به گزارش خبرگزاری حوزه، مرحوم آیت الله محمدعلی ناصری از اساتید اخلاق حوزه در یکی از دروس اخلاق خود به موضوع «روش رسیدن به سعادت دنیا و آخرت» پرداختند که متن آن بدین شرح است:
صحبت از خیر دنیا و آخرت بود، اهل بیت علیه السلام چیزهایی که وسیله خیر دنیا و آخرت است را برای ما میفرمایند.
شخصی از امام علی علیه السلام سوال کرد که «عَنِ الْخَیْرِ مَا هُوَ؟»؛ یا امیرالمومنین خیر دنیا و آخرت چیست؟ و چگونه خیر دنیا و آخرت نصیب ما میشود؟
حضرت فرمودند که خیر آن نیست که مالت فراوان یا فرزندانت بسیار و مرید باشند یا مرید زیادی داشته باشی؛ بلکه خیر آن است که علمت افزون و بردباریت بسیار باشد و اگر بر مردم می بالی، بالیدنت به پرستش پروردگارت بود.
خیر آن است که خدا را بشناسیم؛ خدایی که کارخانههای وجودی را در وجودت قرار داده، بزرگت کرده و به تو آبرو داده و محبت تو را در دل مردم قرار داده است. به این مطلب علم پیدا کن و به آن توجه کن. هر آنچه که از مال دنیا داری و با آن مباهات میکنی همه را خدا به تو داده، عزت و آبرو زیبایی و خوش صورتی را خدا به تو داده است. بنابراین از خدا تشکر کن و تشکر از او به این است که توجه به خدا داشته باشی، چراکه او خالق و رازق توست، خدا تو را زنده نگه داشته است و هر نَفَس تو به اذن خدا انجام میگیرد. به قدرت و علم خدا توجه داشته باش به اینکه چقدر دوستت دارد، دوازده ملائکه را مامور کرده تا شیاطین انسی و جنس اذیتمان نکند.
علم و عمل باید با هم باشند، آنچه که خدا دستور داده تا عمل کنیم همه به نفع دنیا و آخرت ماست.
حلم و صبر داشته باش و در اجتماع با گذشت باش، تا کسی چیزی به تو گفت زود عصبانی نشو، بلکه صبر داشته باش و برای خدا تحمل کن.
امام حسن (ع) از هر جهاتی مورد توجه بودند و همه دوستشان داشتند. زمانی که حضرت از یک جایی عبور میکردند بسیار مورد توجه بودند. شخصی از شام آمده بود و مشغول صحبت با رفقایش بود، وقتی حضرت رد می شدند، آن مرد شامی از رفقایش سوال کرد آن فرد کیست که با اسبش میرود؟ گفتند او حسن بن علی است. آمد دهانه اسب را گرفت و شروع کرد به فحاشی به امام حسن مجتبی (ع). آنچه که سزاوار اهل باطل بود به حضرت بیان کرد.
حضرت سکوت کردند و سپس به او فرمودند: گویا شما اینجا غریب هستید، به خانه ما تشریف بیاورید ما از شما پذیرایی میکنیم و اگر قرض و مشکلی دارید آن را ادا میکنیم، اگر هم دشمن داری، در مقابل او از تو دفاع میکنیم. ناگهان آن جوان منقلب شد و به دست و پای حضرت افتاد و بوسید و گفت خدا میداند ولایت را کجا ببرد. همه اهل بیت علیهم السلام اینگونه برخورد میکردند.
حضرت میتوانست طوری جواب او را بدهد که آن شخص تا آخر عمرش صحبت نکند، اما هرگز چنین نکرد. ما هم پیرو همین امام هستیم تا کسی چیزی به ما گفت زود عصبانی میشویم که به من توهین کرده است و میخواهیم او را نابود کنیم. کدام توهین؟ تو روزی چند بار به خدا توهین میکنی، خدا چیزی نمیگوید و تحمل میکند، امام زمان (عج) می بیند و چیزی نمیگوید، هر کاری که ما انجام میدهیم امام زمان (عج) می بیند و میداند اما تحمل میکند و مامور به صبر است تا شاید پشیمان شویم و توبه کنیم تا خدا او را ببخشد؛ بنابراین بهتر است انسان کمی به خود بیاید.
