فرهیختگان نوشت: با گذشت دو هفته از پایان انتخابات ریاستجمهوری و انتخاب مسعود پزشکیان به عنوان نهمین رئیسجمهور ایران، دولت چهاردهم در فرآیند انتخاب همکاران قرار گرفت. استراتژی اتاق فکر نامزد پیروز بسط ایده کمپین انتخاباتی پزشکیان است و بهنوعی تقسیمکار صورت گرفته است؛ تقسیم کاری که در تصویر نهایی دولت جدید اثرگذاری ویژهای خواهد داشت. شاید نقد و بررسی آن بتواند نگاه تازهای به دولتمردان 4 سال آینده کشور بدهد. از این زاویه و برای کمک به جناب پزشکیان چند مساله مهم درخصوص تصمیمات کلان و مهم رئیسجمهور منتخب قابل طرح است. الف. در طول دو هفته اخیر دو تصویر از دولت در حال ساخت به دست آمده و کمی درباره آن حرف زده شده است. یکی حضور ساده و بیآلایش پزشکیان در هیاتهای عزاداری دهه اول محرم و دومی تشکیل شورای راهبردی و به تبع آن کمیتههای تخصصی برای انتخاب وزرا و معاونان و... دولت چهاردهم.
تصویر اول احتمالا بر پایه دو واقعیت انتخاب شده است. اول واقعیت شخصیت مسعود پزشکیان. او دوست دارد ساده حرف بزند و ساده لباس بپوشد و حتی خارج از عرف مسئولان دولتی راه برود. هیچ ایده سیاسی نمیتواند فارغ از سوژه مورد نظر ساخته شود و اتاق فکر به اولین چیزی که تمرکز میکند مزایای فرد مورد نظر است. شخصیت پزشکیان از این جنبه مورد پسند بخش بزرگی از جامعه ایران است. این ایده در کمپین انتخاباتی او هم بهخوبی مورد استفاده قرار گرفت و حتی جمله پزشکیان درباره اینکه «من میدانم که نمیدانم» بهنوعی مزیت او برای ارجاع امور به کارشناسان تفسیر شد و البته مورد پسند اکثریت رایدهندگان هم قرار گرفت.
حضور مستمر و بدون وقفه رئیسجمهور منتخب در مراسم عزاداری دهه اول هم بخشی از شخصیت او بود و هم بهنوعی تصویرسازی یک رئیسجمهور مردمی و خاکی که مانند مردم معمولی در این ایام گذران وقت میکند، بود. شاید البته استفاده زیاد از این ایده به ضد خودش تبدیل شود و این سوال برای مخاطب به وجود بیاید که مگر نباید زمان زیادی برای تشکیل دولت گذاشته شود و تصاویر متنوع از حضور پزشکیان در هیاتهای مختلف با این مقطع حساس تشکیل دولت کمی در تناقض بود. مخصوصا اینکه دولت چهاردهم در انتخاباتی زودهنگام و بدون فکر قبلی انتخاب شد. در حالتی که دولتها پس از 8 سال تغییر میکنند بهطور طبیعی یک آمادگی قبلی وجود دارد و دولت جدید براساس زمانی که انتخابات در پیشرو است احتمالا کمی فکر کرده است. اما برای دولت جناب پزشکیان این مورد وجود ندارد.
