شناسهٔ خبر: 68982004 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: اقتصاد نیوز | لینک خبر

بررسی علل وقوع یک معضل اجتماعی

مرگ برای خود؛ پشت پرده افزایش آمار خودکشی در جهان/ ایران در رتبه چندم ایستاد؟

اقتصادنیوز: طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، عامل ۵۸ تا ۶۰ درصد از موارد اقدام به خودکشی افسردگی است و در هر ۱۱ دقیقه یک مرگ از طریق خودکشی رقم می‌خورد.

صاحب‌خبر -

به گزارش اقتصادنیوز، پلیس در حالی اعلام کرده آمار خودکشی در ایران سالانه چهار هزار نفر است که پیشتر حسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران آمار خودکشی در سال ۱۴۰۱ را محرمانه دانسته بود اما گفته بود که روند این آمار افزایشی است. آمارها نشان می‌دهد در سال 1396 بیش از چهار هزار و 600 نفر خودکشی کرده‌اند که این آمار در سال 1400 به شش هزار و 200 نفر افزایش یافته است. روان‌شناسان معتقدند فشارهای اقتصادی موجب خودکشی و بستری‌ شدن افراد در بیمارستان‌های روانپزشکی شده است. رضا شیرالی، دبیر کمیته روانپزشکی اجتماعی انجمن روانپزشکان نیز گفته که؛ تورم‌های بی‌سابقه، افزایش فقر و عوامل اقتصادی فردی، نقش بسیار مهمی در ایجاد یا تداوم بیماری‌های روان‌پزشکی دارند.

احمد بخارایی، مدیر گروه جامعه‌شناسی سیاسی انجمن جامعه‌شناسی ایران در گفت‌وگو با «تجارت فردا» می‌گوید؛ خودکشی در ایران به عنوان یک مسئله اجتماعی آشکار تلقی نمی‌شود، هرچند نمادی هشداردهنده است. معمولاً در تعریف مسائل اجتماعی به دو موضوع اشاره می‌شود که یکی کثرت و کمیت آن است و دوم اینکه در نظر جامعه و در ذهن جمعی یک مسئله تلقی شود.

به گزارش تجارت فردا، با این اوصاف باید در رسانه‌ها برساخت صورت بگیرد تا ذهن مخاطب متوجه وجود مسئله پنهان در جامعه بشود. در کشور ما رسانه‌های اصلی، برساخت نمی‌کنند و تلاش بر این است که اگر مسئله مهمی وجود دارد، در هر سطحی که هست همچنان پوشیده و پنهان باقی بماند تا نکند یک وقت بگویند جامعه مسئله‌دار است. به لحاظ کمیت و تعداد خودکشی هم در اذهان عمومی خودکشی یک مسئله تلقی نمی‌شود؛ حال اینکه آمار خودکشی تقریباً از چهار نفر در هر صد هزار نفر طی 10 سال به هشت نفر در هر صد هزار نفر رسیده است؛ اینکه طی ۱۵ سال اخیر این آمار نزدیک به دو برابر شده ناشی از یک اهمیت است؛ اما به دلیل اینکه در موردش بحث نمی‌کنند و آن را علنی نمی‌کنند همچنان به سیر تصاعدی خود ادامه می‌دهد، ولی کمتر زیر ذره‌بین تحقیقاتی قرار می‌گیرند.

رتبه 128 در جهان

بر اساس داده‌های worldpopulationreview، نرخ خودکشی در ایران برابر با 2/5 در هر ۱۰۰ هزار نفر گزارش شده است. رتبه ایران در میان کشورها از نظر خودکشی در گزارش‌های مختلف متفاوت است و از ۵۸ تا ۱۲۸ گزارش شده، اما آخرین رتبه ایران در فهرست سازمان جهانی بهداشت (WHO) ۱۲۸ است. پس از شیوع پاندمی کرونا آمارهای خودکشی در کشورهای جهان به‌روزرسانی نشده، اما آنچه مشخص است، ایران هنوز در جمع کشورهای با نرخ خودکشی بالا قرار ندارد. همچنین بر اساس اطلاعات worldpopulationreview، ایران با میزان 2/5 خودکشی در هر ۱۰۰ هزار نفر، در جایگاه ۱۳۰ بین ۱۸۰ کشور جهان قرار دارد.

در صورتی که جمعیت ایران را ۹۰ میلیون در نظر بگیریم، و با در نظر گرفتن چهار هزار فوتی سالانه، به عدد 4/4 در هر ۱۰۰ هزار نفر می‌رسیم که حتی از داده‌های worldpopulationreview نیز کمتر است.

