شناسهٔ خبر: 67984458 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فرارو | لینک خبر

چه عاقبتی در انتظار منطقه است؟

این وضعیت دیگر قابل دوام نیست و به همین دلیل هم یا به سمت تشدید تنش فراگیر یا برقراری آتش‌بس پایدار در منطقه حرکت خواهیم کرد. نویسنده در ۹اکتبر۲۰۲۳ (۲روز پس از حمله حماس به اسرائیل) در یادداشتی به تأسی از ادبیات برآمده از جنگ سرد استدلال کرد که به‌دلیل موازنه وحشت در منطقه امکان اشاعه جنگ به دیگر نقاط منطقه وجود ندارد.

صاحب‌خبر -

دکتر هادی خسروشاهین در دنیای اقتصاد نوشت: این استدلال بیش از هر چیزی بر قدرت مادی طرفین منازعه تاکید می‌کرد؛ در یکسو تکیه بر قدرت کلاسیک نظامی قرار داشت و در سوی دیگر قدرت نامتقارن محور مقاومت که از شرق دریای سرخ تا شرق دریای مدیترانه پراکندگی جغرافیایی داشت. صف‌آرایی چنین ابزار‌های متقارن و نامتقارنی باعث می‌شد که طرفین از به‌وقوع پیوستن جنگ بزرگ منطقه‌ای با هر وسیله ممکن جلوگیری به عمل آورند. اما تراکم و انباشت اقدامات اسرائیل و همچنین محور مقاومت از انصار‌الله در یمن تا حزب‌الله در لبنان طی سه ماه گذشته در حال ایجاد اینرسی است که روزنه‌های تداوم وضع موجود را از میان می‌برد.

برای بسط این تحلیل از چارچوب نظری کمک خواهم جست که استفان والت در مقاله‌ای در سال۱۹۸۵ ارائه کرد. این اندیشمند نئورئالیست در این مقاله مهم که در ژورنال امنیت بین‌الملل منتشر شد، به نظریه کانونی واقع‌گرایان در روابط بین‌الملل درباره صلح از طریق موازنه نیرو‌ها حمله کرد و طرحی نو درانداخت. او به جای قدرت مادی به‌عنوان منبع کنشگری بازیگران به بحث تهدید به مثابه عنصر کلیدی الگو‌های رفتاری در نظام بین‌الملل پرداخت. در واقع ما در اینجا با جداسازی مفهوم تهدید از قدرت مواجه هستیم. به‌طور مثال برپایه تز واقع‌گرایان باید دولت-‌ملت‌های غربی در دوران جنگ سرد و برای برقراری ثبات به سمت قدرت ضعیف‌تر یعنی شوروی حرکت می‌کردند تا از طریق چنین اتحادی امکان بالانس و موازنه در برابر قدرت برتر یعنی آمریکا فراهم می‌شد. اما درک از تهدید وسیع شوروی باعث شد که ائتلاف ناتویی شکل گیرد تا حتی قدرت آمریکا در برابر شوروی فزونی یابد. حال همین تز جدایی تهدید از قدرت والت را کافی است درباره منطقه خاورمیانه به‌کار ببریم.

ایران در طول دو دهه اخیر و به‌ویژه پس از سیاست تغییر رژیم نومحافظه‌کاران آمریکا، تهدید موجودیتی را احساس کرد که همین حس تهدید سرمنشأ ائتلافی با بازیگران غیر دولتی برای ایجاد شبکه بازدارندگی منطقه‌ای بود تا سرزمین اصلی از گزند منازعات گرم مصون بماند. (تلاش ایران برای برقراری موازنه تهدید) متناسب با افزایش نفوذ منطقه‌ای ایران از طریق همین شبکه، اسرائیل و آمریکا و بعضا برخی بازیگران منطقه درصدد برآمدند از طریق ائتلاف‌های امنیتی به‌ویژه در خلیج‌فارس موازنه‌ای در برابر این محور جدید ایجاد کنند. (تلاش طرف مقابل برای برقراری موازنه تهدید)، اما با حادث شدن ۷اکتبر۲۰۲۳ این محور جدید اسرائیلی-آمریکایی آن‌چنان‌که باید و شاید کار نکرد. در واقع بازیگران منطقه به‌دلیل برآمدن قواعد «معامله محوری» حاضر نشدند نقش فعالانه‌ای در این محور{برآمده از پیمان ابراهیم} ایفا کنند.