دوم نیاز دولت اصلاحطلبان برای آشتی با جامعه مذهبی و سنتی ایران. در طول 3 دهه اخیر معمولا رابطه سردی میان اصلاحطلبان و مراسمها و آیینهای مذهبی برقرار بود به حدی که بدنه مذهبی و دینی ایران که پایبندی بیشتری به برگزاری مراسم و سنن دارند، خارج از سبد رای و بدنه طرفدار آنها لحاظ میشدند. شاید تجربه شکست خورده دوری از سنتها و ارزشهای جامعه ایران که فارغ از دستهبندیهای سیاسی یک واقعیت عینی در کشور حساب میشود، اتاق فکر دولت چهاردهم را به این نتیجه رسانده که باید در ابتدای کار تصویری جدیدی از دولت پزشکیان نسبت به دولت خاتمی و روحانی ساخته شود. در دولت خاتمی بیشترین تنش میان دستگاه دولتی و جامعه مذهبی رخ داد و آسیب زیادی متوجه آن دولت شد. در دولت روحانی هم بهخاطر وام انتخاباتی از سلبریتیها دولت در زمان استقرار مجبور شد با سود زیاد آن وام را پس بدهد و میان دولت و بدنه مردمی فاصله افتاد. بههرحال تلاش ایدهپردازان دولت پزشکیان برای بازسازی رابطه دولت با جامعه ایران بهخصوص استفاده از فرصت محرم برای تصویرسازی متفاوت از دولت او نسبت به قبل، قابل تامل است. نکته مهم و چالشی اما توجه به سه مساله است: «تناسب وظایف رئیسجمهور با تصویری که از او ساخته میشود»، «چه کسی کارهای اصلی او را انجام میدهد؟» و «این تصویرسازی تا کجا قابل ادامه دادن است؟»
ب. دولت پزشکیان توسط یک شورای راهبردی در حال چینش است. آنگونه که از اطلاع رسانیهای رسمی و غیررسمی مشخص شده یک شورای راهبردی با حضور چهرههای نام آشنای اصلاحطلب شکل گرفته تا همکاران جناب رئیسجمهور را به او معرفی یا پیشنهاد دهند. ریاست این شورا با محمدجواد ظریف است که انرژی زیادی را در ایام انتخابات گذاشت. اعضای شورا قرار است نتایج بررسی کمیتههای پنجگانه تخصصی را بررسی کنند و برای هر پست در دولت سه تا پنج نفر را معرفی کنند. ایده این تصمیم درواقع تعمیم حرفی است که پزشکیان در انتخابات میزد: «ارجاع به کارشناسان». اما چند ایراد اساسی در تنظیم و اجرای این ایده وجود دارد که از لحاظ منطقی کار را برای دولت پزشکیان سخت خواهد کرد.
اول. درحالیکه در روزهای پس از انتخابات رئیسجمهور فقط یا دیدارهای رسمی و تشریفاتی با شخصیتهای سیاسی داشته یا در هیاتها حضور پیدا کرده است، تمرکز نیروهای سیاسی دیگر بر چینش دولت و انتخاب همکار برای او میتواند این فرضیه خطرناک را ایجاد کند که نقش شخص رئیسجمهور منتخب در دولت آینده چیست؟ شاید در روزهای آینده و بالا رفتن حجم انتقادها از اینکه چرا هیچ کنش یا ایدهای از سوی رئیسجمهور درباره تشکیل کابینه دیده نمیشود، موضعی از جناب پزشکیان دیده شود اما بههرحال در دو هفته اخیر این تصویر تثبیت شد که تقسیم کار در دولت جدید اینگونه است؛ پزشکیان به مراسم عزاداری میرود و فقط با مردم رابطه عادی ایجاد میکند، عدهای دیگر در حال تقسیم قدرت در دولت هستند. ایدهای که در بند الف به آن پرداخته شد در واقع این ایراد را دارد که نسبت تصمیمات دولت آینده با رأس قدرت را نادیده گرفت و بهنوعی رئیسجمهور منتخب را به مرخصی فرستاد. حتی اگر پزشکیان به این گروه کارشناسی اعتماد دارد و راه درست را در توجه به فکر و تامل آنها میداند باید بهنوعی در واقعیت و تصویر رسانهای نقش رئیسجمهور لحاظ میشد.
دوم. اعضای کمیتههای تخصصی بهصورتی انتخاب شدهاند که همه راضی باشند. از گروههای اصلاحطلب تا گروههای صنفی. از نهاد دانشگاه تا اعضای ستادهای انتخاباتی. از اقلیت تا زنان. اما واقعیت چیست؟ آنگونه که جناب ظریف گفت جلسات زیادی برای تشکیل این کارگروههای تخصصی برگزار شده است و حدودا یک هفته فرصت برای جمعبندی آنها وجود دارد. روشن و بدیهی است این جمعهای بزرگ و متنوع به اسم کارگروههای تخصصی اساسا نمیتوانند در فرصت چند روزه به یک نظر منسجم و قابل دفاع کارشناسی برسند. ترکیب این کارگروهها بیشتر بهنوعی تنظیم شده است که گویا فرصت چند ماهه برای کار کارشناسی وجود دارد. مثلا اگر انتخابات در همان زمان پیشبینی شده یعنی در خرداد 1404 بود این کارگروهها احتمالا میتوانستند به نتایجی برسند ولی در زمان فوقالعاده کوتاه برای جمعبندی و نظردهی این تشکیلات بیشتر حالتی نمایشی و تبلیغاتی دارد.
