شناسهٔ خبر: 68020964 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

اسلاوی ژیژک؛ روشنفکری که شوخی‌هایش از حس وحشت می‌آید و استالین را دوست دارد

اسلاوی ژیژک در حال کار بر روی کتابی درباره "فاشیسم نرم" است. او می گوید: "نازیسم یک استثنا بود مصداق فاشیسم انتحاری بود: همه آن ها را بکش. با این وجود، موسولینی و فرانکو مظهر فاشیسم نرم بودند. اگر موسولینی آن قدر احمق نبود که با هیتلر متحد شود به یکی از پدرخوانده‌های اتحادیه اروپا تبدیل می شود. آینده عصر فاشیسم نرم است. دنگ شیائوپینگ، چین را از یک کشور کمونیستی به فاشیسم نرم تغییر داد. اردوغان نیز دقیقا همین کار را در ترکیه انجام می کند اما پوتین شباهت بیش تری به هیتلر دارد".

صاحب‌خبر -

فرارو- مشکل زمانی است که شما و همسرتان ساعات کاری متفاوتی داشته باشید. همسر اسلاوی ژیژک دیر به رختخواب می‌رود حدود ساعت ۴ صبح، اما او ساعت ۱ صبح به رختخواب می‌رود. ژیژک صبح خانه را تمیز می‌کند، به فروشگاه می‌رود و صبحانه را آماده می‌کند: نان تازه، تخم مرغ آب پز و برای همسرش یک گریپ فروت. عصر بازه زمانی طلایی برای همسر ژیژک است.

به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن، او می‌گوید: "حالا روز کاری برای من تمام شده است من سزاوار استراحت هستم. روی مبل می‌نشیند پاهایش را بالا می‌گیرد چیز‌های کوچکی برای خوردن دارد سیگار کشیدن پشت سرهم و تماشا کردن فیلم. "یلا کرچیچ" روزنامه نگار اسلوونیایی همسر چهارم ژیژک یک هموطن لکانی (پیرو مکتب لکان در روانکاوی) است. ژیژک مشهورترین نظریه پرداز فرهنگی زنده عصر ما، روی مبل کنار همسرش نشسته و با لپ تاپ خود کار می‌کند و از یک وب سایت روسی استفاده می‌کند که در آن نقل قول‌هایی ذکر شده اند از گفته‌های مارکس، هگل، لکان، کی یرکگور، شلینگ و حتی خود او.

خبرنگار نشریه که با ژیژک و همسرش دیدار داشته می‌گوید: "ژیژک نمی‌تواند حرف اش را متوقف کند، اما می‌تواند به موقع سر ملاقات حاضر شود. ژیژک وسواس جسمانی‌ای دارد که اغلب در روشنفکران بزرگ دیده می‌شود. او دائما واکنش‌ها به شوخی‌هایش را بررسی می‌کند تا ببیند آیا زیاده‌روی کرده است یا خیر.

در خیابان‌های لیوبلیانا پایتخت اسلوونی تعدادی مجسمه عضلانی با برنز ریخته گری شده وجود دارد؛ نمایی از گذشته کمونیستی کشور در دوره زمامداری تیتو. از نظر ژیژک آن مجسمه‌ها فقط "چند چیز مزخرف" هستند و ارزش توضیح دادن ندارند. او با اشاره به بلوک مدرنیستی در نزدیکی میدان جمهوری می‌گوید: "اکنون به مرکز قدرت می‌رسیم. این ساختمان مجلس خلق در زمان کمونیسم بود سپس به پارلمان اسلوونی پس از فروپاشی یوگسلاوی تبدیل شد و آن ساختمان دارای پرچم ترسناک‌ترین بنا بود: مقر پلیس مخفی. خیلی خوب! من همیشه می‌گویم این سه گانه هگلی است: مردم، حزب و قدرت واقعی"!

ژیژک از طرفداران بزرگ پلیس مخفی است. او می‌گوید: "در بسیاری از کشور‌های اقتدارگرا این پلیس‌های مخفی منبع حقیقت بودند. وجودشان کاملا حیاتی است. پلیس‌های مخفی عملگرا هستند. من نسبت به کوبا بدبین هستم. آن‌ها پلیس مخفی را خراب کردند و فناوری ردیابی وسایل نقلیه را توسعه دادند و کاسترو گفت: "اکنون دیگر قاچاق در بازار سیاه وجود نخواهد داشت! " پلیس مخفی گفت: "دیوانه شدی؟ مردم ما از گرسنگی می‌میرند تنها چیزی که به آنان اجازه زنده ماندن می‌دهد بازار سیاه است! اگر این کار را بکنید انقلاب خواهد شد"!

