شناسهٔ خبر: 67787622 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

نکات ارزشمند برای افرادی که به دنبال ترفیع بی‏‏‌دردسر هستند

چگونه در محیط کار به یادماندنی باشیم

نویسنده: آرت مارکمن / مترجم: منا اختیاری اگر هدف شما در محیط کار ترفیع گرفتن و پیشرفت در سلسله مراتب شغلی است، باید به چشم افرادی که مسوول ارتقا و ترفیع هستند بیایید؛ یعنی رئیس مستقیم شما و روسای رئیس شما باید شما را بشناسند و از حضورتان آگاه باشند. چگونه؟ در این نوشتار به آن می‏‏‌پردازیم. اما پیش از آن لازم است به این نکته اشاره کنیم که همه به دنبال پیشرفت شغلی نیستند. اگر تمرکز اصلی شما بر فعالیت‏‏‌های خارج از زندگی شغلی‏‏‌تان است و فقط می‏‏‌خواهید کارتان را درست انجام دهید، احتمالا ترجیح می‏‏‌دهید در محل کار خیلی به چشم نیایید. در آن صورت بهتر است از بعضی استراتژی‏‏‌هایی که در اینجا مطرح می‏‏‌شود اجتناب کنید. ولی اگر می‏‏‌خواهید در محل کار به یادماندنی شوید، یکسری کارها هست که باید انجام دهید.

صاحب‌خبر -

تبدیل به یک مفهوم شوید

اولین گام برای در ذهن دیگران ماندن، از همه سخت‌‌‌تر است، چون اول باید بتوانید وارد ذهنشان شوید که بعد برای ماندن تلاش کنید. مشکل رهبران سازمان‌‌‌ها، به‌خصوص سازمان‌‌‌های بزرگ این است که در طول روز افراد بسیار زیادی را می‌‌‌بینند، یعنی تعداد کارکنانی که آنها را می‌‌‌شناسند بسیار بیشتر از تعداد کارکنانی است که مدیران می‌‌‌شناسند.

اوایل ورود به سازمان، رئیس مستقیمتان شما را خواهد شناخت، اما ممکن است روسای او و مقامات بالاتر شرکت کوچک‌ترین تصوری درباره شما نداشته باشند. اینکه صرفا در جلسات به آنها معرفی شوید و نهایتا سلام و علیکی با آنها داشته باشید، شما را به مفهوم مستقلی در ذهن آنها تبدیل نمی‌‌‌کند.

به جای آن، باید از چند اصل ابتدایی مربوط به حافظه استفاده کنید تا وارد ذهنشان شوید؛ زود و زیاد دیده شوید. هرچه در پروژه‌‌‌های بیشتری مشارکت داشته باشید و کارتان را عالی انجام دهید، بیشتر نامتان مطرح می‌‌‌شود.

حالا اگر آن پروژه‌‌‌ها،‌‌‌ پروژه‌‌‌های مهمی هم باشند و رهبران سازمان مجبور باشند عمیقا به آنها فکر کنند، شانس اینکه نام شما در ذهنشان حک شود هم بیشتر می‌‌‌شود. شهاب‌‌‌سنگ شدن هم فایده‌‌‌ای ندارد؛ اینکه ناگهانی و زودگذر بدرخشید و بعد خاموش شوید. خوش درخشیدن در یک پروژه شما را به‌یاد‌ماندنی نمی‌‌‌کند. کلید موفقیت در پیوستگی است. تداوم مشارکت در طول زمان به ماندگاری کمک می‌‌‌کند.

 نگویید، نشان دهید

خیلی‌‌‌ها (به‌‌‌ویژه اوایل کار خود) فکر می‌‌‌کنند بهترین راه ماندگار شدن در محیط کار این است که به مدیرانشان بگویند چه کارهایی انجام داده‌‌‌اند، در حالی که برای جا خوش کردن در ذهن کسی باید به چیزهای زیادی که آن فرد با آنها در ارتباط است متصل شوید. وقتی از دستاوردهایتان می‌‌‌گویید، کل اطلاعاتشان از شما به تجربه ارتباطشان با شما محدود می‌‌‌شود. اما اگر چیزهایی را که می‌‌‌خواهید درباره‌‌‌تان بدانند، در رفتار و اعمالتان مجسم کنید، دستاوردهای شما به جنبه‌‌‌های گوناگونی از کار آنها متصل می‌‌‌شود.

