جنگ ۱۰ ماهه بین اسرائیل و حماس در نوار غزه مدتها پیش از جغرافیای محلی خود فراتر رفت و باعث تشدید تنشهای نظامی خطرناک در سراسر خاورمیانه شد. فارن افرز در یادداشتی به قلم دالیا داسا کایا عضو ارشد مرکز روابط بینالملل UCLA Burkle نوشت: از جمله درگیریهای مرگبار در مرز اسرائیل و لبنان، حملات حوثیها در دریای سرخ و تلآویو، حملات گروههای شبهنظامی منطقه به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه و حتی درگیریهای مستقیم بین اسرائیل و ایران. سپس در عرض ۲۴ ساعت در هفته گذشته، اسرائیل مسوولیت ترور فؤاد شکر، یکی از فرماندهان ارشد حزبالله را در بیروت به تلافی حمله موشکی حزبالله به بلندیهای جولان بر عهده گرفت و چند ساعت بعد اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در تهران هدف حمله قرار گرفت و ترور شد. این دو ترور باعث شد بسیاری از ناظران از فوران یک جنگ منطقهای فاجعهبارتر بیم داشته باشند. چرا اسرائیل در حال حاضر به گونهای پرخطر در حال افزایش تنشها است؟ مطمئنا حملات اخیر آن به خودی خود بیسابقه نیستند. این رژیم سابقه طولانی در ترور رهبران فلسطینی دارد و صدها نفر از عوامل حزبالله را در لبنان و سوریه ترور کرده است.
در حالی که دورههای قبلی تشدید تنش در ۱۰ ماه گذشته به یک جنگ منطقهای همهجانبه منجر نشده است اما کاهش تنش و مهار نهایی هرگز تضمین نمیشود. محاسبات منطقی هر دولتی که در راستای خویشتنداری باشد، میتواند ناگهان تحتتاثیر رویدادهای میدانی قرار گیرد و منجر به اشتباهات محاسباتی یا حتی تصمیمهای استراتژیک عمدی برای ایجاد درگیری گستردهتر شود. سرعت و ماهیت حملات اخیر اسرائیل به طور چشمگیری خطر تشدید تنش و جنگ را افزایش داده است. رهبران اسرائیل بدون شک میدانند که ترورهای پشت سر هم فواد شکر و اسماعیل هنیه تهران و دیگر شاخههای محور مقاومت را به انتقام ترغیب میکند.
گزارشهای مربوط به ترورهای هفته گذشته در رسانههای غربی، امکان اسرائیل را برای انجام حملات نظامی همراه با فناوری در عمق خاک دشمنانش مطرح میکند. پس ازعملیات ۷ اکتبر که از اسرائیل تصویر ناتوانی ارائه کرد، این گزارشها ممکن است این تصویر را تا حدی ترمیم کند. اما این تعبیر، واقعیتهای دشواری را که اسرائیل با آن مواجه است، دچار اشتباه میکند. اسرائیل ممکن است محدودیتها را در اقدامات منطقهای خود نه به این دلیل که احساس قدرت میکند، بلکه به این دلیل که احساس ضعف میکند، کنار بزند. اساسا، محاسبات استراتژیک بلندمدت کمی را برای تصمیمات خود به ارمغان میآورد.حمله حماس در ۷ اکتبر ضربه مهلکی به وضعیت بازدارندگی آن وارد کرد. اکنون، اسرائیل که میخواهد ریسکهای بزرگتری را متقبل شود و هزینههای بالاتری را جذب کند، در تلاشی دیوانهوار برای بازگرداندن بازدارندگی، به دنبال بهرهگیری از مزایای تاکتیکی است.
برای درک محاسبات فعلی اسرائیل، مهم است دریابیم که چگونه روحیه این رژیم از ۷ اکتبر تغییر کرده است. قبل از حمله حماس، اعتماد به نفس اسرائیل به اوج خود رسیده بود. اسرائیل به این باور رسیده بود که حتی اگر درگیری با فلسطینیها را حل نکرده باشد، کشورهای عربی آن را میپذیرند و میتواند ایران و متحدانش را عملا بدون عواقب یا به خطر انداختن حمایتی که از سوی ایالات متحده دارد، مورد حمله قرار دهد. سپس، تقریبا یکشبه، این اعتماد به نفس به یک احساس آسیبپذیری عمیق تبدیل شد. در سفر اواخر ژوئن به تلآویو، کارشناسان امنیتی و مقامات سابق دفاعی و اطلاعاتی به طور مکرر گفتند که ۷ اکتبر بسیاری از باورهای قبلی اسرائیل در مورد قدرت خود را زیر و رو کرده است.
