحلیلهای آماری، به ما نشان دادهاند که یارانهها، این موجودات پیچیده و گاهی مرموز، چگونه در اقتصاد جهانی جولان میدهند. آنها بیش از ۲هزار برنامه یارانهای را زیر ذرهبین گذاشته و آنها را براساس اهداف، انواع و بخشها و مناطق دریافتکننده، دستهبندی کردهاند. خلاصه اینکه یک کار کارشناسی حسابی انجام دادهاند تا به ما نشان دهند که در این دنیای پر از یارانه، چه خبر است! اول از همه، اهداف یارانهها را بررسی کردهاند. اینجا انگار هر دولتی ساز خودش را میزند و هر کسی به دنبال یک چیزی است! بعضیها میخواهند صنایع خودشان را در بازار جهانی، قهرمان کنند و برایشان یارانههای تقویتی میفرستند. بعضی دیگر هم به فکر پیشرفت علم و فناوری هستند و برای تحقیق و توسعه پول خرج میکنند.
بعضیها هم دغدغه محیطزیست را دارند و میخواهند با یارانه، دنیا را جای سبزتری کنند. البته گاهی اوقات هم به جای انرژیهای پاک، به سوختهای فسیلی یارانه میدهند که این هم در نوع خودش جالب است! خلاصه، اهداف یارانهها آنقدر متنوع است که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را شامل میشود! اما یارانهها فقط در اهدافشان متنوع نیستند، بلکه در شکل و شمایلشان هم با هم فرق دارند. بعضیها مثل هدیه نقدی هستند که دولت مستقیما به یک شرکت میدهد. بعضیها هم مثل یک تخفیف مالیاتی هستند که باعث میشوند شرکتها پول بیشتری در جیبشان بماند. بعضی یارانهها هم مثل وامهای کمبهره یا ضمانت وام هستند که به شرکتها کمک میکنند تا روی پای خودشان بایستند. خلاصه، هر کسی از یک راهی کمک میکند! اما این کمکها به همه بخشها به یک اندازه نمیرسد. بخش تولید، بیشترین سهم را از این یارانهها میبرد؛ انگار بچه لوس اقتصاد است!
صنایع الکترونیک، خودرو، ماشینآلات، کشتیسازی و از این قبیل، بیشتر از بقیه از این یارانهها بهرهمند میشوند. بخش خدمات و کشاورزی هم سهم خودشان را دارند، اما به پای بخش تولید نمیرسند. در آخر هم که میرسیم به توزیع جغرافیایی یارانهها، میبینیم که اتحادیه اروپا، آمریکا و چین، این سه غول اقتصادی، حدود ۷۵درصد از یارانههای دنیا را به خودشان اختصاص دادهاند. انگار آنها هم میخواهند در این بازی، دست بالا را داشته باشند! جالب اینجاست که بیشتر یارانهها توسط دولتهای محلی پرداخت میشوند، نه دولتهای مرکزی. این یعنی باید حواسمان را جمع کنیم که همه سطوح دولت، از بالا تا پایین، قوانین بینالمللی مربوط به یارانهها را بدانند و به آنها پایبند باشند.
خلاصه اینکه این مطالعه به ما نشان میدهد که یارانهها یک دنیای پیچیده و رنگارنگ دارند و میتوانند تاثیرات عجیب و غریبی بر تجارت جهانی بگذارند. برای اینکه بتوانیم سیاستهای تجاری خوبی داشته باشیم و یک سیستم تجارت جهانی عادلانه بسازیم، باید انواع یارانهها، اهدافشان و بخشها و مناطقی را که بیشترین سهم را از آنها میبرند، خوب بشناسیم و در نهایت، کاری کنیم که همه بازیکنان، چه بزرگ و چه کوچک، بتوانند در یک زمین بازی منصفانه رقابت کنند.
نظر شما