شناسهٔ خبر: 68463444 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

خشکاله؛ تهدید یا فرصت؟!

پسماند، برای ما ایرانی ها، از دیر باز معضلی جدی بوده است؛ آنقدر جدی که یکی از داوطلبان انتخابات ریاست جمهوری، در سال‌های پیش، رقیب خود (که قبلا شهردار تهران بود) را بابت اینکه کار خاصی برای زباله‌های تهران نکرده بود شایان شماتت دانست و اتفاقا این از مواردی بود که مورد شماتت قرار گرفته در مورد آن حرفی برای گفتن نداشت!

صاحب‌خبر -

محمد ماکویی؛  مورد، تنها به زباله‌های پایتخت ختم نمی‌شود. در اغلب قریب به اتفاق شهر‌ها و استان‌های کشور دفن بهداشتی زباله (اگر بتوان نام بهداشتی بر آن نهاد؟!) تنها راه رفع شر زباله‌ها محسوب می‌شود و مسئولین و اولیای امور فقط در فکر اینند که با پر شدن هر لندفیل، مکان دیگری را برای نگهداری پسماند‌ها پیدا کنند!

به عبارت ساده و خودمانی، تاسی به کاری که گربه‌ها با فضولات خود می‌کنند تنها راهکار حال حاضر متصدیان امور در مواجهه با زباله های‌تر محسوب می‌شود و آن‌ها فقط چاره را، در رفع معضل پسماند، در این دیده اند که آن را در دل خاک نهان ساخته و خاک رویش بریزند!

مسئولین و دولتمردان کشوری که مسئولیت جمع آوری و دفع پسماند‌های شهری و روستایی را بر عهده دارند، انصافا، باید مدیون و سپاسگزار زباله دزد‌ها و مافیای زباله باشند؛ چرا که آن‌ها از نخستین افرادی بودند که پی به ارزش اقتصادی زباله‌های خشک بردند و با جدا ساختن آن‌ها از زباله های‌تر و کاستن از حجم انبوه زباله‌هایی که روزانه راهی مکان‌های دفن می‌شوند کاری کردند که دغدغه پیدا کردن مکان برای لندفیل‌های جدید به اندازه سابق آزار دهنده نباشد!

پیدا کردن راهکار مطلوب برای از بین بردن مشکل زباله های‌تر از پسماند‌های خشک عقب افتاد؛ زیرا بیشتری ها، اعم از مردم و مسئولین، با فکر کردن به "پولی توش نیست! " ذهن خود را فقط درگیر مسائل و معضلاتی که برای آن‌ها آورده اقتصادی داشته باشند نمودند!

خوشبختانه به همت افراد خیر و سازمان‌های مردم نهاد برای رفع مشکل زباله های‌تر هم راهکاری پیدا شد: خشکاله!

خوبی خشکاله در این بود که هم زباله های‌تر را بی شیرابه می‌کرد و مسئولین را از شر شیرابه‌هایی که سال‌ها آب‌ها و خاک‌های سرزمینشان را آلوده کرده بودند می‌رهانید و هم برای دام‌هایی که به دلیل گرانی و کمبود "نهاده‌های دامی" دچار کمبود غذا شده بودند ماده غذایی فراهم می‌کرد!

در وهله اول باید به این نکته توجه کرد که شیرابه فقط به این دلیل بد است که ما با آن بد تا کرده و از آن بد استفاده می‌کنیم. به عنوان مثال وقتی شیرابه حاصله از پوست میوه در داخل سطل زباله با روغن موتور مخلوط می‌شود بد می‌شود و در اثر راهیابی به رودخانه‌ها و منابع زیر زمینی آن‌ها را آلوده می‌سازد!

این در حالی است که در یکی از روش‌های کمپوست سازی خانگی، به نام بوکاشی، شیرابه حاصله از پوست میوه را با مقدار زیادی آب مخلوط کرده و از کود مایع حاصله در جهت رشد و پرورش گل‌ها و گیاهان استفاده خوبی به عمل می‌آورند.

با این حساب؛ شاید اگر در عوض حذف شیرابه، استفاده صحیح‌تر از آن را در دستور کار قرار دهیم، نظر به بی آبی و کم آبی و بحران آبی که در حال حاضر با آن مواجه هستیم، می‌توانیم اوضاع و احوال بهتری را از لحاظ محیط زیست و کشاورزی برای کشورمان رقم بزنیم.