حمله حماس اساسیترین پیشفرضهای اسرائیلیها را در هم شکست از جمله اینکه برتری نظامی و تکنولوژیک آنها میتواند دشمنانشان را منصرف کند، میتوانند با امنیت در پشت دیوارها و مرزهای مستحکم زندگی کنند و میتوانند از نظر اقتصادی بدون برداشتن گامهای اساسی در جهت صلح با فلسطینیها پیشرفت کنند. اکنون، همانطور که یکی از مقامات سابق امنیت ملی صراحتا به من گفت، بسیاری در نهادهای امنیتی میدانند که «اسرائیل آنقدر قوی نیست».
بسیاری از اسرائیلیهایی که در زمینه امنیت ملی تحصیل یا کار میکنند، از دولت خود به دلیل شکستهای امنیتی گسترده در ۷ اکتبر و پس از آن خشمگین هستند. آنها همچنین از اینکه سیاستمدارانی در قدرت هستند که نمیتوانند امنیت را تامین کنند، عصبانی هستند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل ممکن است هنگام سخنرانی در کنگره ایالات متحده در ماه ژوئیه مورد تشویق ایستاده قرار گرفته باشد اما مشاور امنیتی او، تزاچی هانگبی، زمانی که هفتهها قبل در کنفرانس امنیتی اسرائیل در هرتزلیا سخنرانی کرد، به سختی میتوانست حرفی به میان بیاورد. حضار او را سرزنش و کابینه را متهم کردند که امنیت اسرائیل را نادیده میگیرد. آنها از ناکامی کابینه اسرائیل در آزادسازی گروگانها بسیار ناراحت بودند. حتی در داخل اسرائیل، این تصور گسترده وجود دارد که نتانیاهو ممکن است جنگ را برای بقای سیاسی خود طولانی کند.
این نگرانی و خشم منعکسکننده چالشهای ملموس داخلی برای امنیت اسرائیل است. نیروهای نظامی اسرائیل در چند جبهه، از غزه گرفته تا کرانه باختری تا شمال اسرائیل و فراتر از آن، گسترده شدهاند. تلاش نتانیاهو برای بازنگری قوه قضائیه کشور در نیمه اول سال ۲۰۲۳، شکافهای جدی بین رهبران غیرنظامی و مقامات ارشد ارتش ایجاد کرده بود. در پاسخ به فشار ائتلاف نتانیاهو، هزاران نفر از نیروهای ذخیره اسرائیلی تهدید کردند که برای انجام وظیفه خود گزارش نخواهند داد. ارتش با تهدیدهای بیسابقهای از سوی افراطگرایان داخلی، از جمله از درون صفوف خود و ردههای دولتی مواجه است. هفته گذشته، فعالان و سیاستمداران دست راستی در اعتراض به بازداشت نیروهای ذخیره که متهم به سوءاستفاده از اسرای فلسطینی هستند، به یکی از پایگاههای ارتش اسرائیل یورش بردند. اسرائیل به دلیل تلفات و ویرانیهای عظیم در غزه حمایتهای بینالمللی را از دست داده و در مجامع حقوقی در لاهه، به دلیل هدایت جنگ و اشغال مستمرش در کرانه باختری با نظارت فزایندهای مواجه است.
علاوه بر این، تاثیری که حمله آوریل ایران بر اسرائیل داشت، در خارج از سرزمینهای اشغالی نادیده گرفته میشود. اسرائیل آشکارا هنگام هدف قرار دادن پرسنل ایران در تاسیساتی در دمشق که ایرانیها آن را یک مکان دیپلماتیک معرفی کردهاند، اشتباه محاسباتی کرد. اسرائیل چنین واکنش بیسابقه، عظیم و مستقیمی را که صدها پهپاد و موشک از خاک ایران به سمت اسرائیل پرتاب شد، پیشبینی نمیکرد. اگرچه اسرائیلیها با دفاع پیچیده و هماهنگ به رهبری ایالات متحده برخی از پرتابها را دفع کردند، اما به دلیل تکیه بر آمریکا بار دیگر تصور آنها خدشهدار شد. هرگونه احساس پیروزی تحتالشعاع این هشدار بود که ایران در وهله اول دست به این حمله جدی زد و در مرحله بعدی این نگرانی وجود دارد که ممکن است حمله بعدی به آسانی دفع نشود.
اما مقامات نظامی اسرائیل لزوما با تکیه بر بازدارندگی از طریق انکار- یعنی با متقاعد کردن دشمنان مبنی بر عدمموفقیت حملات – آنطور که ایالات متحده ترجیح میدهد، احساس راحتی و آرامش نمیکنند. از نظر این مقامات، اسرائیل در دفاع آوریل موفقیت کاملی نداشت زیرا در نهایت ائتلاف نظامی مانع از حمله نشد؛ فقط آسیب را محدود کرد. برنامهریزان نظامی اسرائیل بازدارندگی با مجازات را ترجیح میدهند؛ یعنی به دشمنان نشان دهند که حملات عواقبی را به دنبال خواهد داشت.
