شناسهٔ خبر: 68007977 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: نامه‌نیوز | لینک خبر

جزئیات دیپورت زن پژوهشگر افغانستانی | موج افغان ستیزی در ایران از کجا آمده است؟

کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی و درس‌خوانده علوم اجتماعی، ۳۵ سال در ایران زندگی کرد. درس خواند و کار کرد. برای بهتر شدن وضعیت زنان افغانستانی تلاش کرد و همین دو روز پیش، دست‌بسته و بی‌اختیار، تا لب مرز ایران و افغانستان برده شد تا دیگر اینجا نباشد.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی نامه نیوز (namehnews.com) :

هم مهین نوشت: سپیده که بزند، به احتمال زیاد کبری چشمهایش را آن طرف مرز باز می‌کند، رو به کوه‌های زرد افغانستان، یک آسمان آبی و سایه بدن‌های ماموران طالبان. شاید نگاه اولش بیفتد به باقی زن‌هایی که کنارش در ساختمانی در روستای «سنگ سفید» مشهد خوابیده اند و حالا دیگر ردمرز شده اند. شاید هم هنوز ته‌مانده‌های امید، او را در داخل خاک ایران، جایی که به دنیا آمد و بزرگ شد و درس خواند، نگه دارد.

کبری غلامی، پژوهشگر اجتماعی و درس‌خوانده علوم اجتماعی، ۳۵ سال در ایران زندگی کرد. درس خواند و کار کرد. برای بهتر شدن وضعیت زنان افغانستانی تلاش کرد و همین دو روز پیش، دست‌بسته و بی‌اختیار، تا لب مرز ایران و افغانستان برده شد تا دیگر اینجا نباشد. تصمیم را ماموران پلیس در ایران گرفتند؛ بعد از چندبار فرستادن پیامک به گوشی همراهش برای رعایت نکردن «حجاب» در ماشین شخصی‌اش؛ ماشینی که به‌دلیل داشتن مدارک اقامتی و پاسپورت دانشجویی در ایران، به‌نام خودش بود، اما ماموران گفته بودند در آن خلاف شرع، اقدام کرده و باید به اداره گذرنامه برود. رفت و داستان ماندن او در ایران تمام شد.

خبر را کبری ابتدا به دوست و همکارش، ستاره هاشمی داد؛ آن‌ها سال‌ها در پروژه‌های مشترک درباره زندگی مهاجران در ایران با هم فعالیت کرده بودند. ستاره، صبح پنجشنبه را با تماس‌های ازدست‌رفته و پیام‌های کبری شروع کرد. او برایش نوشته بود که پیامک حجاب برایش آمده و وقتی به اداره گذرنامه مراجعه کرده، او را گرفته‌اند و به اردوگاهی در میدان استاندارد کرج برده‌اند. آن هم بعد از آنکه پیش‌تر، گذرنامه‌اش را از او گرفته بودند. ستاره خیلی زود خودش را به اردوگاه رساند و آنجا پشت در‌ها و میله‌های آن، مردان و زنان متعجبی را دید که سوال می‌کردند چطور یک زن تنها را می‌خواهند سوار اتوبوس و ردمرز کنند. ستاره مردانی را دید که می‌آمدند و بچه‌هایشان را از پشت میله‌ها می‌بوسیدند. بچه‌هایی را که به در لگد می‌زدند و مادرانی را که برای پسران جوان‌شان، دسته‌ای پول آورده بودند. ستاره همه این‌ها را دید، به اضافه کبری را. ستاره و کبری سال ۹۲ با هم آشنا شدند. پایان‌نامه ستاره درباره افغانستانی‌ها بود. آن زمان کبری در انجمن کوشا با زنان افغان سوادآموزی کار می‌کرد. تجربه کار‌های مشارکتی در محله سرچشمه را داشت؛ محل زندگی او، پدر، مادر و شش برادرش.