امام علی علیه السلام در ادامه میفرمایند زمانی که با دیگر بندگان خدا معاشرت میکنی به دنبال این باش تا به آنها خیر برسانی، هر آنچه که برای خود میخواهی برای برادر دینی ات هم بخواه، اگر میخواهی کسی سرت کلاه نگذارد سر کسی کلاه نگذار، اگر میخواهی کسی غش در معامله با تو نکند با کسی چنین نکن، اگر میخواهی کسی متعرض به ناموس تو نشود، متعرض به ناموس کسی نشو. قاعده این است، دنیا دار مکافات است.
در روایت دیگری آمده است که در آیه ۳۱ سوره آل عمران میفرماید: «إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»؛ اگر خدا را دوست میدارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد.
اگر خدا را دوست داری به دستوراتش هم عمل کن. خدا فرموده است «أنتُم کالمَرضی و انا کالطَّبِیبِ»؛ شما مانند بیمارید من چون طبیب.
مصلحت مریض را دکتر میداند. دکتر هر چه گفت مریض چشم میگوید. ما همه مریض هستیم و خداوند طبیب ماست، برایمان نسخه نوشته است و نسخه او قرآن است به آن عمل کنیم.
قرآن نسخه محبین و علاقمندان به ولایت است که امراض ظاهری و باطنی خود را با قرآن مداوا کنند.
در روایت است که امام محمدباقر علیهالسلام فرمودند: «إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ أنَّ فیکَ خَیرا فَانظُر إلی قَلبِکَ ؛ فَإِن کانَ یُحِبُّ أهلَ طاعَةِ اللّه ِ و یُبغِضُ أهلَ مَعصِیَتِهِ فَفیکَ خَیرٌ وَاللّه ُ یُحِبُّکَ ، وإن کانَ یُبغِضُ أهلَ طاعَةِ اللّه ِ ویُحِبُّ أهلَ مَعصِیَتِهِ فَلَیسَ فیکَ خَیرٌ وَاللّه ُ یُبغِضُکَ ، وَالمَرءُ مَعَ مَن أحَبَّ»؛ هرگاه خواستی بدانی که در تو خیری هست، به قلبت بنگر. اگر فرمانبران خدا را دوست و معصیت کاران را دشمن میداشت، پس در تو خیر هست و خداوندْ دوستت میدارد و اگر پیروان خدا را دشمن میداشت و معصیتکاران را دوست میداشت، پس در تو خیری نیست و خداوندْ، دشمنت میدارد ؛ چون انسان، همراه کسی است که دوستش میدارد.
اگر میخواهی بفهمی که امیدی هست که ثابت قدم بمانی و این ایمان و ولایت را با خودت به آخرت میبری یا نه خودت را امتحان کن. بنابراین برای اینکه انسان بفهمد خیر دنیا و آخرت را دارد یا نه، ملاک این است که اهل حق را دوست داری و اهل باطل را دشمن میدانی.
روایت است از حضرت امیرالمؤمنین (ع) که به فرزند خود محمد حنفیه وصیت میکردند: فرزندم اگر میخواهی خیر دنیا و آخرت داشته باشی از مردم قطع امید کن و توقع کمک از آنها نداشته باش، به مال کسی چشمداشتی نداشته باش و به خودت تکیه کن. خداوند متعال مدیر است و به مغزت القا میکند که برای زندگی خود چه کاری انجام دهی. از مردم قطع امید کن تا به خدا وصل شوی و راهنماییت کند.
در روایت است که شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد که دعایی به من یاد بده تا جامع باشد و خیر دنیا و آخرت در آن باشد. حضرت فرمودند که در هر حالی حمد خدا را بگو و «الحمدلله» بگو که خداوند حمد تو را میشنود و جوابت را میدهد.
در روایت دیگری حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند: «اگر کسی میخواهد که بدون عشیقه عزیز شود و هیبتی بدون قدرت و سلطنت و حکومتی داشته باشد و غنی باشد بدون مال، از اعمال گذشته خود توبه کند و خدا را اطاعت کند و وظیفه بندگی اش را انجام دهد و مرتکب گناه نشود».
سلمان و اباذر و اویس هیچ چیز نداشتند اما ببین چقدر عزیز و محترم بودند.
با خدا این اتحاد را پیدا کن. درِ خانه این مسئول و آن مسئول رفتن فایده ندارد، اگرم خبری باشد مقطعی است و همیشگی نیست و ارزش ندارد؛ اما درِ خانه خدا رفتن فایده زیادی دارد و همیشگی است، مخلوقات که هیچ، ملائک هم مریدت میشوند.
نظر شما