شناسهٔ خبر: 67643532 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

امام حسین(ع) کشته کدام اشک‌هاست؟

تصور قیام امام حسین(ع) بدون بکا و اشک ریختن تصوری ناقص است، اما اشک اگر همراه با بصیرت باشد، به هدفی که امام به خاطر آن قیام کردند، نزدیک می‌کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هنر متعالی همواره در طول تاریخ رسانه‌ای برای انتقال مفاهیم و اندیشه‌های ناب معرفتی است. در میان تمام هنرها، شعر در جامعه ایرانی همواره بزرگترین رسالت را در این زمینه بر دوش کشیده است. گواه آن هم می‌تواند ابیاتی باشد که واقعه‌ای را در دل تاریخ زنده نگاه می‌دارند و با ترسیم حقیقت، جبهه‌ حق و باطل را مشخص می‌کنند. شاعرانی که اینگونه شعر را باور کرده‌اند، همواره می‌کوشند از قریحه‌ خود در حساس‌ترین مواقع به بهترین نحو بهره ببرند و آثاری خلق کنند که بجا و تأثیرگذار باشد. نمونه‌ای از این دست از شاعران در خیل کاروان شعر و ادب این سرزمین کم نبوده و نیستند؛ شاعرانی که صداقت و حقیقت را به ثمن بخس معاوضه نکردند.

شعر آیینی از این دست از آثار ماندگار در سپهر ادبیات فارسی است؛ شعری که تلاش دارد با بیان معارف الهی و سیره اهل بیت(ع)، در سمت درست تاریخ بایستد. شاعران فارسی‌زبان از همان ابتدای امر، تلاش کرده‌اند با متبرک کردن کلام به نام و یاد ائمه اطهار(ع)، ادای دینی به این بزرگواران کنند.

در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شعر آیینی مجالی دوباره یافت تا در عرصه‌های مختلف بروز و ظهور یابد. در بیش از چهار دهه گذشته، آثار ماندگاری در این زمینه خلق و چهره‌ها و استعدادهای جدیدی نیز در این عرصه معرفی شد. مهدی زارعی از جمله این شاعران است که به تازگی دو مجموعه شعر او با عناوین «مصاریع مذبوح» و «من مات من العشق» از انتشارات سوره مهر در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. خبرگزاری تسنیم به مناسبت دهه محرم و ایام سوگواری بر سرور و سالار شهیدان، با خالق این دو اثر به گفت‌وگو پرداخته است که در ادامه می‌خوانید:

*تسنیم: آقای زارعی دو کتاب «مصاریع مذبوح» و «من مات من العشق» دربردارنده سروده‌های شما در حوزه شعر آیینی است که به تازگی از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. ممنون می‌شوم در ابتدا، درباره فضای دو اثر توضیح دهید.

پاسخ به این سؤال نیازمند مرور یک خاطره است که تکلیف خیلی از مسائل را روشن می‌کند؛ در سال 1377 وقتی که بعد از اتمام خدمت مقدس سربازی، برای اولین‌بار وارد انجمن ادبی شهر کرج شدم، با فضای عجیب و غریبی مواجه شدم که جمع کثیری از شاعران به شدت حرفه‌ای و توانمند و تعداد انگشت‌شماری از شاعران غیرحرفه‌ای و ضعیف در کنار هم جمع شده بودند. از بد حادثه آن تعداد انگشت‌شمار غیر حرفه‌ای، شاعران آیینی و مذهبی‌سرا بودند که همواره مورد تحقیر و تمسخر گروه مقابل قرار می‌گرفتند.

گروه اول، جوانانی بودند که از نظر فنی اهل مطالعه، پویا، به‌روز، خلاق، آشنا با جدیدترین نظریه‌های ادبی کشور و حتی جهان بودند، اما اکثراً میانه خوبی با مفاهیم دینی و اعتقادی نداشتند.

گروه دوم هم شاعران معمولاً پا به سن گذاشته‌ای بودند که دل خوش به نوشتن اشعار آیینی و ادای تکلیف شرعی خود بودند که متأسفانه اکثر تولیدات این عزیزان، ابیاتی تهی از خلاقیت، به دور از زیبایی‌شناسی و بیگانه با ارزش‌های هنری بود که در واقع بیشتر "شعار" بودند، نه "شعر".

