الهه فراهانی- روزنامهنگار
«دخترم را دیدم که در بینالحرمین راه میرفت. خوشحال بود و میخواست قاتلش را ببخشیم.» این خواب عجیبی بود که مادر مقتول چند روز قبل از قصاص قاتل دخترش دید و همان زمان تصمیم گرفت از قصاص بگذرد.
بهگزارش همشهری، ماجرایی که باعث تشکیل این پرونده جنایی شد به اواسط خرداد1397 در یکی از شهرهای مرکزی کشور برمیگردد. آن روز پلیس در جریان قتل زنی 28ساله در یکی از خیابانهای شهر قرار گرفت.
این زن که مدت کوتاهی از ازدواجش میگذشت، در خیابان توسط فردی ناشناس هدف ضربات چاقو قرار گرفته و جان باخته بود.با شروع تحقیقات پلیسی، فرضیههای مختلفی بررسی و چند مظنون بازداشت شدند اما هیچکدام عامل جنایت نبودند.
مظنون اصلی
در فهرست مظنونان پسری جوان به نام عباس به چشم میخورد. وی خواستگار سابق مقتول بود؛ اما آنطور که خانواده مقتول میگفتند، دخترشان به او جواب منفی داده بود. عباس مردی خشن بود و به همین دلیل مقتول به او جواب منفی داده و درنهایت با فرد دیگری ازدواج کرده بود. همین اطلاعات کافی بود تا فرضیه قتل از سوی عباس قوت یابد. شک مأموران به این مرد وقتی بیشتر شد که آنها دریافتند عباس پس از جنایت بهطرز مرموزی ناپدید شده است. او محل زندگیاش را ترک کرده بود و هیچکس نمیدانست کجا رفتهاست. در این شرایط بود که دستور بازداشت وی صادر شد.
عذاب وجدان
درحالیکه سرنخی از عباس وجود نداشت، مدتی بعد اتفاق عجیبی رخ داد. این مرد با پای خودش به اداره پلیس رفت و به قتل تازهعروس اعتراف کرد. او گفت: من عاشق پرستو (مقتول) بودم. او دختر همسایه ما بود و من همه رویایم زندگی با پرستو بود. قرار بود با هم نامزد کنیم؛ اما او دیگر مرا نمیخواست. میگفت من عصبی هستم و راست میگفت. من هروقت عصبانی میشدم نمیتوانستم خودم را کنترل کنم و کتکش میزدم. وقتی به من جواب منفی داد، دنیا روی سرم خراب شد. پس از مدتی هم متوجه شدم با خواستگار دیگرش ازدواج کردهاست و کنترلم را از دست دادم. روز حادثه سد راه پرستو شدم و به او گفتم که چرا با من این کار را کردی؟ او گفت که ازدواج کرده و خواست که دیگر مزاحمش نشوم. من هم که عصبانی شده بودم، با چاقو چند ضربه به وی زدم. بعد از قتل، وسایلم را جمع کردم و خودم را رساندم به نقطه صفر مرزی تا قاچاقی از کشور خارج شوم؛ اما درست وقتی میخواستم از مرز خارج شوم، پشیمان شدم. آنقدر عذاب وجدان داشتم که تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم و بهخاطر کاری که کرده بودم، مجازات شوم.
خواب عجیب
این مرد پس از محاکمه در دادگاه به قصاص محکوم شد و پس از قطعیشدن رأی، شمارش معکوس برای قصاص وی آغاز شد. درحالیکه همهچیز مهیا بود تا حکم اجرا شود و نام عباس در فهرست اعدامیان قرار گرفته بود، اولیای دم درست چند روز قبل از اجرای حکم و در آستانه اربعین، راهی دادسرا شدند و گفتند که میخواهند قاتل دخترشان را ببخشند. مادر مقتول درباره تصمیمشان گفت: شب قبل خواب عجیبی دیدم. دخترم را دیدم که در بینالحرمین قدم میزند. او میخندید و میگفت برای زیارت آمده است و میخواست که ما قاتل را ببخشیم. وقتی از خواب پریدم، حال عجیبی داشتم. احساس کردم این یک نشانه است و باید به خواست دخترم عمل کنم. با همسرم صحبت کردم و به این نتیجه رسیدیم که قاتل دخترمان را ببخشیم. سپس هردو در اجرای احکام حاضر شدیم تا قبل از رفتن قاتل دخترمان پای چوبه دار، برگه رضایت را امضا کنیم؛ اما شرطی هم داریم برای این بخشش.
مکث
شرط بخشش
خانواده مقتول برای بخشش قاتل دخترشان شرط جالبی مطرح کردند. مادر مقتول درباره این شرط گفت: به نیت 14معصوم(ع) تصمیم گرفتیم شرط کنیم که قاتل باید 14پیرمرد و پیرزن بیبضاعت را که آرزویشان سفر به کربلاست و شرایط رفتنش را بهدلیل وضعیت مالی و اقتصادی ندارند، پیدا کند تا این آرزوی بزرگشان را عملی کند؛ چراکه مطمئن هستیم دخترم با این کار خوشحال میشود و روحش در آرامش خواهد بود. وقتی خانواده مقتول شرطشان را مطرح کردند، خبر به گوش قاتل که در زندان در انتظار اجرای حکم بود رسید و او با شنیدن خبر بهشدت خوشحال شد و آن را پذیرفت. مرد محکومبهقصاص حالا جستوجوی خود را برای پیداکردن 14زوج سالخورده که رویایشان سفر به کربلاست، آغاز کرده است.
خواب عجیب مادر مقتول باعث نجات قاتل از قصاص شد
رؤیای رهایی در بینالحرمین
«دخترم را دیدم که در بینالحرمین راه میرفت. خوشحال بود و میخواست قاتلش را ببخشیم.» این خواب عجیبی بود که مادر مقتول چند روز قبل از قصاص قاتل دخترش دید و همان زمان تصمیم گرفت از قصاص بگذرد. روزنامه همشهری امروز،روزنامه همشهری صبح،صفحه روزنامه همشهری،دانلود روزنامه همشهری امروز،همشهری آنلاین
صاحبخبر -
نظر شما