برادران کبری همه کار می‌کردند و تحصیل نه. او تک‌دختر و تنها کسی بود که تحصیلش را ادامه داده بود؛ تا مقطع کارشناسی‌ارشد علوم اجتماعی از دانشگاه الزهرا. ستاره می‌گوید، کبری ذهن فوق‌العاده خلاقی دارد و توانایی بالایی در تحلیل تئوریک؛ او می‌داند با زنان افغانستانی چطور صحبت کند. «به‌شدت دغدغه بهبود وضعیت زنان افغان به‌ویژه زنان نسل اول را دارد که به همین دلیل، سوادآموزی مادران را پیش می‌برد. او و دوستانش یک گروه جوانان داشتند که نسل دومی‌ها در آن بودند، در فرهنگسرای خاوران مجموعه همایش‌های سالانه داشتند با مجوز که بعد‌ها جلویش گرفته شد. در ادامه در مقطع ارشد دانشگاه الزهرا قبول شد و مجبور بود حین تحصیل‌اش کار‌های کارگری، خیاطی، تایپ و منشی‌گری انجام دهد، چون دانشجویان افغان اگر در دانشگاه سراسری هم تحصیل کنند، باید شهریه بپردازند.»

موضوع پایان‌نامه کبری، هویت‌یابی زنان افغانستانی، تحت‌تاثیر عوامل مهاجرت، ملیت و جنسیت بود؛ همین هم بهانه‌ای شد که در همایشی در انجمن جامعه‌شناسی، ارائه‌ای مبتنی بر تجربه زیسته داشته باشد، درباره اینکه چطور ناامنی دائمی زندگی و هویتی همیشه در زندگی‌اش بوده است. او ابتدای متنی که در این همایش ارائه داد، نوشته بود: «مهاجران افغانستانی از اقوام مختلف و با نگرش‌های متفاوت و به‌دلیل تناسب مذهبی و اشتراکات فرهنگی به ایران مهاجرت کردند که به‌نظر می‌رسد همین تناسبات فرهنگی، آن‌ها را در دایره هویت تاریخی ایرانیان قرار می‌دهند. آن‌ها اشتراکات فرهنگی، زبانی و مذهبی زیادی دارند. در افغانستان قومیت‌های زیادی وجود دارند که چهار قومیت بزرگ آن پشتون، تاجیک، هزاره و ازبک‌ها هستند که دین تمام این اقوام، اسلام و زبان دو قومِ تاجیک و هزاره فارسی دری است، اما به‌دلیل رواج زبان فارسی دری، تمام قومیت‌ها تاحدودی با این زبان آشنایی دارند. بااین‌وجود مهاجران افغانستانی به‌علت تعلق‌شان به دولت - ملت افغانستان، از حقوق سیاسی و اجتماعی در ایران محروم هستند.»

داده‌های گزارش کبری، دیگر اطلاعات درباره زندگی مهاجران افغانستانی در ایران را تایید می‌کرد: «ازنظر ترکیب جنسیتی، یک برابری نسبی را بین زنان و مردان مهاجر در ایران شاهدیم ۵/۵۳ درصد از مهاجران حاضر در ایران را مردان و ۴۵/۴۶ درصد را زنان تشکیل می‌دهند. بیش از ۹۵ درصد مهاجران حاضر در ایران اتباع افغانستانی‌اند. در ایران، ۱۴ استان برای اسکان مهاجران افغانستانی ممنوع است. این استان‌ها عموماً استان‌های مرزی (مرز‌های شرق و غرب و شمال و جنوب) را شامل می‌شوند. اما آمار‌های مرکز ملی آمار ایران، بیانگر این است که حتی در این استان‌ها نیز مهاجران افغانستانی حضور دارند. اما ترکیب جنسیتی حضور مهاجران افغانستانی در استان‌های افغانستانی ممنوع، ترکیبی برابر نیست. در این استان‌ها مهاجران به‌شکل خانوادگی حضور ندارند. در اکثر استان‌های افغانستانی ممنوع، مردان مهاجر ۹۰ درصد از جمعیت مهاجران را به خود اختصاص می‌دهند. اما در استان‌هایی که برای حضور مهاجران افغانستانی مجازند، ترکیب جنسیتی برابری بین زنان و مردان را شاهدیم و حدود ۷۶۸ هزار نفر از مهاجران حاضر در ایران زنان و دختران‌اند. اکثریت مهاجران زن ساکن در ایران زیر ۳۰ سال سن دارند و از نسل‌های دوم و سوم مهاجران به‌شمار می‌آیند و ۴۶ درصد مهاجران زن حاضر در ایران زیر ۱۹ سال دارند؛ دخترانی که در سن تحصیل قرار دارند. ۲۲ درصد مهاجران زن حاضر در ایران در سن ۲۰ تا ۳۰ قرار دارند و ۳۰ درصد از زنان مهاجر حاضر در ایران بالای ۳۰ سال دارند.»

