شناسهٔ خبر: 67812172 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رویدادایران | لینک خبر

از انهدام باند لاشخورها تا دستگیری دختر سارق دارو از انهدام باند لاشخورها تا دستگیری دختر سارق دارو

صبح دیروز سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت در حاشیه طرح دستگیری سارقان و مالخران و کشف اموال مسروقه که در مقر پلیس آگاهی تهران بزرگ برگزار شد، در جمع خبرنگاران اظهار کرد: همکاران ما در پایگاه‌های آگاهی تهران بزرگ موفق به دستگیری ۱۱۲ سارق و مالخر شدند که از این تعداد ۲۵ نفر مالخر

صاحب‌خبر -

صبح دیروز سردار علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی پایتخت در حاشیه طرح دستگیری سارقان و مالخران و کشف اموال مسروقه که در مقر پلیس آگاهی تهران بزرگ برگزار شد، در جمع خبرنگاران اظهار کرد: همکاران ما در پایگاه‌های آگاهی تهران بزرگ موفق به دستگیری ۱۱۲ سارق و مالخر شدند که از این تعداد ۲۵ نفر مالخر حرفه‌ای هستند و اموال مسروقه بسیاری از آن‌ها کشف شده است. کارآگاهان پلیس آگاهی به صورت هفتگی از صنوف مختلف بازدید به عمل می‌آورند و در صورت مشکوک شدن به فردی، اقدامات لازم صورت می‌گیرد و پرونده تشکیل خواهد شد. در همین بازدید‌ها همکاران ما توانستند ۶۱۷ تلفن همراه مسروقه، ۱۹ خودرو و ۳۴ موتورسیکلت مسروقه کشف کنند.

به گزارش ایران، رئیس پلیس آگاهی درباره تعداد مجرمان سابقه‌داری که در این طرح بازداشت شده‌اند، اظهار کرد: نزدیک به ۶۰ درصد از مجرمان دستگیر شده سابقه‌دار بوده‌اند که هیچ‌کدام از تخفیف در مجازات بهره‌مند نخواهند شد.

سرقت با به‌کارگیری مهارت‌های ورزشی

سه متهم مدعی هستند که تحصیلات بالایی دارند و زمانی ورزشکاری حرفه‌ای بوده‌اند، اما حالا سارق شده‌اند.

شغلت چیست؟

مربی ورزشی و پارکورکار حرفه‌ای هستم و قبلاً هم آموزش می‌دادم، اما کسی کارم را جدی نمی‌گرفت؛ من هم تصمیم گرفتم از این مهارتم در سرقت‌ها استفاده کنم.

با همدستانت چطور آشنا شدی؟

محسن درایور- راننده- حرفه‌ای است. در خیابان ولیعصر می‌خواستم گوشی‌اش را از داخل ماشین بزنم که به خاطر دست‌فرمان خیلی خوبی که داشت، نتوانستم و با هم درگیر شدیم. گفت من خودم این‌کاره هستم، به یک دزد که نمی‌توانی بزنی. همین حرف باعث شد تا ما دوست شدیم و یک باند تشکیل دادیم. شهاب هم کاراته‌کار است، بچه محل‌مان است و او دست‌فرمان موتورش خیلی عالی است.

چه چیزی سرقت می‌کردید؟

گوشی و خودرو.

شگردتان چیست؟

من گوشی را طوری سرقت می‌کنم که تازه ۱۰ دقیقه بعد صاحبش متوجه می‌شود که گوشی در دستش نیست. من گوشی را سرقت می‌کنم و سوار ماشین می‌شوم و محسن هم به راه می‌افتد.

تمام این مهارت به خاطر این است که ورزشکاری حرفه‌ای در رشته پارکور بودم. بیشتر گوشی‌های آیفون می‌زنم. البته ما از خانم‌ها سرقت نمی‌کردیم، فقط از آن‌هایی که وقتی روی زمین راه می‌روند، به زمین فخرفروشی می‌کنند.

محسن هم درباره اینکه چرا دست به سرقت زده، گفت: لیسانس مکانیک و لیسانس مدیریت دارم؛ دو همدست دیگرم هم لیسانس دارند، اما بیکار بودیم. وقتی رابطه به جای ضابطه تعیین‌کننده شغل و درآمد است، ما هم مجبوریم دزدی کنیم. من از سال ۸۱ در کار خلاف افتادم. کلی مدرک قهرمانی دارم، همیشه نفر اول اتوموبیلرانی بودم.

سابقه دستگیری داری؟

هیچ کسی نمی‌تواند نه پیاده نه با خودرو مرا دستگیر کند. من آنقدر در رانندگی حرفه‌ای هستم که کسی به پایم نمی‌رسد. همین دوستم مثل آب خوردن از دیوار راست بالا می‌رود.