در یک چنین فضایی که مشت نمونه خروار از انجمن‌های ادبی کشور بود - به ویژه وقتی که بدانیم در آن سال‌ها انجمن ادبی کرج با حضور شاعران مطرح کشور در مرکز توجه طیف‌های مختلف شاعران جوان کل کشور قرار گرفته و به حق به نماد آخرین تحولات ساختاری و محتوایی غزل معاصر ایران در آن سال‌ها تبدیل شده بود – بنده با حدود هفت سال تجربه مشق شعر کردن در خلوت و تنهایی خودم پا به یک چنین فضایی گذاشتم و تصمیم گرفتم با تلفیق منطقی و حساب شده این دو طیف شعری؛ یعنی تسلط  و آشنایی با به‌روزترین تکنیک‌ها و تحولات ادبی و پیوند زدن آن با مفاهیم آسمانی، آیینی و مذهبی، کاری کنم که وقتی یک شعر آیینی در انجمن خوانده می‌شود به جای تمسخر و تحقیر، تشویق و تأیید حضار را به همراه داشته باشد، امر خطیری که اولین بارقه‌های امید بخشش به لطف حضرات معصومین(علیهم السلام) در کمتر از یک سال مشاهده شد و امروز در دو مجموعه مورد سؤال شما یعنی «من مات من العشق» و «مصاریع مذبوح» حاصل بیش از 25 سال پیمودن این مسیر به مخاطبان جدی شعر معاصر عرضه شده که در کنار تشویق‌ها و تأییدهایی که از بزرگانی همچون استاد محمد علی مجاهدی، جناب آقای دکتر محمدرضا سنگری و...به همراه داشته است، همواره با بی مهری و بایکوت شدید و جدی مافیای شعر آیینی کشور قرار گرفته است که «شرح این هجران و این خون  جگر/این زمان بگذار تا وقت دگر»... .

شعرهای کتاب «من مات من العشق» را از نظر محتوایی می‌توان در سه بخش کلی تقسیم‌بندی کرد:

  1. توحیدی
  2. اهل بیت (علیهم السلام)
  3. انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

و از نظر قالب و ساختار هم از اکثر قالب‌های کلاسیک: غزل، مثنوی، ترکیب‌بند، رباعی ، چهارپاره و... بهره می‌برد که سهم غزل و رباعی بیشتر از بقیه است.

محرم , کربلا , امام حسین (ع) , شعر آیینی , شعر , کتاب , سوره مهر ,

کتاب «مصاریع مذبوح» هم مجموعه رباعی عاشورایی است که از فهرست موضوعی شب‌های ماه محرم بهره می‌برد و برای تک‌تک شهدا و شخصیت‌های واقعه عاشورا که شب‌های ماه محرم به اسمشان نامگذاری شده، فصل جداگانه‌ای را اختصاص داده است.

*تسنیم: یکی از نکات جالب کتاب «من مات من العشق» ارائه سروده‌های توحیدی در ابتدای کتاب و در کنار منقبت ائمه اطهار(ع) است. در کنار این،‌ نگاه متفاوت و مضمون‌پردازی نو در این بخش هم برای مخاطب جذاب است؛ نگاهی که با نگاه‌های شاعران کلاسیک متفاوت است و در کنار درد دل با پروردگار، جنبه‌های زیبایی از حضور خدا در زندگی روزمره را نیز به تصویر می‌کشد. پرداختن به این موضوعات، در حالی است که ما امروزه کمتر شاهد این هستیم که شاعر به ویژه شاعر آیینی، دیباچه یا آغاز کتاب را به این موضوع اختصاص دهد؛ برخلاف شاعران کلاسیک که حتماً بخش نخست کتاب به ذکر پروردگار اختصاص داشت. به نظر شما، شعر توحیدی گمشده شعر آیینی امروز ماست؟