با این حال تا ۳۱ژوئیه موازنه حاصل از قدرت مادی باعث می‌شد که بازیگران در هر دو طرف احتیاط‌های راهبردی را برای کنشگری مورد ملاحظه قرار دهند. به همین دلیل هم عملیات حزب‌الله لبنان و همین‌طور انصار‌الله یمن به‌عنوان اعضای دیگر مقاومت در واکنش به حمله زمینی اسرائیل به غزه از سطح پایین و متوسط فراتر نرفت. اسرائیل نیز همین ملاحظات راهبردی را درباره حزب‌الله و دیگر نیرو‌های مقاومت به جز حماس تا حدی مورد توجه قرار می‌داد.

اما با وقوع ترور اسماعیل هنیه یکی از رهبران محور؛ آن هم در تهران به‌عنوان سرزمین اصلی شبکه بازدارندگی منطقه‌ای، سطح تهدیدات متقابل تغییر کرده است؛ البته پیش از این برخی مانور‌های قدرت حزب‌الله همچون پرواز پهپاد شناسایی و جاسوسی بر فراز تاسیسات نظامی اسرائیل و همین‌طور عملیات اخیر انصار‌الله در تل‌آویو نیز احساس تهدید را برای اسرائیل به سطح کم‌سابقه‌ای رساند؛ بنابراین امروز با برهم خوردن موازنه تهدید پس از دو دهه مواجهیم؛ اگرچه از حیث موازنه قدرت مادی و همین‌طور موازنه وحشت تغییر چندانی طی هفته‌های اخیر در صحنه میدانی رخ نداده است.

به همین دلیل هم اسرائیل همچون گذشته از پذیرش مسوولیت ترور هنیه در تهران خودداری کرده و همین خود نشانه‌ای از این است که این بازیگر تمایلی به خروج از منطقه خاکستری ندارد؛ اگر چه اقدامات اخیرش در سطح الگو‌های تهاجمی قابل تقسیم است. البته نباید این تجربه تاریخی را هم فراموش کرد که حتی موازنه وحشت نیز به‌طور ذاتی صلحی ضعیف و شکننده بود و شاید به‌دلیل همین ویژگی نیز دو قدرت دوران جنگ سرد ترجیح دادند آن را با پیوست هنجاری و نهادی عجین کنند؛ پیوستی که به گفتگو‌های تنش زدایانه در دهه۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ و حتی در اوایل دهه۱۹۶۰ به گفتگو‌ها و توافقات غیر رسمی و ضمنی بر سربحران موشکی کوبا منجر شد. اما موازنه وحشت حاصل از هماوردی نیرو‌های مادی در خاورمیانه فاقد چنین پیوست هنجاری و نهادی است و همین مساله می‌تواند در مقاطع بحرانی، دامنه و گستره تغییر در موازنه تهدید را در این منطقه دو چندان کند.

هر چه هست یک چیز مسلم است؛ اینکه رویداد‌های یک ماه گذشته حکایت از شیفت بزرگ درموازنه تهدید دارد؛ حال چنین شیفتی یا بازیگران منطقه و فرامنطقه را به تکاپوی دوچندان واخواهد داشت تا پیوست نهادی جدیدی برای منازعات در منطقه در حال تحول ایجاد کنند یا حرکت در مارپیچ با شیب تند فرجام منطقه را با نبرد سخت برای تعریف دوباره موازنه نیرو‌های مادی و از آن مهم‌تر بالانس تهدیدات گره خواهد زد.