به گفتوگوی ظریف ریاست شورای راهبردی دولت چهاردهم توجه کنید. میزان تسلط او به تقسیم کار هرکدام از کارگروهها بیش از حد پایین بود. به هر حال ظریف شخصیت ناشناختهای نیست و همه میدانند او توانایی ساعتها سخنرانی و طرح استدلال با استفاده از آیه و حدیث و شعر و منطق و سیاست بینالملل و... را دارد. زمانی که ظریف با وقت قبلی به تلویزیون میآید و از ذکر نام وزاتخانهها و مسئولیتهای مهم در هرکدام از کارگروههای تخصصی عاجز است، حس سرکاری بودن این کارگروهها بیشتر میشود و سوال جدی اینجا شکل میگیرد: «دولت واقعا کجا و توسط چه کسانی چینش میشود؟»
سوم. برخلاف تصویری که ظریف ارائه داد، فرآیند تشکیل دولت از منظر پاسخگویی با ایرادهای بزرگی روبهرو است. معنای کار کارشناسی در یک نظم سیاسی اتصال نهادهای تصمیمگیر به حلقههای خبره و اهل فکر است. اساسا تقسیمبندی براساس معیارهای متناقض مثل حلقه سیاسی، واحد صنفی و جامعه زنان و اقلیت و حتی حضور چند استاد دانشگاه، به معنای سپردن تصمیمات به کارشناسان نیست. مسیر تصمیمات وقتی از یک ایده و فکر واحد براساس کلان گفتمان مشخصی بیرون نیاید، بیشتر آنکه تکیه بر کارشناسان داشته باشد، ایستاده در کمپین تبلیغاتی است. هشداری که پیر سیاست اصلاحطلبان داد درواقع زدودن گردوغبار هیاهوی تبلیغاتی از واقعیت ماجرا بود. بهزاد نبودی بهدرستی نهیب زد و کاش ظریف و همکاران متوجه تفاوت واقعیت و تبلیغ و کمپینها باشند. قرار است چه کسانی از ترکیب دولت پزشکیان دفاع کنند و پاسخگوی آن باشند؟
چهارم. ظریف از دو خط قرمز یا به تعبیری «شروط وتویی» در چینش همکاران رئیسجمهور منتخب سخن گفت. یکی مبانی جمهوری اسلامی و دیگری گفتمان رئیسجمهور. فرض میکنیم درباره مورد اول توافق داریم و از آن عبور میکنیم. سوال مهم تعریف دولتمردان جدید از گفتمان رئیسجمهور منتخب است. تاکنون هیچ نشانه و تعریف حتی کلی از چیزی که بتوان از آن بهعنوان گفتمان رئیسجمهور نام برد دیده نشده است. حتی جناب ظریف هم هیچ تعریفی از آن ارائه نکردند. بدون شک مسالهای که از آن بهعنوان خط قرمز یاد میشود باید چهارچوبی مشخص و قابل ارجاع داشته باشد. امیدواریم بهزودی شاهد توضیح دولت جدید در این باره باشیم.
ج. نکته پایانی اینکه رفتار و کنش ستاد انتخاباتی پیروز در انتخابات 15 تیر نشان داد هیچ ایده و فکر پیشینی برای تشکیل و اداره دولت وجود نداشته است. خلأ فکری که از قبل انجام شده و میتوان آن را رصد کرد و تغییراتش در مصاف با واقعیت را متوجه شد، بهشدت احساس میشود. تشکیل این شورای راهبردی که شاید اسم دقیقتر آن شورای «راهبری» دولت چهاردهم است و ساختن کمیتههایی تحت عنوان کارگروههای تخصصی مثل خرید کتاب تست کنکور در دو هفته باقیمانده به زمان کنکور است. کاش متناسب با ساخت قدرت سیاسی در ایران که از راه صندوق رای عبور میکند، احزاب جاندار با تشکیلاتی پاسخگو وجود داشت که رای و نظرش درباره چالشهای کشور قابل سنجش بود. کاش به معنای واقعی احزابی داشتیم که اتصال یا عدم ارتباط آنها با کارشناسان بهجای نمایش کارگروههای تخصصی در طول زمان قابل تعیین و قضاوت بود. اساسا کار کارشناسی از نظر آن مجموعه سیاسی که خواهان قدرت است، چیست؟ و آیا نتایج حاصل شده از یک فرآیند کارشناسی با واقعیتهای کشور منطبق است یا خیر؟ آن وقت تصویر مردمی و خاکی رئیسجمهور قابل فهمتر و مورد قبولتر بود.
نظر شما