در حقیقت، آمریکا کاملا در راستای منافع رژیم اشغالگر قدس ایفای نقش می کند و از حماس توقع دارد که پذیرای نکات مطلوب محور آمریکایی-صهیونیستی باشد. موضوعی که تحقق آن از نگاه مقاومت فلسطین غیرممکن است. با این همه، به تازگی "دنیس راس"، از چهره های شناخته شده سیاست خارجیِ خاورمیانه ای آمریکا که سال ها در وزارت خارجه این کشور مشغول به کار بوده و در این حوزه چه از منظر تئوریک و پژوهشی و چه عملیاتی و دیپلماتیک فعال بوده، در مقاله ای برای نشریه "فارن اِفرز" که از جمله مهمترین نشریات سیاست خارجی آمریکا است، به واکاوی ابعاد مختلف یک طرح معنادار در مورد آینده معادلات مطرح در منطقه غرب آسیا پرداخته است.
دنیس راس در مقاله خود به طور خاص به این نکته اشاره می کند که: اولا، هر چه سریعتر باید مذاکرات آتش بس جنگ غزه به نتیجه برسد تا زمینه برای تحقق دستورکار اصلی آمریکا در منطقه خاورمیانه یعنی توسعه توافق عادی سازی روابط دولت های عربی-اسلامی با رژیم اشغالگر قدس فراهم شود. دنیس راس معتقد است که این مساله کاملا به نفع اسرائیل است و می تواند محور مقاومت و ایران را با فشارهای جدی رو به رو کند و زمینه را به ادعای وی برای یک ائتلاف سازی بزرگ علیه آن ها فراهم سازد. دنیس راس بر این باور است که تشکیلات خودگردان فلسطینی بایستی مسوولیت های امنیتی و حکمرانی در نوار غزه را برعهده بگیرد و در عین حال، به اعتقاد این تحلیلگر و کارشناس آمریکایی، افکار عمومی فلسطینی باید تشکیلات خودگردان را چیزی ورای صرفا یک ضامن امنیتی برای اسرائیل ارزیابی کنند.
به بیان ساده تر، افکار عمومی فلسطینی باید اعتمادی قابل توجه را به شیوه حکمرانی تشکیلات خودگردان فلسطینی پیدا کنند. تشکیلاتی که به هیچ عنوان نباید از منابع خود برای آنچه دنیس راس تغذیه تروریسم و کمک به گروه های مقاومت فلسطینی عنوان می کند، استفاده کند. دنیس راس مدعی است که هم اسرائیل و هم دولت آمریکا باید به ایده تشکیل دولت مستقل فلسطینی با مدیریت تشکیلات خودگردان کمک کنند. این تشکیلات نیز باید تضمین دهد که در هیچکدام از انتخابات های فلسطین، افرادی که کوچکترین ارتباطی با جریان مقاومت فلسطین دارند و یا اقدامی علیه اسرائیل انجام داده اند، نباید امکان مشارکت داشته باشند.
*"دنیس راس" در مقاله خود در نشریه "فارن افرز"، طرحی را پیشنهاد می کند که در قالب آن باید جنگ غزه خاتمه یابد، دستورکار عادی سازی روابط اسرائیل با اعراب و به ویژه عربستان سعودی دنبال شود و در عین حال، حاکمیت نوار غزه و به طور کلی ایجاد یک دولت فلسطینی به تشکیلات خودگردان واگذار شود.
شایان ذکر است که تاکید دنیس راس بر آتش بس در جنگ غزه نیز نه از روی خیرخواهی بلکه به این دلیل است که اساسا دولت هایی نظیر عربستان هرگونه عادی سازی روابط با صهیونیست ها را منوط به پایان یافتن جنگ غزه کرده اند. موضوعی که طرح آن صرفا به دلیل فشار افکار عمومی این دسته از کشورها به حکامشان انجام گرفته است. از این رو، طرح دنیس راس از 3 منظر، متوهمانه و بی پایه به نظر می رسد:
یک: اصل توافقات ابراهیم زیر سوال است
دنیس راس در تشریح طرح خود در قالب مقاله اش در نشریه فارن افرز، همه مسائل را خطی دیده است. گویی همه چیزی پشت سر هم قرار می گیرد و در نهایت اسرائیل و آمریکا به آنچه می خواهند می رسند. این در حالی است که در این رابطه موانع زیادی وجود دارد. یکی از بزرگترین چالش ها در این رابطه این است که پس از آغاز جنگ غزه و نسل کشی گسترده رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه و به شهادت رساندن بیش از 40 هزار فلسطینی دراین منطقه، هزینههای هرگونه عادی سازی روابط دولت های عربی و اسلامی با رژیم اشغالگر قدس به نحو قابل توجهی افزایش یافته است.
اکنون افکار عمومی عربی به شدت در مقابلِ توافقات ابراهیم گارد دارند و این مساله در قالب نظرسنجی های مختلف نیز تایید شده است. به عنوان مثال، مرکز افکارسنجی عربی که یکی از معتبرترین مراکز نظرسنجی در جهان عرب است، در گزارشی تاکید کرده که پس از عملیات هفتم اکتبر، ایده تقابل نظامی با اسرائیل به شدت در میان افکار عمومی کشورهای عربی محبوب شده و حتی بازیگرانی نظیر ایران که به مقابله با رژیم اشغالگر قدس برخاسته اند نیز توانسته اند محبوبیت قابل توجهی را کسب کنند. نکته قابل تامل اینکه آن دسته از کشورهای عربی نظیر امارات که روابط خود را با اسرائیل عادی سازی کرده اند و یا همچون عربستان سعودی در آستانه عادی سازی روابط با صهیونیست ها هستند، به شدت با کاهش اقبال عمومی افکار عمومی جهان عرب نسبت به خود مواجه شده اند.