ردمرز باوجود داشتن مدارک

شیما وزوایی، پژوهشگر ارتباطات و فعال تشکل‌های مردم‌نهاد، یکی دیگر از دوستان کبری است که در دو روز گذشته، وضعیت او را پیگیری کرده است. او حالا به «هم‌میهن» می‌گوید که فعالان اجتماعی، پژوهشگران و فعالان افغانستانی موضوع را با اداره‌های اتباع و ریاست‌جمهوری مطرح کرده و آن‌ها اعلام کرده‌اند، در حال پیگیری موضوعند: «پیگیری موضوع ردمرز کبری کمی پیچیده است؛ چون از طریق افرادی صورت می‌گیرد که در سازمان‌های مرتبط کار می‌کنند. ما به‌صورت غیرمستقیم با استانداری و سازمان‌هایی که کبری با آن‌ها همکاری می‌کرد تماس گرفتیم و قرار شد نامه‌ای بزنند. می‌دانیم که کبری هنوز داخل ایران و در اردوگاهی داخل استان خراسان است. آنچه می‌خواهیم این است که اداره اتباع مداخله‌ای انجام دهد؛ چون این رد مرز بسیار سریع انجام شده و هیچ فرصتی برای بازگشت یا اعتراض برای او وجود نداشت. کبری در ایران دانشجو بوده، در انجمن‌های مدنی فعالیت می‌کرده و مدارک اقامتی هم داشته است، حتی فرصتی نداشت تا به خانواده خودش زنگ بزند یا وکیلی داشته باشد.»

وزوایی می‌گوید که کبری نه مشکل اقامتی داشته، نه مدارک شناسایی: «پاسپورت و ویزای او وجود دارد. گاهی اوقات اتباع به‌صورت مستقیم ردمرز می‌شوند، اما ما شنیدیم که احتمالاً شنبه صبح ردمرز می‌شود. تا امروز نتوانستیم با هیچ مسئولی ارتباط بگیریم و امیدواریم بتوانیم پاسخی از آن‌ها دریافت کنیم. این روند مدام در حال اتفاق افتادن است و موارد زیادی از دستگیری اتباع داریم که مدارک شناسایی هم دارند. حتی کودک هم ردمرز کرده‌اند.»

در ماه‌های گذشته و با شدت گرفتن ردمرز مهاجران افغانستانی به این کشور، ویدئو‌هایی از چند اردوگاه منتشر شده که نشان می‌دهد دایره ردمرز‌ها گسترده‌تر شده و دیگر داشتن مدارک اقامتی هم فایده‌ای ندارد؛ موضوعی که پژوهشگران حقوق مهاجران آن را به موج شدید افغان‌ستیزی در یک‌سال گذشته بی‌ارتباط نمی‌دانند. آرش نصر اصفهانی، جامعه‌شناس و پژوهشگر حوزه مهاجران یکی از آنهاست؛ او در گفتگو با «هم‌میهن» می‌گوید فرآیند اخراج مهاجران از ابتدا کاملاً براساس سلیقه پلیس انجام می‌شود درحالی‌که می‌تواند فرآیندی براساس قانون و قضایی- دادگاهی باشد که یک قاضی حکم دهد، امکان فرجام‌خواهی وجود داشته باشد و وضعیت فرد بررسی شود: «در مورد کبری، صرف‌نظر از اینکه یک نفر به‌دلیل نوع حجابش باید از ایران اخراج شود یا نه، بر فرض هم اگر جرمی اتفاق افتاده، باید وضعیت فردی او بررسی شود. مثلاً الان در این شرایط اگر این فرد را به کشور خودش برگردانیم، آیا خطری متوجهش است یا نه؟ ما الان دختری را به‌دلیل رعایت نکردن حجاب، داریم تحویل طالبان می‌دهیم. چون این فرآیند، فرآیندی است که مبتنی بر روند قضایی نیست و فرد امکان دفاع از خودش را ندارد، نمی‌تواند وکیل داشته باشد و... که این باعث می‌شود همه‌چیز سلیقه‌ای باشد. ماموری تصمیم می‌گیرد این کار را بکند و خیلی هم راحت این کار را انجام می‌دهد و کسی هم او را بازخواست نمی‌کند. این فرآیند باید اصلاح شود؛ حالا چه در موردی مثل کبری، چه کسی که او را در خیابان می‌گیرند. این اتفاق روزانه برای صد‌ها نفر در خیابان‌ها می‌افتد.»

