شناسهٔ خبر: 67869216 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: انصاف نیوز | لینک خبر

وقتی جانبداری سیاسی بر فلسفه سیاسی چیره می‌شود

صاحب‌خبر -

دکتر محمدعلی عبداللهی، استاد فلسفه دانشگاه تهران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

استاد ما دکتر رضا داوری اردکانی (که خدای حفظش کناد) در بیانیه ای سیاسی که از آن می توان نوعی جانبداری سیاسی برداشت کرد، انتخابات ۱۵ تیرماه را انتخاب میان بودن ونبودن ایران توصیف کرده بود و از لزوم (باید) رای دادن به یک نامزد سخن به میان آورده بود.

وقتی بیانیه استاد را خواندم ناخوداگاه به سال تحصیلی ۱۳۷۳ برگشتم. استاد داوری در درس “فلسفه سیاست”، کتابِ مستطابِ “فلسفه سیاسی چیست” لئو اشتراوس را برای ما شرح و تفسیر می کرد. یکی از بحث های جذاب آن کلاس تعریفِ “فعل سیاسی” بود. به خاطر دارم استاد از فعل سیاسی معنای موسعی به دست میداد. طبق معنای موسعی که استاد داوری در ذهن داشت افزون برفعلِ رای دادن، صدوربیانیه، سخنرانی ومانند آن را نیز باید مصداق فعل سیاسی تلقی کرد. استاد از دانشجویان می خواست پای نمونه های دیگری از فعل سیاسی را نیز به میان آورند. شیرینی بحث آن روز هنوز در کام این کهنه دانشجو مانده است.

هدف از این یادداشت بیشتر یادکردِعهدِ شباب و ذکر جمیل استاد داوری است. با این حال چند نکته هم یادداشت میکنم شاید برای خواننده مفید باشد:

الف) من از استاد داوری در گروه فلسفه دانشکده ادبیات آموخته بودم که فعل سیاسیِ فیلسوف “تعلیم فهم سیاست” به جامعه است نه جانبداری از یک شخص و یا رویکرد سیاسی. فهم سیاست و فعل سیاسی از بیخ وبن با تبلیغ، هواداری وجانبداری از یک رویکرد سیاسی متفاوت است. شخصِ فیلسوف البته بی طرف و بی موضع نیست اما مقام فلسفه و فیلسوف او را از هواداری نسبت به یک باشگاه سیاسی و یک جناح سیاسی باز میدارد. اگر ظهورِ زبانیِ متن، مبنای تفسیرِ آن نزد عقلا باشد (که اصولاچنین است)، باید با نهایت احترام بنویسم که بیانیه استاد داوری ظهور در جانبداری سیاسی دارد. البته استاد داوری در ذهن و ضمیر نگارنده هرگز با صدور این بیانیه ازمقام فیلسوف به یک هوادار تنزل نمی کند. ولی به خواننده ناآشنا با استاد داوری حق بدهید که ظهور بیانیه را مبنای تفسیر خود قرار دهد و استاد داوری را در حد یک جانبدار و هوادار شخص و جناح تنزل دهد. ایا امر سیاست (به معنای درود و مرگ بر فلان و بهمان) درکشور ما چنان است که گریبان استاد داوری را هم گرفته است؟ همان چیزی که او دانشجویانش را از افتادن در دام آن برحذر میداشت.

ب) نگارنده این سطور درباره این دو جمله استاد داوری که “من به سیاست علاقه داشتم فلسفه خواندم، فلسفه خواندم سر از سیاست دراوردم” بارها فکر کرده بود. من این دو جمله را درهمان روزگار تحصیل بی واسطه از او شنیدم. تفسیری که من از این دو جمله(البته به دلخواه) در ذهن داشتم با مقام فلسفه وفیلسوف بیشتر سازگار است. اما وقتی بیانیه را خواندم وجوه معنایی دیگری برایم اشکار شد.

ج) روزی بعد از درسِ دوره دکتری (حدود سالهای۱۳۷۸)جمله هایی از یک مقاله را که در مجله کیان آن روزگاربه چاپ رسیده بود برای استاد داوری خواندم. نویسنده مقاله استاد داوری را ( بدون ذکرنام) به طرفداری از فاشیزم و تزریق خشونت به گروه هایی که او گروه فشار می نامید، متهم کرده بود. استاد داوری بی درنگ گفتند این نویسنده مرا ناسزا میگوید ولی من هرگز سیاست به معنای جانبداری از گروه یا دسته ای را وجهه همت خود نمیدانم. اکنون که در باره وضع وحال آن روزگار تامل می کنم شاید (به گفته جوانهای مجله مهرنامه) ما با استادداوری ۱ مواجه بودیم نه استاد داوری ۲ و۳. اکنون اماکسانی پیدا شده اند بی مایه وپایه دوست دارند در امر مهم تفکر خود را به کسی منصوب کنند ومحفلی شکل دهند. این محفل ها وحلقه ها مشتاق اند که فیلسوف را به یک، دو، سه و تا پنج تقسیم کنند. نمیدانند که فیلسوف را در اثار او بایدجستجو کرد. تغییر را امری چاره ناپذیر ودرجهت کمال فکر فیلسوف فهم کرد. شخص واحد را نباید به دوپاره و سه پاره آنهم متناقض تقسیم کرد. شک ندارم که شخص فیلسوف وقتی به سیر تفکر خود نگاه می کند خطی از کمال وپختگی می بیند ولی هرگز در دام محفل و حلقه آنهم از جنس سیاست گرفتار نمیشود.

د) بگذارید یادداشت خود را با جمله ظریفی به پایان برم که می گفت استاد داوری و دکتر عبدالکریم سروش تنها جایی که با هم موافقت داشتند در همین انتخابات اخیر بود.
من اما از همان سالهای نه چندان دور دریافته بودم که سروش تفسیری سیاسی ودلخواه از اثار وشخصیت استاد داوری به دست می دهد. با این حال هنوز نمی توانم بفهمم که استاد داوری برچه پایه ای به چنان بیانیه ای سیاسی تن داده است؟ ادله ای که دربیانیه برای هواداری از یک شخص آورده است دغدعه اکنون و اینجای ملت ایران نیست. امیدوارم استاد داوری بیانیه مجمل خود را بسط دهد وقراینی بیاورد که ظهور آن را از آنچه هست به امر مهم فهم سیاست منصرف کند.

انتهای پیام

نظر شما