بسیاری از تحلیلگران امنیتی اسرائیل نگران موقعیت منطقهای در حال فرسایش اسرائیل هستند. آنها نگران افزایش قدرت ایران و متحدانش هستند و اگر تهران معتقد باشد که به اندازه کافی قادر به بازدارندگی در برابر اسرائیل از طریق روشهای متعارف نیست، ممکن است انگیزه بیشتری برای دستیابی به قابلیتهای هستهای خود داشته باشد. آنها بر این باورند که با تلاش ایران برای رسیدن به «لیگ قهرمانان»، همانطور که یکی از مقامات سابق امنیتی اسرائیل میگوید، این بازیگر در حال تنزل پیدا کردن است. یکی دیگر از مقامات نظامی سابق گفت که اسرائیل در حال از دست دادن قدرت بازدارندگی است «به حدی که هرگز دیده نشده است». با این حال، رهبری سیاسی اسرائیل همچنان به اسرائیلیها میگوید که در حال پیروزی است.
حمله ایران در آوریل، درک اسرائیلیها از تغییر اساسی در «روح» خاورمیانه را عمیقتر کرد. آنها معتقدند که دشمنان اسرائیل ممکن است اکنون فکر کنند که نابودی اسرائیل در واقع یک هدف واقعی است. البته این نگرانی ممکن است اغراقآمیز باشد؛ زیرا اسرائیل قابلیتهای نظامی را در منطقه حفظ کرده و همچنان از حمایت قوی ایالات متحده و دیگر قدرتهای غربی برخوردار است. اما تحلیلگران اسرائیلی اکنون احساس تهدید وجودی را ابراز و آن را متفاوت از هر چیزی که از زمان استقلال در سال ۱۹۴۸ احساس میکردند، توصیف میکنند. اما یک مقام ارشد سابق خاطرنشان کرد که برخلاف سال ۱۹۴۸، اسرائیل به درسهای دیوید بنگوریون، نخست وزیر بنیانگذار خود توجه نمیکند. بن گوریون توصیه کرد بهترین راه برای جبران ضعف، تقویت انسجام اجتماعی، تعمیق روابط دیپلماتیک و پیگیری صلح است. اما اسرائیل در همه جبههها در جهت مخالف حرکت میکند.
این تحلیلگر در ادامه این مقاله نوشت: در سفرم، یکی از مقامات سابق دولتی به من گفت که «زمین زیر پای ما در حال تغییر است.» از برخی جهات، این درست است و از جهات دیگر، تصویری معکوس نسبت به تصور اعتماد به نفس بیش از حدی است که اسرائیلیها قبل از ۷ اکتبر داشتند. اما با توجه به درک و واقعیت افزایش آسیبپذیری و اطمینان اسرائیلیها به حفظ حمایت ایالات متحده، اسرائیل احتمالا موضع تهاجمی خود را در منطقه حفظ خواهد کرد؛ حتی اگر این امر خطر یک جنگ منطقهای گستردهتر را افزایش دهد. پس از ترومای ۷ اکتبر، پذیرش خطر و اشتهای اسرائیل برای اقدامات تهاجمی نیز ممکن است بیشتر شود. همانطور که یک تحلیلگر اسرائیلی به من گفت، «در حال حاضر همه چیز قابل تصور است».
اما اسرائیل بدون هیچ استراتژی سیاسی به سمت شکست میرود. اعتقاد به نیروی نظامی بیرحمانه برای بازگرداندن بازدارندگی و دو برابر کردن رویارویی با ایران و متحدانش بدون برنامه بازی سیاسی یا استراتژیک، بعید است که پویایی نوظهور منطقهای که برنامهریزان نظامی اسرائیل را نگران میکند، تغییر دهد. همچنین بعید است که اعضای «محور مقاومت» را که ممکن است به شیوههای غیرمنتظره بیشتری روی آورند و اسرائیل را غافلگیر کنند، بازدارد.
پایان دادن به جنگ در غزه مطمئنا به کاهش تهدیدهای دلهرهآوری که اکنون اسرائیل با آن روبهرو است کمک میکند، اگرچه دور فعلی تشدید تنش بعید است که به توافق آتشبس یا آزادی گروگانهای اسرائیلی باقیمانده نزدیکتر شود. اما حتی پایان دادن به مناقشه غزه در نهایت معضل استراتژیک بزرگتر اسرائیل را حل نخواهد کرد. اگر اسرائیل همچنان بر این باور است که ادغام کاملتر خود در خاورمیانه از طریق بستن قراردادهای عادیسازی با همسایگان عرب، نیروهای شبهنظامی در منطقه را به حاشیه میبرد و دشمنی آنها را با اسرائیل کاهش میدهد، باید با این واقعیت کنار بیاید که درگیریاش با فلسطینیها اساسیترین تهدید وجودی آن را تشکیل میدهد. عملیات نظامی تاکتیکی چشمگیر ممکن است توهم پیروزی را ایجاد کند، اما تنها صلح پایدار با فلسطینیها میتواند امنیت واقعی را به ارمغان بیاورد.