اگر شعر را بازتاب هنرمندانه واقعیت‌های جامعه بدانیم، راحت‌تر می‌توانیم این‌گونه آسیب‌ها را تحلیل و بررسی کنیم؛ همان‌طوری که گاهی به هیئت عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) می‌رویم و ساعت‌ها سینه‌زنی می‌کنیم در حالی که نماز اول وقت نخوانده‌ایم و حتی نمازمان قضا شده است، در وادی شعر آیینی هم بر خلاف سنت‌های ارزشمندی که شاعران بزرگ تاریخ ادبیات ما نسل به نسل و سینه به سینه حفظ کرده بودند و تا چند قرن قبل هم تداوم داشته است، مدت‌هاست که یکی از این سنت‌های ارزشمند یعنی آغاز دیباچه کتاب با اشعار توحیدی، مورد  فراموشی و غفلت ما شاعران قرار گرفته است؛ یعنی همان‌گونه که به هیئت می‌رویم و نمازمان قضا می‌شود، شعر عاشورایی، رضوی،علوی، فاطمی و... می‌نویسیم، اما با خدا کاری نداریم و شعر توحیدی نمی‌نویسیم.

جای خالی خدا در شعر امروز

چند سال پیش به نمایشگاه کتاب رفته بودم و چندبار اتفاق افتاد که  کتاب شعری را برای خریدن انتخاب کردم، اما متوجه شدم که شاعر حتی از نوشتن جمله «بسم الله الرحمن الرحیم» یا «به نام خدا» در صفحه اول کتاب ابا داشته و ترجیح داده است کتابش را بدون آغاز شدن با «نام خدا» چاپ کند، در آن لحظه نه تنها از خریدن آن کتاب‌ها منصرف شدم، تصیمیم گرفتم که در کتاب بعدی خود، نه یک شعر، بلکه یک فصل مجزا را در دیباچه کتاب به اشعار توحیدی اختصاص دهم، تا چه قول افتد و چه در نظر آید... .

*تسنیم: «من مات من العشق» در همان اول تکلیف مخاطب را روشن می‌کند و نشان می‌دهد که شاعر این دفتر، با منابع مختلف از جمله منابع روایی بی‌ارتباط نیست. این ارتباط و بهره بردن از منابع مختلف در دل خود سروده‌ها نیز به چشم می‌خورد؛ به طوری که گاه در بیتی، به روایت‌های نادرست تاریخی هم اشاره می‌کنید. متأسفانه در سال‌های گذشته علی‌رغم رشد کمی شعر آیینی، ما شاهد تنزل کیفی در برخی از سروده‌ها هستیم؛ حتی گاه دیده می‌شود که شاعر، سروده‌اش را با غلط املایی در فضای مجازی منتشر کرده است. چرا شعر امروز به این سمت پیش رفته است؟ و مطالعه چه منابعی را برای شاعر آیینی امروز ضروری می‌دانید؟

در نگاه شاعران آیینی، مداحان و حتی وعاظ و اهل منبر، ما با دو دیدگاه مختلف در این زمینه مواجه هستیم:

نگاه اول که کمیت‌گراست و صرفاً به جذب مخاطب توجه دارد. در این دیدگاه شاعر حرفی را می‌زند که بوی مخاطب زدگی می‌دهد، به قول معروف هر حرفی که اشک مخاطب را درآورد حتی اگر چیزی به درک و بصیرت مخاطب از تعالیم آسمانی اهل بیت (علیهم السلام) اضافه نکند، هدف شلوغ بودن هیئت است و... . در این نوع نگاه، شاعر خودش را تا حد سلیقه عامه مردم تنزل می‌دهد حتی اگر به قیمت تبدیل شدن «شعر» به «شعار» تمام شود. پر واضح است که در چنین نگاهی نیاز به مطالعه منابع متقن روایی و توجه به تاریخ تحلیلی و ... احساس نمی‌شود و پرداختن به همان پوسته ظاهری وقایع کفایت می‌کند.

دو دیدگاه متفاوت در عرصه شعر آیینی

نگاه دوم که کیفیت‌گراست، ترجیح می‌دهد که در دو زمینه «ادبی» و «اعتقادی» هم به تعهد خود نسبت به اصل هنر و شعریت ابیات پایبند باشد و هم به تحلیل وقایع تاریخی و ریشه‌یابی حوادث بپردازد که لازمه آن داشتن مطالعات ادبی و اعتقادی فراوان است. راهی که به دلیل سختی‌ها و پستی و بلندی‌های استخوان خردکن آن، راهروان کمتری دارد و معمولاً پیروانش در گمنامی به راه خود ادامه می‌دهند... . در این نوع نگاه، شاعر سعی می‌کند به جای تنزل دادن خود و آثارش در حد درک مخاطب عام، دست آنها را بگیرد و حداقل یک گام بالا تر بیاورد.