حمید یعقوبی، رئیس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران نیز اعلام کرده؛‌ طبق آمارهای جهانی از هر ۱۰۰ هزار نفر در جهان ۹ نفر خودکشی می‌کنند که این رقم در ۲۰ سال گذشته ۱۳ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر بوده است؛ به عبارتی میزان خودکشی در جهان به‌طور میانگین رو‌به کاهش است و در مجموع نرخ خودکشی در ایران نیز از میانگین جهانی کمتر است. بر اساس آمارهای جهانی حدود پنج درصد از اقدام به خودکشی‌ها به فوت منجر می‌شود و به ازای یک مرگ ناشی از خودکشی، ۲۰ اقدام به خودکشی رخ می‌دهد؛ به عبارتی دیگر میزان اقدام به خودکشی ۲۰ برابر مرگ است که بسیاری از آنها نجات پیدا می‌کنند.

به اعتقاد بخارایی،‌ این میزان خودکشی از آنجا نشات می‌گیرد که نظام حکمرانی نمی‌خواهد مسائلی را که در جامعه وجود دارد برجسته کند و عیان شود. در تعریف مسئله اجتماعی در جامعه‌شناسی می‌گوییم که رسانه‌ها وظیفه دارند مسائل پنهان جامعه را مانیتور کنند تا یک همدلی نسبت به درمان آن وضعیت در میان اهالی جامعه و شهروندان پدید بیاید. دوم به جهت کمی است. درست است که سیر صعودی داشته، ولی هنوز آنقدر فراگیر نشده که به عنوان امری رایج شده باشد و گریبان بخش اعظمی از جامعه را گرفته باشد؛ اما یک نماد بسیار هشداردهنده‌ است؛ زیرا علاوه بر کسانی که خودکشی می‌کنند، یعنی اقدام به خودکشی‌شان منجر به مرگ می‌شود، افراد زیادی داریم که اقدام به خودکشی می‌کنند، ولی منجر به مرگ نمی‌شود. به اضافه آنهایی که به فکر خودکشی هستند و گاهی اوقات تهدید به خودکشی هم می‌کنند و این موضوع خیلی مسئله مهمی است. این‌گونه نیست که فکر کردن به خودکشی زیاد قابل تامل نباشد و فقط کسانی که اقدام به خودکشی، منجر به مرگشان شده، اهمیت داشته باشند.

آمارهای جهانی چه می‌گویند؟

بر اساس داده‌های worldpopulationreview، کشور لسوتو در جنوب آفریقا، گویان در آمریکای جنوبی، اسواتینی، کره جنوبی و کیریباتی، پنج کشور دارای بالاترین نرخ خودکشی در جهان به شمار می‌روند. کره جنوبی و لیتوانی بالاترین میزان خودکشی را در سال ۲۰۲۲ در میان مردان به خود اختصاص داده‌اند و نرخ خودکشی زنان در کره جنوبی و ژاپن نیز به عنوان بالاترین نرخ در میان سایر کشورها ثبت شده است. همچنین بر اساس آماری که سال ۲۰۱۶ منتشر شده است، نرخ خودکشی در ترکیه، یونان و آفریقای جنوبی پایین‌ترین میزان را دارد.

همچنین طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، عامل ۵۸ تا ۶۰ درصد از موارد اقدام به خودکشی افسردگی است و در هر ۱۱ دقیقه یک مرگ از طریق خودکشی رقم می‌خورد؛ نرخ خودکشی در افغانستان برابر با 1/4 در هر ۱۰۰ هزار نفر، عراق برابر با 6/3 و سوریه برابر با 0/2 است و نام فیلیپین با نرخ 2/2 در فهرست کشورهای دارای نرخ پایین خودکشی به چشم می‌خورد. بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی (WHO)، کره جنوبی دارای چهارمین رتبه از لحاظ میزان خودکشی است و در این کشور نرخ خودکشی میان سالمندان بالاست؛ همچنین آمار خودکشی در ژاپن 5/18 نفر از ۱۰۰ هزار نفر است و سالانه ۲۳ هزار و ۵۳۲ نفر اقدام به خودکشی می‌کنند که زنان در سنین ۱۵ تا ۳۴ سال آمار بیشتری را در این مورد ثبت کرده‌اند.