از شما چه پنهان! اولین باری که اسم خشکاله را شنیدم و متوجه شدم که چه آسان تهیه می‌شود و چه استفاده خوبی از آن به عمل می‌آید به دارنده این ایده "احسنت" گفتم و "چه کار خوبی! " را به ته دل راه دادم.

با این حال؛ خیلی زود این پرسش برایم مطرح شد که چرا این نوع تغذیه دام‌ها مورد استفاده دیگر کشورها، به ویژه سرزمین‌های غربی، نیست. آیا آن‌ها دوست ندارند با یک راهکار ساده، هم معضل پسماند‌های‌تر خود را حل کنند و هم برای دام‌های خود تغذیه ارزانتری را تدارک ببینند؟

خوش باورانه است که فکر کنیم این کشور‌ها از کار‌های خوبی که در کشور ما انجام می‌شود خبر ندارند. امروزه در دنیای اطلاعات و ارتباطات، کوچکترین کار مفیدی جای خوبی را در بین جهانیان پیدا می‌کند و لذا همانطور که دیوار مهربانی ایرانی‌ها زمانی "خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود"، چون خودش ادامه نیافت!، گمان می‌رفت که استفاده از خشکاله در دیگر کشور‌ها هم مورد پذیرش مردم و مسئولین قرار گیرد!

لذا، به نظر من این قضیه در درجه اول به نحوه مواجهه ما با خشکاله ربط دارد!

اصولا اگر یک ماده غذایی مورد استفاده برای دام بخواهد توسط ماده غذایی دیگری جایگزین شود باید تحقیقات گسترده‌ای صورت گیرد و جدا از اقتصاد قضیه، به مقوله‌هایی از قبیل کمیت و کیفیت محصول تولیدی، سلامتی دام، طول عمر دام و ... توجه ویژه‌ای مبذول بشود. ناگفته پیداست که برخی از این تحقیقات باید ادامه دار بوده و در سال‌های متمادی صورت گیرند، زیرا چه بسا غذایی که امروز مورد مصرف دام قرار می‌گیرد اثر خود را در سال‌های آتی نشان داده و دام را چند سال بعد دچار مشکل نماید.

در این مورد باید متوجه این نکته بود که مثلا وقتی در مورد گربه‌های خانگی گفته می‌شود که آن‌ها نباید غذای انسان را بخورند و جدا از این بعضی سبزی‌ها برای آن‌ها خوب و برخی بد هستند، آیا ممکن نیست برخی از پوست میوه‌هایی که جهت درست کردن خشکاله مورد استفاده قرار می‌گیرند مناسب برخی از احشام نباشد و در عوض برخی دیگر تاثیر به مراتب خوبی در وزن گیری حیوان و یا کیفیت شیر تولیدی داشته باشند؟

یک فکر خوب، معمولا به تحقیقات منجر می‌شود؛ اما هنگامی که شما با معضل کمبود ماده غذایی مواجه شده و می‌خواهید خیلی سریع برای آن جایگزین پیدا کنید مجبور خواهید شد کار‌ها را بر اساس "راه بینداز، جا بینداز! " جلو ببرید و شاید این همان چیزی بود که در مورد جایگزینی خشکاله با نهاده‌های دامی شکل گرفت!

از آنجا که در مورد چیستی "نهاده‌های دامی" کوچکترین اطلاعی ندارم مجبورم "خشکاله" را با "علوفه تازه"، که زمانی مادر طبیعت به رایگان در اختیار احشام قرار می‌داد، مقایسه کنم.

تازگی در مورد علوفه و چمن جز به معنای آبدار بودن نیست و لذا منظور از دادن علوفه تازه این است که غذای آبدار در اختیار احشام قرار می‌گیرد تا هضم آن ساده‌تر باشد.

در مورد خشکاله (همانطور که از نامش پیداست) افتخار ما بی آب کردن ماده غذایی است! البته اینکه خشکاله به همین صورت در دامداری‌ها مصرف می‌شود و حیوان آب مورد نیاز هضم را جدا تهیه می‌کند یا سر خشکاله بلایی می‌آید تا مناسب استفاده دام شود اطلاعی ندارم و لذا این مورد را فقط جهت مقایسه "خشکاله تولیدی" با "علوفه تازه" اوردم.