ماشین را چطور سرقت می‌کنید؟

ماشین‌های داخلی را ۲ تا ۳ ثانیه و ماشین‌های خارجی را نهایت در ۵ ثانیه سرقت می‌کنیم. من حتی در این رابطه آموزش هم می‌دهم. ۵ تا ۱۰ میلیون تومان هم برای آموزش سرقت می‌گیرم. بستگی به وضع مالی شاگرد و ضریب هوشی او دارد.

با وسایل سرقتی چه می‌کردید؟

با ماشین‌ها می‌رفتیم دوردور و در مسیر اگر ماشین بهتری می‌دیدیم و دل‌مان می‌خواست، ماشین اولی را رها کرده و خودروی دیگری سرقت می‌کردیم.

بعد از اینکه بنزین ماشین تمام می‌شد، وسایل داخلش را برمی‌داشتیم و ماشین را رها می‌کردیم. گوشی‌ها را هم که می‌فروختیم. ولی پول‌هایی را که از سرقت‌ها به دست می‌آوردیم بیشتر خرج مواد غذایی برای سگ‌های ولگرد می‌کردیم.

چه پیشنهادی برای مردم دارید که گرفتار سارقان نشوند؟

شهاب (متهم کاراته‌کار) که تا الان حرفی نزده بود، می‌گوید: شما کیف‌تان را دست چپ می‌گیرید و گوشی‌تان را هم دست چپ‌تان گرفته‌اید. خب معلوم است تعادل‌تان کمتر می‌شود و راحت می‌شود سرقت کرد. گوشی را همیشه کامل در دست بگیرید و سمت جوی آب یا دیوار قرار دهید یا از هندزفری استفاده کنید. ماشین را هم فقط بیمه کنید که وقتی اتفاقی افتاد، از بیمه بتوانید پول بگیرید.

با این همه مهارت چه شد که دستگیر شدید؟

پسر پارکورکار گفت: از بخت بد در خیابان داشتم می‌رفتم که مأمور به قیافه‌ام مشکوک شد و از من خواست به کلانتری بروم. در آنجا تصاویر سرقت‌هایمان که توسط دوربین‌های مداربسته گرفته شده بود، رو شد. من که بازداشت شدم، دو همدست دیگرم هم گرفتار شدند.

راحت‌ترین خودرو برای سرقت چه ماشینی است؟

شاید تبلیغ باشد، اما مزدا ۳، در کمتر از ۳۰ ثانیه نمی‌شود آن را سرقت کرد. البته بگویم سرقت ماشین شگرد خاص خودش را دارد که گفتنش اینجا درست نیست.

متهمی که به شش زبان تسلط دارد

به غیر از زبان مادری‌اش، به پنج زبان دیگر مسلط و مدعی است که پاسپورت انگلیسی دارد و شهروند آنجاست.

جرمت چیست؟‌

می‌گویند مالخری کرده‌ام. یک ماشین مزدا ۳ را از من گرفته‌اند که دزدی بوده است.

اما ظاهراً تو ماشین‌های سرقتی را می‌خریدی و به آن طرف مرز می‌بردی؟

سرقتی نبودند. ماشین‌ها را با مبلغ پایین می‌خریدم و به واسطه سال‌هایی که مدت‌ها در خارج از کشور زندگی کرده بودم، آشنا‌هایی پیدا کرده بودم که آن‌ها را از من خریداری و از کشور خارج می‌کردند.

خودرو‌ها را چند می‌خریدی؟

از ۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان می‌خریدم و کمی گران‌تر می‌فروختم.

چه مدت خارج کشور زندگی می‌کردی؟

۴۱ سال، از زمانی که ۱۸ سالم بود، از ایران رفتم و در کشور‌های ترکیه، رومانی، اتریش، آلمان، سوئد، انگلیس، ژاپن، فرانسه، امریکا و... زندگی کردم. به همین دلیل به این زبان‌ها تسلط دارم.

در آنجا شغلت چه بود؟

به واسطه زبان‌هایی که بلد بودم، به هر کشوری که می‌رفتم به عنوان مترجم توریست‌ها مشغول به کار می‌شدم. درآمدم هم خیلی خوب بود و پول‌هایم را می‌فرستادم ایران و پدرم برایم خانه و ملک می‌خرید.

چه شد به ایران آمدی؟

۷ سال قبل پدرم فوت کرد و مادرم تنها شد و من مجبور شدم به ایران بیایم.

با این همه ثروت چه شد که مالخری را انتخاب کردی؟

من مالخر نیستم، اصلاً نمی‌دانستم خودرو‌ها سرقتی هستند.

