ابوالقاسم شهلایی مقدم، مدیر مسئول انتشارات نقشونگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
در نوشته مفصلی که با عنوان «دکتر صالحی و وزارت فرهنگ و ارشاد» نوشتم، عمده تواناییها، امکانات، مزیتها و موانع وزارت دوباره او را مطرح و تا حد امکان، آسیبشناسی کردم و به عملکردهای موفق و ناموفقش در دوره پیشین و ضرورت تجربهاندوزی از آنها اشاره نمودم. البته آن متن را هم رسانهای نکردم تا از فضای ژورنالیسم و سوءاستفادههای احتمالی دور بماند و صرفاً جمعهای فرهنگی به نقد و بررسی آن بپردازند.
اینک، و چند هفته پس از شروع به کار وزیر و چند روز پس از مراسم معارفه و با توجه به اینکه نیمی از سال سپری شده و وزارتخانه کمبودجه و تا اطلاع ثانوی دستش تهی است، بهترین هنگام برای سیاستگذاری، تعیین استراتژی چهارساله، برنامهریزی عملیاتی و مهمتر از همه، بازگرداندن وزارت فرهنگ به مسیری است که از آن خارج شده و به بیراهه رفته است.
دولت چهاردهم که خود را دولت وفاق نامیده است، قاعدتاً وزیرانش باید بدین نام و شعار در نظر، ملتزم و در عمل، متعهد باشند. بدون اینکه بخواهم چندان به واکاوی فلسفی مفهوم «وفاق» به طور کلی و در اینجا به طور خاص بپردازم اشاره میکنم که برای وفاق مد نظر دولت، حداقل دو سطح میتوان در نظر گرفت:
۱. وفاق در ردههای ارکان حکومتی و مسئولان آن که معنای درستش برقراری نوعی تعامل و سازوکار دموکراتیک بین اصحاب و ارکان قدرت در کنش متقابل با یکدیگر در جهت منافع ملی است. روشن است که در اینجا منظور از وفاق، تشکیل «ائتلاف غالب» برای تقسیم صندوق رانت و دستیابی بیشتر به منابع ثروت و قدرت نیست.
۲. وفاق با شهروندان، که هر تفسیری از آن داشته باشیم در نهایت، خلاصه و منتهی میشود به رعایت حقوق شهروندان، احترام به حقوق آنان و ضرورت پاسخگو بودن به ایشان.
سطح اول، اکنون موضوع بحث ما نیست (گرچه پرداختن به آن در آینده ضروری است)، ولی درباره سطح دوم میتوان گفت وفاق، پیش از آنکه امری سیاسی باشد، امری فرهنگی است و از آنجا که به اصالت فرهنگ و تقدم ذاتی و مرتبهای آن بر سیاست و اقتصاد معتقدم، به نظرم وزارتخانهای مانند وزارت فرهنگ (و ارشاد) در حدوحدود نقش دولت به عنوان یک طرف وفاق، میتواند و باید، پیشران تبلور این مفهوم در ساحت فرهنگ، سیاست و اجتماع باشد.
با توجه به آنچه گفته شد، بهطور مشخص، پیشنهاد میکنم وزارت فرهنگ بهعنوان پیشگام حصول وفاق، در تعامل و رفتار با اهل فرهنگ به عنوان نخبگان ملت، تسامح، تساهل و لغو سانسور را اولویت سیاستگذاری و برنامهریزی خود قرار دهد و چه در حوزه نشر کتاب و چه در عرصههای رسانه، سینما، موسیقی و به طور کلی فرهنگ و هنر، آن را بدون هیچ ملاحظه و رودربایستی عملیاتی کند.
کاملا آشکار است که شعار وفاق دولت پزشکیان به عنوان یک هدف یا استراتژی نظری و عملی، محققشدنی نیست جز با رعایت حقوق شهروندان، و بنیادیترین حق هر شهروند آزادی است؛ آزادی در فکر، بیان، نوشتن، اظهار نظر، خواندن و بسیاری امور دیگر، و اینها جز با حذف سانسور و فیلترینگ دستیافتنی نیست. حال اگر وزارت فرهنگ (و ارشاد) عملاً بر دومی تسلط کامل ندارد بر اولی به طور کامل یا به طور عمده، تسلط و اختیار دارد، پس نیکوست که فراهمکردن مقدمات، شرایط و لوازم آن را در اولویت قرار دهد.
اگر به یُمن سانسورزدایی، وزش نسیم آزادی به ساحت فرهنگ کشور میسر شود، تنفس در هوای آزاد و فضای باز و گسترده در عرصههای سیاست و اقتصاد نیز ممکنتر میشود، ذهنها آرام میگیرد و خلاقیتها شکوفا میشود. البته اعمال آن و پافشاری بر آن، پایمردی میطلبد، اما ثمرهای گوارا دارد که همگان از آن بهره میبرند.
انتهای پیام
انتهای پیام