او ادامه می‌دهد: «تصویری که از افغانستانی‌ها در این سال‌ها به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی ساخته شده و براساس آن در جامعه ایجاد نفرت می‌کنند. معمولاً کسانی که ردمرز می‌شوند، مرد هستند، چون در داخل ایران این تصویر وجود دارد که این مردان، اسلامگرای خشن هستند؛ بخش زنان افغانستانی، اما در ایران چندان دیده نمی‌شوند درحالی‌که تعدادشان هم در ایران کم نیست و بر اساس هر منطقی حساب کنیم، تعداد زیادی از آن‌ها باید شهروندی ایران را دریافت کنند مانند کبری که در ایران به دنیا آمده و در ایران دانشگاه رفته، پس آدم موفقی بوده و با هر معیاری الان حساب کنیم، او الان شهروند ایران است درحالی‌که در جامعه ما براساس آن تصویر کلی‌ای که افغانستانی یک فرد بیگانه است که باید روزی به کشورش برگردد و همه را به یک شکل نگاه می‌کند، کبری و افراد مشابهش بازگردانده می‌شوند.»

نصر اصفهانی معتقد است، کسی که این تصمیم را گرفته، دنبال ترساندن بقیه زنان افغانستانی در ایران بوده است، چون معمولاً دختران و کودکان دیپورت نمی‌شوند و حالا احتمالاً فردی در جایی تصمیم گرفته که به بقیه دختران پیامی برساند: «منطقاً قانون در ایران بیش از همه باید از زنان دفاع کند و پلیس باید خودش را در این باره ملزم بداند؛ چون در موضوع پناهندگی معمولاً این موضوع وجود دارد که چقدر برگرداندن افراد به جامعه‌ای که از آن آمده‌اند خطرناک است. اما مسئله اعمال کنترل و قدرت بر جامعه افغانستانی در ایران است.»

از نظر این جامعه‌شناس، مجموعه ایده‌هایی که درباره افغانستانی‌ها منتشر می‌شود و آن‌ها را به چشم تهدید می‌بینند، کارکردی که داشته، انسانیت‌زدایی از آنهاست: «کسی که درباره کبری تصمیم می‌گیرد، به این فکر نمی‌کند که دختری را دارد با این شرایط تحویل طالبان می‌دهد و تردید درباره کارش نمی‌کند؛ همه ایده‌های ضدافغانستانی که در جامعه ایران وجود دارد، کبری را به شکل یک انسان نگاه نمی‌کند، طوری با او رفتار می‌کند که فاقد ارزش‌های انسانی است که باید طرد شود. گروه‌هایی که پشت این جریانات هستند، در چنین لحظه هایی، تصمیم را برای برخورد راحت‌تر می‌کنند و گویی حق‌شان است که هر اتفاقی برایشان بیفتد.»

موج‌های ضدمهاجر از کجا آمدند؟

شیما وزوایی، فعال اجتماعی معتقد است که این روند با موج جدید افغان‌ستیزی همزمانی پیدا کرده و از آن جدا نیست؛ اینکه این موضوع به‌صورت مداوم در رسانه‌ها با هشتگ‌های مرتبط بالا می‌آید و از سمت دیگر به رد مرز منجر می‌شود: «شاید نتوان گفت که این دو جریان ارتباط مستقیمی با هم دارند، ولی در کنار همدیگر اتفاق می‌افتند. گفته می‌شود که فقط مهاجران غیرقانونی رد مرز می‌شوند، اما درواقع رد مرز گسترده‌ای در حال رخ دادن است که هدف آن مشخص نیست و هیچ مکانیسم یا سیاست‌گذاری برای آن وجود ندارد.» از نظر این پژوهشگر تحلیل موج اخیر افغانستانی‌ستیزی پیچیده است، اما می‌توان گفت که از دل جامعه برنمی‌خیزد؛ یعنی اینطور نیست که اتفاقی در جامعه رخ داده یا سیاستی تغییر کرده باشد و بعد از آن مردم به آن واکنش نشان داده باشند. معمولاً موج‌های ضدمهاجر منشاً دیس‌اینفورمیشن (اطلاعات نادرست برنامه‌ریزی شده) و میس‌اینفورمیشن (اطلاعات نادرست) دارند: «در هشتگ اخراج افغانی، مطالبه ملی که در حال ترندشدن است، همه اکانت‌ها سایبری‌اند و از نقاط مشابهی ساخته می‌شوند. همین موضوع نشان می‌دهد که این روند معنادار و در جهت ایجاد موجی در رسانه است. معلوم نیست این موج چه هدفی دارد؟ می‌خواهد دولت را تحت‌تاثیر قرار دهد یا روابط منطقه‌ای را؟ اما می‌توان گفت که منشأ آن کنترل شده است و ناشی از اتفاقات اجتماعی و بیرونی نیست.» 