کارمند اخراجی داروخانه سارق شد

با همدستی دختر مورد علاقه‌اش با شگردی خاص نقشه سرقت از داروخانه‌ای را کشید که قبلاً در آن مشغول به کار بود تا هم انتقام بگیرد و هم بتواند با دارو‌های دزدی برای خودش داروخانه‌ای افتتاح کند.

به چه جرمی بازداشت شدی؟

من در داروخانه کار می‌کردم، اما صاحبش بدون دلیل مرا اخراج کرد. هر چه التماسش کردم، اجازه نداد به کارم برگردم. همین مسأله باعث شد که از صاحب داروخانه کینه به دل بگیرم و به فکر انتقام بیفتم. فتانه، دختر مورد علاقه‌ام در همان داروخانه کار می‌کرد، او پیشنهاد داد که دارو‌ها را سرقت کنیم تا از صاحب داروخانه انتقام بگیریم.

چطور سرقت می‌کرد؟

هر روز مقداری دارو داخل ظرف غذایش یا داخل جیب یا کیفش می‌گذاشت و آن‌ها را از داروخانه خارج می‌کرد.

چطور راز این دارودزدی برملا شد؟

یک مدت که فتانه، دارو با خودش آورد و کسی متوجه نشد، گفت پول هم سرقت کنیم. طمع او کار دست‌مان داد و صاحب داروخانه بعد از چند ماه وقتی متوجه شد که دخل و خرج جور نیست، شک کرد و به فتانه مشکوک شد. فتانه که بازداشت شد، داخل ظرف غذایش دارو‌های سرقتی هم پیدا شد.

چه مقدار دارو سرقت کردید؟

شاکی می‌گوید ۴ میلیارد تومان دارو و پول از او سرقت شده است.

با دارو‌های سرقتی چکار می‌خواستید انجام دهید؟

از بچگی عاشق این بودم که داروخانه داشته باشم، آن هم یک داروخانه خیلی بزرگ در تهران. با خودم گفتم حالا که نمی‌توانی صاحب داروخانه شوی، حداقل در یک داروخانه کار کن. بعد هم که اخراج شدم و ماجرای سرقت دارو‌ها پیش آمد با خودم گفتم دارو‌ها را نگه می‌دارم تا با آن‌ها یک داروخانه بزنم.

مگر مدرک مرتبط داری؟

لیسانس صنایع غذایی دارم، اما مدرک نیاز نیست، فقط باید پول داشته باشی آن هم برای سرمایه‌گذاری.

سرقت‌های باند لاشخور‌ها

۱۵ بار بازداشت شده و آخرین بار پس از آزادی باندی را تأسیس کرد که ابتدا نامش جمشید ژاپنی بود و بعد آن را به خاطر دوستانش به باند لاشخور‌ها تغییر داد.

چه مدت است که سرقت می‌کنی؟

حسابش از دستم رفته، اما تصور می‌کنم ۲۰ سالی می‌شود. قبلاً در کار پوشاک بودم و وضع مالی‌ام خوب بود. اما خودروام را سرقت کردند و، چون سارق و خودرو هرگز پیدا نشد، با خودم گفتم چرا اینقدر زحمت بکشم و کار کنم، دزدی می‌کنم!

در این ۲۰ سال چند بار بازداشت شدی؟

۱۵ باری می‌شود، دیگر معتاد سرقت شده‌ام، اگر هم بخواهم ترک کنم، چه کاری می‌توانم پیدا کنم که بتوانم با آن زندگی‌ام را بگذرانم.

با پول‌هایی که از سرقت‌ها به دست آوردی، چه کردی؟

چه پولی؟ بادآورده را باد می‌برد. همه‌اش برای خوشگذرانی و تفریح رفت و برای هزینه مواد مخدرم دود شد.

با اعضای باند چطور آشنا شدی؟

کار سختی نیست، خیلی راحت می‌توانی سارق پیدا کنی مخصوصاً برای من که سابقه‌دار هم بودم. چون قیافه یکی از همدستانم شبیه ژاپنی‌هاست، به او می‌گفتند جمشید ژاپنی و اسم باندم را همین گذاشتم، اما بعد، چون دوستانم می‌گفتند ما مثل لاشخور‌ها عمل می‌کنیم، به لاشخور‌ها معروف شدیم.

مگر چکار می‌کردید؟

مثل لاشخور به جان ماشین‌های سرقتی می‌افتادیم و هر چی داشت و نداشت را برمی‌داشتیم تا بفروشیم. بعد هم خودرو را در پرت‌ترین جای ممکن رها می‌کردیم تا زمانی صاحبش آن را پیدا کند که آهن‌هایش هم زنگ زده باشد.

منبع: fararu-757100

نظر شما