طبق اعلام آژانس حفاظت از سلامت در آمریکا (CDC)، خودکشی با ۴۵ هزار و ۹۷۹ مرگ در سال ۲۰۲۰ علت اصلی مرگ‌ومیر در ایالات‌متحده است و در هر ۱۱ دقیقه، یک نفر خودکشی می‌کند؛ در سال ۲۰۱۹ نیز سوئد 7/14 خودکشی به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر داشت. از نظر تاریخی، سوئد نرخ خودکشی بالایی دارد و بیشترین خودکشی در کشورهای توسعه‌یافته در دهه ۱۹۶۰ رخ داده است. بر اساس داده‌های رسمی اتحادیه ملی پیشگیری از خودکشی (UNPS) سالانه ۹ هزار نفر در فرانسه خودکشی می‌کنند و فرانسه با ۲۵ خودکشی در روز، بالاتر از میانگین کشورهای اروپایی است و پس از کشورهای اروپای شرقی، فنلاند و بلژیک قرار دارد. در چین، خودکشی پنجمین علت مرگ‌ومیر است و بیش از یک‌چهارم خودکشی‌ها در سراسر جهان را به خود اختصاص داده. برخلاف بسیاری از کشورهای غربی که در آن مردان بیشتر دست به خودکشی می‌زنند، بیشتر قربانیان خودکشی در چین، زنان هستند.

دیگر توصیه‌ها کارساز نیست

در حال حاضر آمار غیررسمی و اخبار ضدونقیض بر این اصل استوار است که علت درصد بالایی از خودکشی‌ها در کشور ما فقر است. کارگرانی که از کار بیکار می‌شوند، رزیدنت‌های پزشکی که معیشت خود را همیشه در خطر می‌بینند، پرستاران که مطالباتشان سال‌هاست نادیده گرفته شده است.

انسان موجودی فعال در میان گروه‌های اجتماعی مختلف به حساب می‌آید و به میزانی که او در این گروه‌ها فعال‌تر است و پیوستگی و نقش بیشتری دارد، احساس سلامت روحی و روانی بهتری دارد و چنین افرادی کمتر به خودکشی فکر می‌کنند. ولی وقتی حس طردشدگی در فرد افزایش پیدا می‌کند افکار خودکشی نیز تقویت می‌شود.

بخارایی می‌گوید:‌ ما در جامعه‌شناسی نگاهمان ساختاری است و وقتی می‌بینیم آمار خودکشی افزایش می‌یابد و درصد قابل توجهی از مردم به فکر خودکشی هستند، دیگر توصیه‌های روان‌شناختی خیلی نمی‌تواند کارساز و معنادار بشود. برای مثال اگر افسردگی را در نظر بگیرید، با اینکه در جامعه ما مراکز مشاوره بسیاری وجود دارد و دانش‌آموختگان کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای روان‌شناسی مشاوره می‌دهند، ولی افسردگی کاهش پیدا نکرده است. مشاور روانشناسی آب در هاون کوبیدن است، اگر در یک جامعه ساختارها عامل بروز یک آسیب یا مسئله شوند.

در حال حاضر نه‌تنها افسردگی فردی کاهش پیدا نکرده، بلکه به یک افسردگی اجتماعی هم تبدیل شده است. ممکن است بگویم 10 درصد از کسانی که خودکشی کردند تحت مسائل روحی-روانی بودند یا مالیخولیا یا انگیزه‌های آنی و غیرارادی باعث شده است؛ ولی اگر حزن و اندوه یا وسوسه‌ای عامل خودکشی بوده نمی‌توانیم این عامل را فردی تلقی کنیم و به سوی روانشناس سوق بدهیم؛ چون این حزن و اندوه نشان‌دهنده یک افسردگی مفرط و زیاد اجتماعی است. این فرد به این دلیل افسرده شده که زندگی‌اش ملال‌آور است و وقتی زندگی ملال‌آور می‌شود پای مسائل اجتماعی به صحنه باز می‌شود.

 این زندگی برای جوانی که دست به خودکشی می‌زند در سه سطح مطرح است؛ در سطح خرد خانواده‌اش است و در اینجا اتفاقاتی می‌افتد که زندگی برای فرد لذت‌بخش نیست و خانواده با مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی دست‌به‌گریبان است و فقط اختلاف نظر و دو رای داشتن زوجین نیست که بگوییم یک درگیری شخصی و فردی بوده است. وقتی در خانواده‌ها بسیاری از مسائل مشترک وجود دارد، یعنی ریشه اجتماعی و بیرونی دارد.

 در سطح میانه فرد احساس ملال می‌کند؛ زیرا در این سطح واحد تحلیل، سازمان است؛ مثلاً فردی که دانش‌آموز یا دانشجو است، باید دید چقدر در محیطی است که احساس نشاط کرده و حس می‌کند او را به بازی می‌گیرند یا در سطح کلان در جامعه احساس ملال می‌کند یا حس می‌کند به بازی گرفته می‌شود که همان بحث سرمایه اجتماعی است. گفته می‌شود افراد سرمایه اجتماعی هستند، یعنی اولاً در همه‌جا به مشارکت فرا خوانده می‌شوند و فرد احساس می‌کند هست، وجود دارد و به بازی گرفته می‌شود یا اینکه به او اعتماد می‌شود و او هم به جهان بیرون از خودش اعتماد می‌کند؛ اما اگر همه اینها متزلزل باشد و یک فرد به عنوان سرمایه تلقی نشود، زندگی برایش ملال‌آور می‌شود.