ژیژک از موزه پلیس مخفی شمعی به شکل سر استالین خرید. این که ژیژک، استالین چهره ناخوشایند کمونیسم را دوست دارد در حالی که شکست رژیم کمونیستی استالین را جشن می‌گیرد یکی از چیز‌هایی است که او را به یک تناقض تبدیل می‌کند.

ژیژک امسال ۷۵ ساله شد. شهرت او شبیه یک "ستاره راک" و به عنوان یک روشنفکر به دنبال تفسیرهایش درباره بحران مالی بود. جهان لکانی‌اش به ارتباط بین سیاست و روانکاوی همراه بود. او فیلم‌هایی مانند "راهنمای منحرف در ایدئولوژِی" (۲۰۱۲ میلادی) را ساخت که نوعی نظریه انتقادی ملموس فرهنگ پاپ را ارائه می‌کرد که از زمان "رولان بارت" فیسلوف و نظریه پرداز ادبی فرانسوی به این سو دیده نشده بود. او در چهار سال گذشته نه کتاب نوشته و پنجاه کتاب بدون عناوین مشترک را از سال ۱۹۸۹ میلادی به این سو چاپ کرده است.

در آن سال اثر "ابژه متعالی ایدئولوژی" از او چاپ شد که از دید بسیاری شاهکارش محسوب می‌شود. هنگامی که رژیم کمونیستی در اسلوونی در سال ۱۹۹۰ فروپاشید، ژیژک به نمایندگی از حزب لیبرال دموکرات نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد. او می‌گوید:"این به آن اندازه‌ای که به نظر می‌رسد بزرگ نیست. به عنوان یکی از اعضای هیئت جمعی برای ریاست جمهوری نامزد شدم، اما انتخاب نشدم". علیرغم آن که او دموکراسی سرمایه دارانه را بر وحشت توتالیتر (تمامیت خواهانه) ترجیح می‌دهد علاقه‌ای تقریبا وسواس گونه به این موضوع دارد که "چرا کمونیسم با شکست مواجه شد"؟ او وقتی با شنیدن یک ایده هیجان زده می‌شود تیک هایش نیز بیش از حد می‌شوند: کشیدن بینی، بو کشیدن، صاف کردن لب‌ها با دو انگشت به شکل مثلث. او با طرح این پرسش که چرا استالینیسم تا این اندازه مرتکب اشتباه شد می‌گوید ما هنوز نظریه خوبی در مورد چرایی این موضوع نداریم. او معتقد است که پروژه (عصر) روشنگری ظرفیت بالقوه توتالیتر (تمامیت خواه) شدن را درون خود داشت. او می‌گوید: "نازی‌ها نژادپرست‌هایی مبهم بودند، اما منشاء استالینیسم برگرفته از آموزه‌های محض عصر روشنگری بود با این وجود به وحشتی بدتر تبدیل شد".

خبرنگار می‌نویسد: "ما به مکان مورد علاقه او رسیدیم: نبوتیچنیک آسمان خراش ساخته شده در دهه ۱۹۳۰ میلادی که زمانی بلندترین ساختمان در حوزه بالکان محسوب می‌شد. فضای داخلی آن بنا از سنگ مرمر سیاه صیقلی ساخته شده و یک راه پله مارپیچ باریک به صورت عمودی به سمت بالا تا بی نهایت کشیده می‌شود.  ژیژک می‌گوید:"زمانی که جوان‌تر بودم این مکان محبوب‌ترین جا برای خودکشی بود".

من می‌پرسم آیا لکانی‌ها فکر خاصی در مورد خودکشی دارند یا خیر و او کمی بهت زده به نظر می‌رسد. به نظر می‌رسد شوخی‌های ژیژک اغلب از یک حس وحشت ناشی می‌شود. ذهن او با داستان‌های انسانی از رژیم‌های وحشتناک نقطه گذاری شده است. زنان بوسنیایی به طور سیستماتیک در مقابل چشمان پدران خود توسط صرب‌ها مورد تجاوز قرار می‌گرفتند. چینی‌ها در گولاگ‌های روسی آشپزی می‌کردند. برنج کم پخته هضم نشده را از توالت بیرون می‌آوردند و دوباره می‌پختند و می‌خوردند تا از گرسنگی نمیرند. او این موضوع را از رمان‌های "وارلام شالاموف" نویسنده روس آموخته بود.

