فرهیختگان: با صحبتهای اخیر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور درباره ناترازی بنزین، مجددا سوالات و نگرانیها درباره نسخه دولت چهاردهم برای مدیریت مصرف بنزین در اذهان عمومی شکل گرفت. روز سهشنبه رئیسجمهور با اشاره به هزینه بالای واردات بنزین برای دولت گفت: «هیچ منطقی وجود ندارد که ما بنزین را به قیمت دلار آزاد بخریم و به قیمت سوبسیددار بفروشیم.»
پزشکیان در ادامه تاکید کرد: «حالا اینکه بنزین را به این قیمت بدهیم، جای بحث است که آیا واقعا ما باید این سوبسید را بدهیم؟ علم اقتصاد، دانشمندان و تجربه بینالمللی این حرف را از ما قبول میکنند؟ اقتصاددانان و کارشناسان ما باید بلند شوند و نسبت به سیاستهای نادرستی که اجرا میکنیم، اعتراض کنند.»
وی در پایان اشاره کرد: «اما حالا کارشناسان و اقتصاددانان اعتراض نمیکنند. من بهعنوان دولت، پول گندم، پول دارو و پول نهاده و حقوق بازنشستهها را ندارم اما بنزین دلار 50 تومان را میفروشم 10 تومان. کدام منطقی این را از ما قبول میکند که ما داریم این کار را میکنیم.»
عطا بهرامی، کارشناس اقتصادی در گفتگو با «فرهیختگان» گفت: متاسفانه قیمت انرژی در ایران از قیمتهای نسبی تبعیت نکرده و ما به دلایل مختلف همیشه از یک قیمت غیرتعادلی به یک قیمت غیرتعادلی دیگر آنهم به اجبار حرکت کردهایم و هیچگاه این شیوه قیمتگذاری یا اصلاحات قیمتی ذیل یک برنامه توسعه تعریف نشده است. مثلا الان اگر قیمت بنزین 500 درصد افزایش یابد، میانگین وزنی آن به 12 هزار تومان به ازای هر لیتر میرسد که باز هم یکسوم قیمت بازار منطقه است، زیرا وقتی شما اصلاحات تدریجی را متوقف کنید، ناگهان مجبور به شوکدرمانی خواهید شد که تبعات خود را دارد.
اینکه گفته میشود اگر قیمت انرژی را تثبیت کنیم، به کاهش تورم کمک کردیم، حرف دقیقی نیست، زیرا هزینه خانوار را از حوزه انرژی به سایر کالا منتقل کرده و اتفاقا در آن بخشها تورم ایجاد میکنید. ضمن اینکه الان با کمبود انرژی مواجه شدهایم و دولت مجبور به واردات بنزین شده که خود این موضوع کسری بودجه را تشدید کرده و تورمزاست. وقتی قیمتهای تعادلی بههم بخورد، رفتار مصرفی مردم نیز غیراستاندارد میشود و مثلا گردش در شهر با بنزین ارزان به یک تفریح عمومی تبدیل میشود که در هیچ جای دنیا منطقی نیست.
ضمنا ارزان بودن یک کالا، مسیر بهینهسازی در مصرف آن را نیز مسدود میکند، زیرا پروژههای بهینهسازی وقتی اجرایی میشود که صرفه اقتصادی داشته باشد و وقتی صرفه اقتصادی دارد که صرفهجویی در آن حامل انرژی، آورده باارزشی داشته باشد که عملا با قیمتگذاری فعلی انرژی اینچنین نیست. پروژههای بهینهسازی و تشویق مردم به صرفهجویی در مصرف با خواهش و تمنا رخ نمیدهد و درنهایت صرفه اقتصادی تعیین میکند که در مصرف حامل انرژی صرفهجویی رخ دهد یا خیر. بهطور کلی منطق حکم میکند انرژی در کشوری کمتر مصرف شود و همه کشورهای دنیا نیز به این سمت حرکت کردهاند که با اعمال مالیاتهای مختلف، از سوخت فسیلی کمتر مصرف کنند، اما در ایران هنوز بحث یارانه انرژی آن هم بهصورت عمومی و ناعادلانه جریان دارد.
در دولت اصلاحات یک اتفاق خوبی رخ داد، اینکه قیمت بنزین بهصورت سالانه اصلاح میشد و به این ترتیب بهصورت پیوسته، رفتار مصرفی مردم با قیمت بنزین منطبق میشد و هم فشاری به جامعه وارد نمیشد و هم جایگاه بنزین در سبد هزینههای مردم متعادل بود. اما متاسفانه به قانون تثبیت قیمتها در مجلس هفتم برخورد کردیم که یک وقفه در این مسیر ایجاد کرد که البته این سد با اجرای قانون هدفمندی یارانهها شکسته شد. با اجرای قانون هدفمندی یارانهها، دستاوردهای بینظیری رقم خورد و در کمتر از سه سال ضریب جینی در ایران به 36 درصد رسید و خط فقر مطلق از بین برده شد. همچنین با وجود 4 برابر شدن تعداد خودروها، اما مصرف بنزین در دهه 90 تقریبا ثابت میماند و تغییری نمیکند. یعنی با اجرای این نسخه، مصرف بنزین را توانستیم کنترل کنیم.
متن کامل گزارش و مصاحبه سیداحسان حسینی با دیگر کارشناسان اقتصادی و نمودارهای مرتبط را در سایت روزنامه فرهیختگان ببینید.
نظر شما