حضور مشکوک مهاجران افغان در ستاد انتخاباتی جلیلی

به اعتقاد وزوایی، پیش‌ازاین و بعد از قتل داریوش مهرجویی، یک موج بسیار گسترده و سیستماتیک ضد افغانستانی داشتیم که آن هم مشابه همین روند بود و حدود دو تا سه هفته طول کشید. در این موج ویدئو‌های جعلی زیادی پخش می‌شد و تاکید هم بر ارتکاب جرم و جنایت از سوی اتباع بود، اما در موج اخیر تاکید روی اخراج گسترده اتباع است: «درباره این موضوع در انتخابات هم صحبت می‌شد و به اتفاقی تبدیل شده بود که نامزد‌ها درباره آن نظر می‌دادند. مثل نظر آقای قالیباف درباره دیوارکشیدن که ایده‌ای راستگرایانه است و نشان می‌دهد این موج تاثیرگذار است. بهای این جریان را افرادی مانند کبری و کودکانی که می‌ترسند از خانه بیرون بروند، می‌پردازند. این موج اخیر درخواست اخراج افغانستانی‌ها و اتفاقی که رخ می‌دهد هم همین است؛ موجی که حتی می‌تواند به‌قول خبرگزاری‌ها، منشأیی بیرونی داشته باشد و به‌نظر می‌رسد سیاست‌های داخل کشور هم از آن تاثیرپذیر است.»

قمر تکاوران، پژوهشگر حوزه مهاجرت هم در گفتگو با «هم‌میهن» معتقد است که موج‌های افغان‌ستیزانه از جایی شروع می‌شوند که ویدئو‌ها و تصاویری از افغانستانی‌ها به‌صورت گسترده منتشر می‌شود که بیشتر آن‌ها هم قدیمی‌اند و بعد احساسات مردم هم علیه آن‌ها غلیان می‌کند. این موج‌ها عموماً در فضای مجازی پررنگ می‌شوند و نمی‌توان متوجه شد که چند درصد آن‌ها واقعی و چند درصد قلابی‌اند: «در موارد قبلی هم با چنین مواردی مواجه بودیم که ممکن بود یک مهاجر جرمی مرتکب شود و افراد ضدمهاجر از این قضیه استفاده کنند و آن را به همه مهاجران داخل ایران تعمیم دهند. گاهی هیاهوی رسانه‌ای آنقدر در سطح خرد بالا می‌رود که اظهاراتی که در پاسخ به گفته‌های ضدمهاجر بیان می‌شود، دیگر شنیده نمی‌شود؛ مانند گفته‌های وزارت کشور درباره آمار اتباع.»

از نظر او، این هیاهوی رسانه‌ای عموماً کارمندان و کسانی که به‌صورت چهره‌به‌چهره با مهاجران در ارتباطند را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این هیاهوی رسانه‌ای به فضای واقعی منتقل و این رفتار‌ها بین مهاجران و کارمندان و مردم زیاد می‌شود: «رد مرز در ایران هیچ وقت متوقف نشده، اما شدت و ضعف دارد. حالا در هفته‌های اخیر این روند شدت پیدا کرده است و کسانی که مدرک دارند به بهانه‌های مختلف رد مرز می‌شوند. چند وقت پیش یک‌نفر با من تماس گرفت و گفت که او را گرفته‌اند و در حال رد مرز است؛ درحالی‌که ویزای معتبری داشت. من متوجه شدم که تعداد زیادی از اتباع مدرک دارند، اما رد مرز می‌شوند. نمونه دیگر آن کسی بود که رد مرز شده، ولی خانواده‌اش این سمت مرز مانده‌اند. شدت رد مرز‌ها بالا رفته و اتباع با مدرک شناسایی، ولی بدون پشتوانه حقوقی، طبق سلیقه برخی مدیران رد مرز می‌شوند. کبری اقامت قانونی دارد و رد مرز او کاملاً غیرقانونی است.»