خبرنگار می‌گوید در طول دو روز صحبت با ژیژک ۲۲ مرد جوان در خیابان به او نزدیک می‌شدند تا وی را مورد تحسین قرار دهند. در حالی که دانشجویان ژیژک را می‌شناسند رسانه‌های اسلوونیایی او را نادیده می‌گیرند و به طور فزاینده‌ای چنین نادیده گرفتنی از سوی جریان اصلی مطبوعات چپ در سطح بین المللی نیز دیده می‌شود. ژیژک در سال ۲۰۲۴ در نقطه عجیبی ایستاده است. شوخی کردن همراه با بدبینی سیاسی، امری ذاتی برای اوست و بدبینی اش با انرژی‌ای که دارد جبران می‌شود. در حالی که طنز کار او را هدایت می‌کند جدیت نیز آن را تضعیف می‌کند. او می‌گوید:"هواداران جذب شوخی‌های کثیف من می‌شوند جذب این تصور که من عادی هستم، اما راست گرایان از این تصور علیه من استفاده می‌کنند. آنان مرا یکی از شناخته شده‌ترین "دلقک‌های مضحک جهان" می‌نامند".

"اسلاوی ژیژک" در حال کار بر روی کتابی درباره "فاشیسم نرم" است. او می‌گوید:"نازیسم یک استثنا بود مصداق فاشیسم انتحاری بود: همه آن‌ها را بکش. با این وجود، موسولینی و فرانکو مظهر فاشیسم نرم بودند. اگر موسولینی آن قدر احمق نبود که با هیتلر متحد شود به یکی از پدرخوانده‌های اتحادیه اروپا تبدیل می‌شود. آینده عصر فاشیسم نرم است. "دنگ شیائوپینگ" چین را از یک کشور کمونیستی به فاشیسم نرم تغییر داد: اقتصاد را آزاد کنید، فرهنگ را آزاد کنید، اما حزب کنترل مطلق را حفظ می‌کند. اردوغان نیز دقیقا همین کار را در ترکیه انجام می‌کند، اما پوتین شباهت بیش تری به هیتلر دارد".

ژیژک گفته که بریتانیا به همراه فرانسه در مسیر تبدیل شدن به دولت‌های درمانده هستند. او علاقه چندانی به سیاست بریتانیا ندارد و می‌گوید: "شما یک حزب راست میانه بزرگ دارید که حزب کارگر نامیده می‌شود و سپس چند چپ دیوانه حاشیه‌ای به نام محافظه کاران را دارد"! او انتخابات بریتانیا را دنبال نکرد و برایش جذابیتی نداشت. با این وجود، انتخابات فرانسه تخیلش را به پرواز در آورد به ویژه شکست لوپن. چرا که فکر می‌کند این پدیده زمانی حاصل شد که رای دهندگان باور کردند امکان پیروزی لوپن دارد. پس آنان بسیج شدند تا سرنوشت شان را تغییر دهند.

اوکراین برای ژیژک نقطه محوری است: موضع ژیژک درباره جنگ اوکراین باعث دور شدن برخی از چپ‌ها از او شده است. او می‌گوید: "روسیه از صلح صحبت می‌کند، اما صلح به معنای پیروزی کامل آنان است. این در حالیست که چپ‌ها در روایت خود می‌گویند آیا این ما نبودیم که باعث تحریک روسیه شدیم"؟

ژیژک می‌گوید اینکه عده‌ای در رسانه‌های بزرگ او را عامل ناتو می‌دانند، ادعایی بسیار احمقانه است. ژیژک می‌افزاید: "من پانزده سال پیش دست کم یک بار در ماه مقاله‌ای برای "نیویورک تایمز"، "گاردین" و "نیوزویک" می‌نوشتم. اکنون، اما انتشار مطالب ام در تمام آن نشریات و رسانه‌ها ممنوع شده است"!

او می‌گوید روزنامه چپگرای "گاردین" نتوانست شوخی اش در مورد ترامپ در سال ۲۰۱۶ میلادی را ببخشد و دیگر مطالب اش را چاپ نکرد. ژیژک می‌گوید: "منظور من در آن زمان این بود که پیش از آن که ترامپ خیلی قوی شود به او فرصت دهید؛ با این امید که اوضاع را خراب کند، اما گویا این سخن برای گاردین سنگین بوده است".

می‌گوید امروز باید بدون قید و شرط با ترامپ مخالفت کرد ریاست جمهوری جدید او عواقب وحشتناکی در سطح بین المللی خواهد داشت.