البته معنایش این نیست که نامرئی باشید و نامرئی کار کنید.

باید راهی پیدا کنید که بتوانید با آدم‌‌‌هایی همکاری کنید که می‌‌‌خواهید تحت‌تاثیر قرارشان دهید. برای حضور در تیم‌‌‌هایی داوطلب شوید که شامل رهبران کلیدی سازمان هستند. هرچقدر می‌توانید درباره کارهایی که در دستتان دارید، توضیح بدهید.

 در حین کار فرصت‌‌‌های تعامل با مدیران را غنیمت بشمارید، اما مراقب باشید که این تعامل در بستر پیشبرد کار صورت بگیرد، نه اینکه دنبال بهانه‌‌‌ای برای تعریف دستاوردهایتان برای آنها باشید.

 مشکلات دیگران را حل کنید

راه دیگری برای ماندگاری این است که کارتان را به موضوعی پیوند بزنید که برای مدیران مهم است. مردم افرادی را که کمکشان کرده‌‌‌اند فراموش نمی‌‌‌کنند. برای کمک کردن، باید مشکلاتی را که دیگر کارکنان سازمان با آنها دست به گریبانند، بشناسید.

سپس روش‌‌‌هایی پیدا کنید که کاری که دست شماست مشکل آنها را حل کند. وقتی به دیگران کمک کنید به اهدافشان برسند، توجهشان به دستاوردهای شما بسیار بیشتر می‌‌‌شود تا زمانی که تمام تمرکزتان را روی دستیابی به چیزهایی بگذارید که صرفا برای خودتان اهمیت دارد.

یکی از نتایج مثبت کمک به دیگران در دستیابی به اهدافشان این است که احتمالا حتی با وجود پیشرفت کاری هم حواستان به دیگران باشد و همچنان روی کمک به همکارانتان متمرکز بمانید. این مساله می‌تواند شما را تبدیل به مدیری خادم کند که به رواج اعتماد در تیم‌‌‌هایی که با شما کار می‌‌‌کنند، می‌‌‌انجامد.

 مشورت بگیرید

ضرب‌‌‌المثلی قدیمی در سیلیکون ولی وجود دارد که می‌‌‌گوید «اگر به دنبال مشورت گرفتنی، پول بخواه، اگر به دنبال پولی، مشورت بخواه.» یعنی افرادی که چیزی برای بخشیدن دارند، همیشه با تقاضا برای آن چیز مواجه‌‌‌اند، پس انتظارش را دارند که هرکسی که به آنها نزدیک می‌‌‌شود، درخواستی داشته باشد و به همین دلیل حالت تدافعی دارند. اما وقتی از کسی درخواست مشاوره می‌‌‌کنید، به تخصصشان احترام می‌‌‌گذارید و از تجربیاتشان بهره می‌‌‌گیرید و این باعث می‌‌‌شود به ایده‌‌‌های شما گوش ‌‌‌کنند و بازخورد ‌‌‌دهند.

این استراتژی در تعامل با مدیران سازمان هم کاربرد دارد. آنها انتظار دارند کارکنان یک چیزی بخواهند. در واقع یکی از دلایلی که ممکن است مطرح کردن دستاوردها نتیجه عکس بدهد همین است که ممکن است تصور کنند شما سعی دارید با این کار چیزی از آنها بگیرید.

 بدون شک وقتی شروع به صحبت درباره خودتان می‌‌‌کنید و فقط از خود می‌‌‌گویید، مدیران حالت تدافعی می‌‌‌گیرند.

در صورتی که وقتی از مدیری مشورت می‌‌‌گیرید، در واقع دارید به تخصص او احترام می‌‌‌گذارید. این کار نشان‌‌‌دهنده تمایل شما به یادگیری است. از سوی دیگر، از آنجا که هنگام مشاوره دادن، با شما در تعامل هستند، شناختی از شما به دست می‌‌‌آورند و برداشتشان از شما و  علاقه‌‌‌مندی‌‌‌هایتان شکل می‌‌‌گیرد.

 این اتفاق شما را ماندگارتر می‌‌‌کند. در نتیجه احتمالش بیشتر می‌‌‌شود که بعدها موقع تشکیل تیم‌‌‌های پروژه‌‌‌های حساس یا تهیه لیست افراد واجد شرایط برای ماموریت‌‌‌های جدید یا ترفیع، به شما فکر کنند.

منبع:  Fast Company