افراد به مشارکت گرفته نمی‌شوند

نگرانی‌هایی که در روح و روان یک فرد ایجاد شده، 90 درصدش ناشی از اضطراب، دل‌نگرانی، وسواس‌ها و افسردگی‌های اجتماعی و بیرونی است و این نیست که این می‌آید و آن را تقویت می‌کند، نه! آن عامل و علت است. وقتی افراد به بازی و مشارکت جدی گرفته نشوند، این شرایط رقم می‌خورد، نه اینکه هر چهار سال یک‌بار فراخوان داده شود و به عنوان بسیج توده‌ای از آنها استفاده شود. در اینجا نظام حکمرانی نقش بسیار برجسته‌ای دارد. در جامعه‌شناسی به آن ملوین سیمن می‌گویند که یک نوع از خود بی‌خود شدن اتفاق می‌افتد و پنج مرحله دارد که یکی بحث بی‌هنجاری است؛ یعنی امروز یک جوان بر اساس نگاه جهانی که دارد می‌خواهد هنجارهای جهانی را رعایت کند و می‌بیند در جامعه‌اش یک تضاد آشتی‌ناپذیر وجود دارد بین هنجارهایی که از سوی مجامع و سازمان‌های رسمی تبلیغ می‌شود با چیزی که مطلوب این فرد است و در این حالت فرد احساس بی‌هنجاری می‌کند.

دومین عامل از خود بی‌خود شدن احساس ناتوانی است؛ یعنی فرد احساس می‌کند توانایی تغییر ندارد؛ مثلاً فردی که درس خوانده و دکترا گرفته، راننده اسنپ شده و می‌گوید نسبت به آینده‌ام توانایی انجام کاری ندارم و احساس ناتوانی می‌کند و به دنبال احساس ناتوانی احساس بیهودگی و پوچی به صحنه می‌آید و دچار بحران معنا می‌شود. وقتی این سه عامل دست‌به‌دست هم می‌دهند، در ابتدا بیگانگی از جامعه شکل می‌گیرد و منزوی می‌شود و درنهایت بیگانگی از خود اتفاق می‌افتد و با خودش هم قهر می‌کند.

خودکشی چیزی نیست که بخواهیم علت‌هایش را به یکی، دو علت روان‌شناختی تقلیل بدهیم و تصور کنیم یک امر عادی و طبیعی است. اینکه با توصیه‌های روان‌شناختی می‌توانیم نرخ خودکشی را کاهش دهیم یا حداقل اگر کاهش نمی‌دهیم از افزایشش جلوگیری می‌کنیم، تصور باطلی است.

پیوند دادن ذهن افراد با واقعیات اجتماعی و پیرامونی خیلی مهم است. باید بتوانیم آنچه در آن قرار گرفتیم را هضم کنیم و در دنیای توهم به سر نبریم. اگر ایران کشوری مثل سوئد یا یک کشور شبه‌سوسیالیستی بود که فرصت‌ها کم‌وبیش برابر توزیع می‌شود، خیلی خوب می‌بود. افرادی که به خودکشی فکر کرده و اقدام به خودکشی می‌کنند، قبل از اقدامشان معطوف کردن ذهنشان به واقعیات اجتماعی پیرامون می‌تواند خیلی مهم باشد تا هضم کند و خار در چشم و استخوان در گلو نباشد که فرد احساس کند چاره‌ای جز حذف خودش ندارد.

وقتی یک جامعه خوب کار نمی‌کند و به‌اصطلاح چفت‌وبست و نقش‌آفرینی‌هایش درست تعریف نشده، سرمایه اجتماعی پایین است و اینها می‌تواند موجب تشدید بحران شود. ما باید به آمار دقیق دسترسی داشته باشیم. راه‌حل کلی بهبود عملکرد حکمرانی است؛ حاکمیتی خوب که در آن مشارکت مدنی در همه عرصه‌ها بسیار بالاست و افراد دائم نقش دارند. در کشور ما متاسفانه نظام قبیله‌ای که باعث پیوند میان افراد می‌شده از بین رفته است و برای آن جایگزینی نداریم، بنابراین افراد در جامعه ما رها هستند. هر قدر بتوانیم فرصت‌های با هم بودن را در سازوکارهای گروهی، مدنی، انجمنی، حزبی و شغلی فعال کنیم و حکمرانی خوبی داشته باشیم، می‌توانیم جلوی بسیاری از آسیب‌ها و مسائل اجتماعی از جمله خودکشی را بگیریم.

 

نظر شما