بگذریم که اساسا جهان عرب متوجه شده که مسیر مذاکره با صهیونیست ها صرفا به ضرر آن ها است و صهیونیست ها اهداف غیرسازنده خود را در قالب آن پیگیری می کنند. از این رو، دنیس راس در مورد تحقق چیزی صحبت می کند که حتی همین حالا نیز بی اعتبار است. فراموش نکنیم که محمد بن سلمان ولیعهد عربستان به تازگی در موضع گیری به مقام های آمریکایی اعلام کرده که در راستای عادی سازی روابط کشورش با اسرائیل، به شدت از ترور خود و تهدید جانش می ترسد و نگران است که مبادا وی نیز به سرنوشت انور سادات دچار شود. موضوعی که خود پیام های معناداری را به ذهن مخابره می کند.
دو: چالش عدم محبوبیت و مشروعیت برای تشکیلات خودگردان فلسطینی
دنیس راس در گزارش خود به نحوی از تشکیلات خودگردان فلسطینی صحبت می کند انگار که هم افکار عمومی فلسطینی و هم جهان عرب، به شدت به این تشکیلات تکیه دارند و آن را معتمد خود می دانند. این در حالی است که قبل از آغاز جنگ غزه، میزان محبوبیت تشکیلات خودگردان به شدت اُفت کرده بود و حتی گزارش های مختلفی از جنگ قدرتِ قابل توجه در درون این تشکیلات نیز به گوش می رسید.
به بیان ساده تر، قبل از آغاز جنگ غزه، تشکیلات خودگردان فلسطینی تا حد زیادی به محاق رفته بود و از بحران عدم مشروعیت و محبوبیت رنج می برد. در عین حال، این تشکیلات نمودی عینی از شسکت خوردن ایده مذاکره با صهیونیست ها نیز به شمار می رود. تشکیلاتی که در دهه 1990 میلادی با صهیونیست ها توافق صلح امضا کرد اما نتوانست به هیچکدام از چیزهایی که در مورد آن ها مذاکره کرده بود برسد و اسرائیل صرفا از مذاکره با این تشکیلات در راستای تامین منافع خود استفاده کرد. جالب اینکه قبل از آغاز جنگ غزه، برخی رسانه های اسرائیلی در گزارش هایی تاکید داشتند که نتانیاهو قویا خواستار تقویت تشکیلات خودگردان فلسطینی است زیرا وجود این تشکیلات به نفع اسرئیل است! حال اینکه آمریکایی ها روی این تشکیلات قمار می کنند و آن را تکیه گاه امن ملت فلسطین ارزیابی می کنند، حقیقتا عجیب و البته گزاره ای بی اعتبار است.
سه: گزاره بیپایه حذف ایده مقاومت از جامعه فلسطینی!
دنیس راس در تشریح ایده خود در نشریه فارن افرز، گزاره ای عجیب را مطرح می کند و تاکید دارد که تشکیلات خودگردان به عنوان مسوول اصلی جریان حکمرانی فلسطینی باید از حضور چهره هایی که به هر نحو ممکن علیه اسرائیل فعالیت داشته اند و اقدامی را علیه آن انجام داده اند، در حوزه حکمرانی و یا حتی اعطای کمک های مالی و حمایتی به خانواده های آن ها خودداری کند.
به بیان ساده تر، تشکیلات خودگردان باید ایده مقاومت فلسطینی را به مثابه یک ایده رد شده و مذموم در نظر گیرد و با رزمندگان و مجاهدان فلسطینی و خانواده های آن ها شبیه به تروریست ها برخورد کند. این جنس از موضع گیری دنیس راس نیز کاملا عجیب و غیرواقعی است. اساسا عملیات طوفان الاقصی نمودی از خروش ملت فلسطین و مقاومت آن ها در برابر تجاوزگری های صهیونیست ها بود.
ملت فلسطین سال هاست که به این نتیجه رسیده اند که جز با مقاومت در برابر اسرائیل قادر به تامین اهداف و منافع خود نیستند. حتی خودِ محافل نظامی و اطلاعاتی اسرائیلی نیز اعتراف می کنند که ایده مقاومت را نمی توان از جامعه فلسطینی حذف کرد. بگذریم که مگر می شود یک ملت که سرزمینشان اشغال شده، در برابر اشغالگر مقاومت نکنند و به آن رضایت بدهند؟ دنیس راس فراموش کرده که منزوی شدن تشکیلات خودگردان فلسطینی از چشم افکار عمومی فلسطینی تا حد زیادی نتیجه رویکردهای سازشکارانه آن است و امروز اگر می بینیم که نوار غزه و کرانه باختری و حتی عمق اراضی اشغالی،| شاهد اوج گیری ایده مقاومت در برابر دشمن اسرائیلی است، همه و همه ریشه در درس هایی دارند که ملت فلسطین آن ها را در طی بیش از هفت دهه اخیر به خوبی یاد گرفته و مرور کرده اند. از این رو، آنچه در جامعه فلسطینی ارزش دارد و مساله ای محوری محسوب می شود، مقاومت است و آنچه منزوی است، سازشکاری است.∎
نظر شما