به اعتقاد تکاوران، این رد مرز‌ها مسئله را حل نمی‌کند و فقط آن را بغرنج می‌کند: «تصور می‌کنند که صورت‌مسئله را پاک می‌کنند، اما این اتفاق هم نمی‎‌افتد. چون بسیاری از آن‌ها دوباره به‌صورت غیرقانونی از مرز وارد می‌شوند. گاهی هم ویزای آن‌ها معتبر است و بعد از رد مرز، دیگر نیازی به گرفتن ویزا ندارند و دوباره به‌صورت قانونی می‌توانند وارد ایران شوند. ما موردی داشتیم که قبلاً در افغانستان نظامی بود و کار دولتی می‌کرد؛ به‌همین‌دلیل آن سمت مرز خطر او را تهدید می‌کرد. او زن و فرزند دارد، اما رد مرز شد و خانواده‌اش این سمت سرگردان بودند و نمی‌دانستند که چرا به خانه برنگشته است. درنهایت هم متوجه می‌شوند که رد مرز شده و باید صبر کنند تا برگردد.»

اسارت در خانه، ناامنی بیرون آن

در ماه‌های گذشته و با شدت گرفتن سیاست‌های ردمرزی برای مهاجران افغانستانی که حدود ۹۵ درصد مهاجران ساکن ایران را تشکیل می‌دهند، تعداد زیادی از مردان و زنان افغانستانی از ترس دستگیرشدن خانه‌نشین شده‌اند. تمیم، مهاجر ۲۶ ساله‌ای است که پنج سال پیش به ایران مهاجرت کرد و اهل ولایت پروان افغانستان است. دو برادر ۲۵ و ۲۷ ساله در ایران دارد که در شریف‌آباد ورامین کار می‌کنند. او و برادرانش چهارماه است که از خانه و محل کارشان بیرون نرفته‌اند: «چون شرایط از نظر گیر و گرفت‌ها خراب شده و اگر من را بگیرند و رد مرز کنند، مشکلات زیادی در افغانستان خواهم داشت. یک روز داشتم از مترو بیرون می‌آمدم و پیش دوستانم می‌رفتم که مامور از من مدرک خواست و درباره محل کار و زندگی‌ام پرسید. همه مدارکم را نشان دادم و بعد هم گفت برو. آخرین بارم هم همان بود. خیلی از دوستانم هم همین شرایط را دارند، اول از همه دو برادرم هستند که در تهران زندگی می‌کنند. آن‌ها در کارخانه‌ای در شریف‌آباد ورامین کار می‌کنند و همان‌جا هم می‌مانند و به خاطر این شرایط نمی‌توانند از آن بیرون بیایند. یکی از آن‌ها یک سال و یکی دیگر هم پنج سال است که به ایران آمده. بعضی وقت‌ها مامور‌ها به محل کارشان می‌ریزند، آن‌ها هم مخفی می‌شوند. چون خودشان بیرون نمی‌روند، گاهی صاحبکارشان برایشان غذا می‌آورد. در همین چهار ماه یکی از برادرهایم پیش دوستانش رفته بود تا او را دم پارک خزانه ببیند، آنجا پنج تا شش مامور لباس‌هایش را درمی‌آورند، یکی دست‌هایش را می‌گیرد، یکی هم او را با کمربند طوری زده بود که سیاه و کبود شده بود، بعد رهایش کرده بودند، مدارک هم نخواسته بودند.»