اسلاوی ژیژک؛ دلقک دربار سرمایه داری متاخر/ این روشنفکر

خبرنگار در ادامه اشاره می‌کند که یک روز بعدازظهر با ژیژک در یک کافه نشسته بود و مردی با عینک گرد کوچک نزدیک او شد و فریاد زد. او به ژیژک گفته بود: "می‌توانی اینجا بنشینی و فلسفه بافی کنی، اما ما باید در مورد همه چیز چه کار کنیم"؟

آن خبرنگار می‌افزاید:" سوال "در مورد آن چه خواهیم کرد؟ " در هوا معلق است ما در عصری زندگی می‌کنیم که برای تضاد، استدلال دیالکتیکی مناسب نیست.

"جان گری" فیلسوف و ستون نویس در نشریه نیواستیتسمن در کنفرانسی درباره اسپینوزا در آمستردام با ژیژک ملاقات کرد. او می‌گوید: "ژیژک یک لیبرال استاندارد یا حتی یک اومانیست مارکسیست نیست. او تمایل دارد به شیوه‌ای دیالکتیکی فکر کند. دسته بندی کردنش بسیار سخت است این یک ویژگی خوبش می‌باشد. یک عنصر محافظه کارانه در تفکرش وجود دارد. در عین حال پیام او این است: "ادامه دهید و بر روی رویا‌های خود پافشاری کنید حتی اگر بدانید که هیچ یک از آن‌ها محقق نمی‌شوند". گری فلسفه ژیژک را اصیل نمی‌داند بلکه او را یک فرد باهوش می‌خواند. او درباره نوع رفتار نامناسب مطبوعات و رسانه‌های چپ با ژیژک همدردی می‌کند. او می‌گوید: "ژیژک یک متفکر انتقادی واقعی است این یکی از دلایلی است که آنان او را دوست ندارند"!

ژیژک می‌گوید: "ما در دوران قهقرایی به سر می‌بریم. من نمی‌خواهم در جامعه‌ای زندگی کنم که باید همیشه علیه تجاوز به عنف بحث کنید. من می‌خواهم در جامعه‌ای زندگی کنم که اگر کسی تجاوز را توجیه کند با همه حماقتی که برای استدلال اش بکار می‌برد یک احمق به نظر برسد".

خبرنگار می‌پرسد که رابطه‌اش با پدر و مادرش چگونه بود؟ ژیژک می‌گوید: "به‌طور معمول آنان را دوست داشتم، اما واقعا آن‌ها را دوست نداشتم. مادر من خیلی کنجکاو بود. یکی از خاطرات کابوس وار من این بود: در دبیرستان به دختر همکلاسی ام عقلامند بودم علاقه‌ای بسیار دراماتیک. اون مرا نخواست و مادرم متوجه این موضوع شد و نزد مادر آن دختر رفت و گلایه کرد. مادر آن دختر موضوع را به او گفت و او قضیه را با تمسخر به من گفت. این برایم تبدیل به یک تروما شد".

پدر ژیژک کارمند دولت در دوران زمامداری تیتو بود. او به نوعی صادق، اما بسیار متکبر. او یک کمونیست، اما همزمان یک اپورتونیست (فرصت طلب) بود. ژیژک می‌گوید پدرش به او حسادت می‌ورزید. زمانی که او نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده بود پدرش با حالتی جنون آمیز به او گفته بود: "این کار زندگی تو را خراب می‌کند"! ژیژک می‌گوید پدرش مانع کمک او به مادرش در کار‌های خانه می‌شد. ژیژک درباره پدرش می‌گوید:"وقتی ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم او از سر کار به خانه باز می‌گشت و روی یک صندلی راحت می‌نشست و از من می‌خواست که بند کفش هایش را باز کنم. سپس او می‌گفت:"لطفا چند کلمه مزخرف بگو تا کمی حواس من پرت شود". این رفتارهایش خیلی تحقیرکننده بود". هنگامی که ژیژک ۱۶ ساله بود مادر و پدرش به اشتوتگارت نقل مکان کردند و او به تنهایی در لیوبلیانا زندگی کرد. او می‌گوید: "آن اتفاق مرا نجات داد".

خبرنگار در پایان ملاقات هایش با ژیژک می‌نویسد: "من او را برای آخرین بار بعد از کاردیوگرافی معمول اش می‌بینم: او طپش قلب و دیابت دارد. او هم چنین کولونوسکوپی‌های منظم انجام می‌دهد و می‌گوید: "این معاینات برای من مشکلی ندارند روده من خیلی صاف است". او گلایه می‌کند که امسال احساس خستگی می‌کند و این باعث می‌شود که خیلی کار نکند. ژیژک میل سیری ناپذیری برای برقراری ارتباط دارد و خبرنگاران بلافاصله برایش تبدیل به "دوست" می‌شوند".

ترجمه: نوژن اعتضادالسلطنه

برچسب‌ها: