«تانیا حاج حسن» خانم پزشک با اصالت عربی که برای اقدامات بشردوستانه به غزه رفته بود از آنچه با چشمان خود دیده بود، در برابر حاضران سخن گفت و اشک همه شنوندگان با شنیدنش سرازیر شد.
وی گفت: «مرا ببخشید که شما را با گفتههایم ناراحت میکنم اما معتقدم این حرفها را همه باید بشنوند. در این ده ماه صحنههای دردناک بسیاری دیدم. یکبار پسربچهای که از ناحیه گردن زخمی شده بود را برای مداوا آوردند. خوشبختانه اندام تنفسی آسیب جدی ندیده بود و او زنده مانده بود. سراغ خواهرش را گرفت. خواهرش که دختربچهای خردسال بود به شکلی سوخته بود که برای برادر قابل شناسایی نبود. پدر و مادر و سایر خواهر و برادران همگی به شهادت رسیده بودند و تنها این دو بچه از مرگ نجات پیدا کردند. بعد از عمل جراحی، دیدم با خود سخن میگوید. نزدیک رفتم تا ببینم چه می گوید؟ آن پسربچه گفت که تمام عزیزانم که دوستشان داشتم از این دنیا رفتند. مطمئنم همه انها به بهشت رفتهاند. ای کاش من هم مرده بودم! من نیز بعد از آنها طاقت ماندن ندارم!»
این روایت تلخ از غزه یکی از هزاران ماجرای دردناکی است که هر روز بارها و بارها در باریکه غزه برای شهروندان فلسطینی رخ میدهد.
نظر شما