این روزها که با جنایات و شیطنتهای اسرائیل بهعنوان دست جنایتکار آمریکا، شرایط عمومی خاورمیانه و به تبع آن ایران حساس شده، لازم است اندکی به خود نگاه کرده و راه و چاره نوینی در حرکت پیدا کنیم. بارها مقام معظم رهبری گفتهاند که مذاکره نمیکنیم، جنگ هم نمیشود. البته همانطورکه ایشان گفتهاند، خوشبختانه جنگ نشده و البته تحرکات برخی نیروهای ما در جبهه مقاومت و مبارزه با تروریسم داعشی نمیتواند مصداق جنگ باشد. اما اگر ظریفتر نگاه کنیم، میبینیم که 40 سال است که ما در کشور و حتی در بیرون کشور شعار «مرگ بر آمریکا» را تکرار میکنیم و آمریکا نیز در هر کجا و به هر طریق که توانسته علیه کشورمان اقدامات ایذائی کرده است و از قِبَل این اقدامات، خسارات فراوانی به ایران وارد کرده است. پس میبینیم که در یک فضای جنگ اعلامنشده هستیم و بزرگترین شاخصه آن خروج یکطرفه آمریکا از معاهده برجام است. معاهدهای که به قول همه کشورهای امضاکننده برجام، دست ایران را در امر نظامی-هستهای بسته بود. در طول این 10 سال فضای جنگ اعلامنشده، حکمرانان ایران کوشیدهاند فضای داخلی و مخصوص شرایط اقتصادی کشور را بری از هرگونه تنش نشان دهند و کوشش در بهبود شرایط زندگی مردم داشته باشند که صد البته در این کار نیز موفق نبودهاند. یعنی از یک سو در یک فضای جنگ اعلامنشده هستیم و از سوی دیگر همه تبعات و مشکلات فضای جنگ را انکار میکنیم. حتی اگر کره شمالی را مثال بزنیم، این کشور با وجود داشتن سلاح هستهای و گاه سخنان رهبر آن، چنین فضای ضدآمریکایی علیه آمریکا را به وجود نیاورده درحالیکه مردم آن در شرایط جنگی و به دور از همه مواهب عادی روزگار میسپرند. اگر امروز ما از ناترازی آب، گاز، برق و البته زمین و خاک و تجارت خارجی سخن میگوییم، فراموش نکنیم که در سیاست خارجی و سازماندهی داخلی دچار ناترازی اصلی هستیم که شاید این ناترازی علتالعلل دیگر ناترازیها باشد و البته سیاستهای داخلی مزید بر علت است.
چگونه کشوری میتواند 40 سال در فضای جنگ زندگی کند و مردم آن شرایط جنگی را حس نکنند. آیا این معجزه است؟ شاید در مرحله اول آن را به عالم غیب یا مدیریت بینظیر مربوط کنند اما واقعیت آن است که در این 40 سال سرمایههای کشور صرف روپوشگذاری بر نتایج مترتب بر توطئههای آمریکا و اینکه مردم نتوانند احساس اثرات مبارزه با آمریکا را داشته باشند، شده است و چنین است که اثرات آن یعنی رشد ظاهری شهرنشینی و شبیهسازی جامعه مثل کشورهای ظاهرا پیشرفته، نمایان شده است. درحالیکه علاوه بر آنکه منابع کشور صرف شده، امروز به ناترازیهای مختلف و به خطر افتادن تمدن دیرپای ایرانزمین رسیدهایم.
در 40 سال صدها میلیارد دلار ارز به دست بانک مرکزی ظاهرا برای تکنرخیکردن ارز (که موفق نبودهاند) از سوی قاچاقچیان و صادرکنندگان سرمایه به خارج از کشور یعنی ترکیه و دوبی و کانادا و آمریکا و دیگر کشورها ارسال شده و بدون آنکه کشاورزی کشور به روش پیشرفته مجهز شود، سالانه بین 10 تا 25 میلیارد دلار ارز صرف واردات نهادههای دامی و محصولات کشاورزی میشود و با سیاستهای انرژی بیش از بسیاری از کشورها بنزین و گاز و گازوئیل یعنی معادل حدود هشت میلیون بشکه نفت در روز مصرف میکنیم و نتوانستهایم حتی سیاست مبارزه با زباله و پسماند و آلودگی خاک و رودخانهها را در پیش بگیریم. آیا رئیسجمهور جدیدمان که صادقانه میگوید با مردم صادق است، میتواند حقیقت را به مردم ارائه دهد و آیا میتواند خود را از ریل فروهشتگر به ریل فراهشتگر برساند و با سیاستهای جدید نجاتدهنده کشور مردم را از آینده ایران و نسلهای بعدی آگاه کند. آیا میتواند به کشاورزان صریحا اعلام کند که کشاورزی وابسته به چاهها پس از مدتی نابود میشود.
درست است که ایشان با صداقت اعلام کرد که برنامه هفتم را اجرا میکند ولی کیست که نداند برنامه هفتم اگر به تمام آن بیندیشیم، نهتنها اجراکردنی نیست بلکه رئیسجمهور را در گردابی از بوروکراسی و تصمیمات غیرسازنده و غیررهاننده میکشاند و صد البته ایشان سایه مدعیان داشتن برنامهای به جز برنامه هفتم را از سر مردم و کشور کوتاه کرد. اما این برنامه هفتم بدون توجه به اولویتهای آن و سیاستگذاری متناسب با فضای جنگ، هرچند جنگ نباشد، شایسته نیست.
آقای رئیسجمهور باید بداند و یقینا میداند که تداوم سیاستهای اقتصادی-اجتماعی یعنی روکشکشیدن بر فضای جنگ اعلامنشده و صورت با سیلی سرخکردن، ایران را به قهقرا خواهد برد بنابراین آنچه از رئیسجمهور انتظار میرود، آن است که اگر تشخیص دهد این کلمات صواب است، خود سیاستهای لازم را برای هماهنگی فضای جامعه با فضای جنگ اعلامنشده تدبیر کند. اگر چنین بیندیشد، آنگاه میتوان این سیاستها را تدوین کرد و به مردم حقیقت را گفت؛ والا پس از چهار سال حتی بدون فضای جنگ، تداوم سیاستهای موجود بر مسائل، مشکلات، اتلاف منابع، ناترازیها و درجه محرومیتها خواهد افزود و البته این در حالی است که جنگ واقعی نباشد که آن تدبیرهای دیگری میطلبد ولی به هر حال معلوم است که فضای جنگ بر کشور همچنان سایه افکنده و تداوم خواهد یافت و بههمینعلت نیاز به شجاعت، واقعبینی، صراحت و صمیمیت با مردم خواهد بود؛ والا وعده صادق وجود نخواهد داشت.