تمیم می‌گوید تقریباً چهارماه است که این شرایط جدی‌تر شده است: «رفتار مامور‌ها هم متفاوت است و با هرکدام روبه‌رو شوی، شرایط متفاوتی دارد. من در خبر‌ها همه‌چیز را دنبال می‌کنم و خواندم که یکی از همشهریانم تعریف می‌کرد که ۱۲ روز بود به ایران آمده بود و ویزا و پاسپورت هم داشت، ولی او را گرفتند. او همه مدارکش را نشان داده بود، ولی مامور همه‌چیز را دور انداخت و دیپورتش کرد. تعدادی از کسانی که رد مرز شدند به دلیل مشکلاتی که در افغانستان وجود دارد، برمی‌گردند؛ چون آنجا وضعیت اقتصادی خوب نیست، کار نیست و باید برگردند. هرچند وقتی از مرز عبور می‌کنند تا به ایران برسند، احتمال مرگ، شکستن دست و پا و دزدی و... وجود دارد. تعدادی از آن‌ها هم می‌خواهند برگردند، ولی پولش را ندارند. یکی دیگر از همشهری‌های ما ۴۰ سال بود که در ایران زندگی می‌کرد و زن و بچه داشت، ولی او را گرفتند و رد مرز کردند، حالا پولی ندارد که دوباره برگردد. اگر پاسگاه مدارک کسی را گرفته باشد، دیگر به هیچ شکلی نمی‌توانی بگویی که اینجا پاسپورت و برگه تو را گرفته‌اند. این کاری که به قول خودشان سرشماری می‌گویند و برگه‌ای برای آن می‌دهند هم الکی است. با همان برگه هم تو را می‌گیرند، ولی قبلاً نمی‌گرفتند. بستگی دارد که با کدام مامور روبه‌رو شوی؛ بعضی از آن‌ها با همان پاسپورت هم تو را می‌برند. به یک گروه دیگر اگر برگه سرشماری نشان دهی، اجازه می‌دهند بروی. گروهی هم به اسم مامور تو را می‌گیرند، گوشی و پولت را می‌گیرند و اذیت می‌کنند، ولی مامور واقعی نیستند.»

آرش نصراصفهانی، جامعه‌شناس، خانه‌نشینی مهاجران را انسانیت‌زدایی از آن‌ها می‌داند. او می‌گوید که در این چهار دهه نوع سیاست‌هایی که در قبال افغانستانی‌ها بوده مثل سختگیری در اعطای مدارک و بعد ابطال راحت آن، برای ضعیف‌تر کردن موقعیت افراد بوده است، اینکه از حقی برخوردار نیست، باید کار کند، از خانه بیرون نیاید، کمتر دیده شود و. در واقع ما بیشترین منافع را از این جمعیت می‌بریم و در مقابل بیشترین نفع را از آن‌ها می‌بریم. کل جامعه ایران از این وضعیت بهره می‌برد و در نهایت این مسئله اخلاقی است که ما با آن مواجهیم که تا چه اندازه می‌خواهیم به این ظلم ادامه دهیم یا آن را متوقف کنیم و این مستلزم این است که شرایط واقعی آن‌ها را درک کنیم.

قمر تکاوران، پژوهشگر حوزه مهاجرت هم تایید می‌کند که بسیاری از اتباع از ترس بازداشت و رد مرز از خانه بیرون نمی‌آیند: «بچه‌های مهاجری که با آن‌ها در ارتباطم، می‌گویند چند روز است که برای خرید مواد غذایی هم از خانه بیرون نرفته‌ایم و دیگر مواد غذایی دارد تمام می‌شود، اما جرأت نمی‌کنیم از خانه بیرون بیاییم، به خصوص در برخی محلات تهران مانند اتابک و... که دستگیری اتباع یا به قول خودشان «افغانی‌بگیر» بیشتر است. وقتی این موج راه می‌افتد کسانی هستند که برخورد‌های خشن و خودسر با مهاجران می‌کنند. حتی من می‌بینم که بچه‌های مهاجر در فضای مجازی به همدیگر پیشنهاد می‌کنند که از خانه بیرون نروند. قبلاً این‌طور بود که به هم توصیه می‌کردند اگر مدرک ندارید از خانه بیرون نروید. در این شرایط امنیت جانی آن‌ها اهمیت بیشتری نسبت به تحصیل دارد و قطعاً این اتفاق بعد از بازگشایی مدارس هم رخ می‌دهد. سال گذشته هم اوایل مهر که این موج ضدمهاجر رخ داده بود، در مدارس چالش‌های زیادی داشتیم. می‌شنیدیم که این اظهارات روی بچه‌ها هم تاثیر گذاشته و در مدرسه دانش‌آموزان افغانستانی را می‌زدند. معلمان می‌گفتند ما نمی‌دانیم با آن‌ها چه کار کنیم، مدام با هم دعوا و کتک‌کاری می‌کنند. آسیب این موضوع روی بچه‌های مهاجر بیشتر است و بچه‌های ایرانی هم بیشتر تاثیر می‌پذیرند و واکنش نشان می‌دهند.»

منبع: روزنامه هم میهن

نظر شما