جالب است که برای اثبات خوبی خشکاله فیلم‌های متعددی در شبکه‌های اجتماعی همرسانی شده و صدایی در فیلم "ببینید چه خوب می‌خورند! " را به اطلاع بینندگان و شنوندگان عزیز می‌رساند.

قطعا خوب خورن خیلی خوب است، اما اینکه دام یک ماده غذایی را، از سر گرسنگی، خوب می‌خورد دلیل بر خوبی آن ماده غذایی نیست و همانطور که ما انسان‌ها چیپس و پفک و پیتزا و فست فود را خوب می‌خوریم، اما می‌دانیم که این‌ها غذا‌های سالمی نیستند بسیار ممکن است احشام هم مواد غذایی که آن‌ها را در نهایت بیمار می‌کند را خوب بخورند!

در اینجا بد نیست از عبارت ارزنده "غذا یا خوشمزه است و یا بهداشتی! " هم ذکر خیر کرده و بگوییم که چه شد که انسان ها، بعضی هایشان، از زودپزی و زود خوری فاصله گرفته و برای سالمتر شدن یا به غذا‌های "وگان" روی آوردند و یا تلاش کردند تا جایی که ممکن است آرام بپزند و آرام بخورند!

سوال بعدی که پیش می‌آید این است که جدا از بی توجهی دیگران به راهکار ما در رفع معضل پسماند تر، چرا ما از راه‌های رفته آن‌ها برای دفع شر این مشکل مدد نگرفته و کار‌هایی از قبیل کمپوست سازی خانگی و صنعتی و زباله سوزی (که البته باید در مورد آن با احتیاط عمل شود) در سرزمین ما جایی برای خود دست و پا نکرده است (استثنا‌هایی که بیشتر حکم پایلوت و ویترین را دارند را نباید "دیده" بگیریم!)

وقتی سوال اول را از یکی از همکاران کرده و "چرا خشکاله در دیگر کشور‌ها خیلی مورد استفاده ندارد؟ " را مطرح کردم جواب "کمپوست خانگی هم در این کشور‌ها زیاد تولید نمی‌شود" را داد!

وقتی موضوع را جستجو کردم متوجه شدم که پاسخ همکار تا نیمه درست است؛ یعنی اتفاقا کمپوست خانگی در بسیاری کشور‌ها تولید شده و مردمان خیلی جا‌ها عاشق کمپوست سازی خانگی هستند و آنچه در کمتر کشوری مورد اقبال قرار گرفته فروش محصول (کمپوست عمل آمده از کمپوستر‌های خانگی؛ به کود عمل آمده از زباله‌تر کمپوست می‌گویند) است.

شاید بعضی فکر کنند کیفیت پایین کمپوست‌های خانگی باعث شده دیگران خیلی تمایل به خرید محصولات اینچنینی نداشته باشند! اتفاقا موضوع بر عکس است و برخی رفرنس‌ها و مراجع کیفیت کمپوست‌های خانگی را بسیار بسیار بالاتر از کمپوست‌های صنعتی دانسته اند!

لذا برای درک علت باید موضوع را از دریچه‌ای دیگر نگاه کرد. برای مشاهده از طریق این دریچه در ابتدا داستان را با مثالی عنوان می‌کنم:

فرض کنید در انگلستان یک کودک در اثر خوردن شکلات مسموم می‌میرد. پدر و مادر جعبه شکلات را دست گرفته و برای شکایت از کارخانه دست به دامان قاضی می‌شوند. قاضی دستور رسیدگی داده و متهم از روی آدرس و شماره تماس احضار می‌شود.

اگر در بررسی‌ها معلوم شود که پدر و مادر دروغ نگفته اند و شکلات بطور مناسبی نگهداری شده و دلیلی دیگر، که متهم را تبرئه کند، وجود ندارد صاحب کارخانه و عوامل دخیل به مجازات (شاید هم اشد مجازات) محکوم می‌شوند!

حالا بیایید با هم مدل ایرانی قضیه را مرور کنیم: بچه‌ای در اثر خوردن آلوچه مرده و پدر و مادر با بسته‌ای که رویش چیزی نوشته نشده است به دادگاه می‌روند!

دادگاه که از بسته خالی چیزی دستگیرش نشده از پدر و مادر می‌پرسد که آلوچه را از که خریده اند!

والدین طفل می‌گویند که از فروشنده دوره گردی که مدت‌ها است پیدایش نیست خرید کرده اند!

معلوم است که در این حالت قاضی جز بر زبان آوردن "خوب است که بقیه نمرده اید! " چاره‌ای نخواهد داشت!

مثال بالا نشان می‌دهد که در کشور‌های غربی برای ردگیری محصولی که به فروش رسیده و یا اهدا شده است ارزشی فوق العاده قائل هستند و همواره نگران این هستند که بلایی سر مصرف کننده بیاید و آن‌ها نتوانند علت این بلا را شناسایی نمایند!

دلیل اینکه کمپوست‌های خانگی (نه کمپوست ساز‌های خانگی) به فروش نمی‌رسند همین است و برای همین اولیای امور به تولید کنندگان کمپوست‌های خانگی توصیه می‌کنند که یا خود، آن‌ها را، در باغچه و باغ و برای گیاهان و گل‌های خود مصرف کنند و یا آن‌ها را به همسایه و آشنا بدهند و یا آن‌ها را به افراد اینچنینی بفروشند. (و این در حالی است که کمپوست به مصرف گل و گیاه می‌رسد که حساسیت ان به مراتب از حیوان کمتر است)

خشکاله در حال حاضر راه خوبی را می‌رود، زیرا هم تولید کنندگان آدم‌های خوبی هستند و هم مصرف کنندگان خیلی در مورد آن وارد معاملات پولی نشده اند!

متاسفانه؛ تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد که اوضاع به همین صورت پیش نخواهد رفت!

حتما می‌دانید که تا سال‌های زیادی پسماند‌های خشک بی قیمت بودند و خانوار‌ها منت شهرداری را می‌کشیدند تا آن‌ها را جمع آوری نماید!

امروزه قیمت و ارزش پسماند‌های خشک بر کسی پوشیده نیست و خود شهرداری برای اینکه از مال خود کردن پت و پلاستیک و آلومینیم و ... توسط زباله دزد‌ها و مافیای زباله جلوگیری نماید حاضر است در ازای دریافت اینجور چیز‌ها محصولات بهداشتی در اختیار شهروندان مسئولیت پذیر قرار دهد!

در مورد پساب (فاضلاب تصفیه شده) هم مشابه این اتفاق افتاد و در حالی که در گذشته‌ای نه چندان دور متولیان امور آب و فاضلاب به شدت نگران این بودند که پساب را جوری دفع کنند که سر و صدای سازمان حفاظت محیط زیست در نیاید، امروزه قیمت گذاری پساب موضوع بسیار مهمی شده و متصدیان حاضر نیستند پساب را به هر قیمتی به متقاضی واگذار کنند!

در مورد خشکاله هم بیم آن می‌رود که با ورود دولت چنین اتفاقی روی دهد! در این صورت و با قیمت گذاری خشکاله (که قطعا اتفاق خواهد افتاد؛ اگر تاکنون نیفتاده باشد) مردمی که متوجه می‌شوند در جای دیگر معاملاتی پنهانی در جریان است و آن‌ها نه محصولات تولیدی را ارزانتر دریافت می‌کنند و نه بابت تحویل خشکاله ریالی می‌گیرند، در حالت خوشبینانه، بی خیال ادامه کار شده و، در حالت بد بینانه، کاری می‌کنند که کار از بیخ و بن خراب شده و ادامه نیابد!

در این باره کافی است یک نفر سم استریکنین و یا سیانور داخل خشکاله کرده و فقط چند راس دام را به کشتن دهد! آیا دامدار نگون بخت اصلا می‌تواند متوجه شد که کار از کجا خراب شده و شکایت را باید از کدامین افراد جامعه به کجا ببرد؟

قطعا؛ من مخالف "خشکاله" نیستم و فقط فکر می‌کنم باید ترمز آن را کشید و کمی هوشمندانه‌تر به جلو حرکت کرد. نکند جدا از هر مسئله‌ای روزی بیاید که ما هم همانند برخی افراد پا به سن گذاشته که "گوشت‌ها اصلا مزه گوشت‌های قدیم را نمی‌دهند" از دهانشان نمی‌افتد به یاد سال‌های قبل از ۱۴۰۰ افتاده و با حسرت "چه شد مزه آن گوشت ها؟ " بگوییم!

 

نظر شما