تجربه حقیر در طول این سال‌ها، بنده را به این نتیجه رسانده که اگر بشود پلی بین این دو نوع نگاه زد و تعادلی بینشان برقرار کرد، می‌توان به بهترین نتایج رسید که بیشترین تلاشم در این دو کتاب نیز در همین راستا بوده است.

*تسنیم: فضای شعر آیینی معمولاً نقد را برنمی‌تابد. اگر شاعری، خلاف روایت‌های جاری و جاافتاده در اذهان عمومی سخنی بگوید، با تندترین برخوردها مواجه خواهد شد؛ مانند اتفاقاتی که در سال‌های گذشته برای برخی از شاعران رخ داد و تا بزرگان شعر، وارد نمی‌شدند، ماجرا ختم به خیر نمی‌شد. این نگاه متفاوت، در برخی از سروده‌های شما نیز دیده می‌شود؛ سروده‌هایی که روایت‌های جاری را نقد می‌کند. مانند: «در روضه تو اگرچه بدعت بوده است/ این نیز خودش شرح مصیبت بوده است»... از آنجا که هیئت، روضه و مداحی خود مهمترین و تأثیرگذارترین رسانه مذهبی است و بسیاری از مردم خوراک معنوی خود را از این محافل دریافت می‌کنند،‌ بازاندیشی به برخی از مباحث را تا چه اندازه در این زمینه ضروری می‌دانید؟

ابتدا باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. آیا هیئت می‌رویم که هیئت رفته باشیم؟ عزاداری می‌کنیم که عزاداری کرده باشیم؟ گریه می‌کنیم که گریه کرده باشیم؟ یا نه، همه این‌ها وسیله تقرب به خداوند و پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) هستند؟

اگر هیئت را هدف بدانیم نیازی به آسیب‌شناسی نمی‌بینیم، اما اگر همه این مجالس را وسیله نزدیکی به خداوند پیروی از سیره اهل بیت(علیهم السلام) بدانیم، صورت مسئله عوض می‌شود و آن وقت است که به قول شهید مطهری(رحمت الله علیه) مجبور می‌شویم شمر زمانه‌مان را بشناسیم و مسائلی از این دست... .

نشناسی اگر یزید وقت خود را...  

یک شب یکی از دوستان و شاعران عزیز که از چهره‌های سرشناس شعر آیینی کشور هستند، با بنده تماس گرفتند و بابت شعرهایی که بنده برای مدافعین حرم و به ویژه سردار سلمیانی عزیز نوشته بودم به شدت گلایه و اعتراض کردند، ضمن حفظ احترام متقابل، بحث مفصلی کردیم که در نهایت به هیچ نتیجه‌ای نرسید. بعد از اتمام این گفت‌وگو فی‌البداهه این رباعی را نوشتم:

هر چند دم از خطبه و تفسیر زدی     
در لشکر ابن سعد، شمشیر زدی

نشناسی اگر یزید وقت خود را         
شاید به حسین وقت خود تیر زدی

*تسنیم: شاعر آیینی چشم به صله‌ای دارد که از جانب اهل بیت(ع) به او می‌رسد. فعالیت در این وادی و متبرک کردن کلام خود به ذکر مصیبت اهل بیت(ع)، برای شما چه تجربه‌ای بوده است؟

گاهی ما به اشتباه فکر می‌کنیم که هر شعری که ما برای اهل بیت(علیهم السلام) می‌نویسیم، آنها را بدهکار خود کرده‌ایم و حالا نوبت آن انوار مقدس است که لطف ما را نسبت به خودشان جبران کنند و از زیر دین ما خارج شوند، اما حقیقت این است که این لطف آنهاست که به ما اجازه و اذن می‌دهند که بتوانیم توفیق نوشتن در این وادی را داشته باشیم و اجازه می‌دهند که از آنها بگوییم و بنویسیم.

صله شاعر

 در واقع هر شعری که ما برای اهل بیت(ع) می‌نویسم، منتی است که آنها بر سر ما می‌گذارند؛ پس صله اصلی همان شعری ست که نوشته‌ایم و باید با نوشتن شعرهای بعدی ادب و رسم شکرگزاری شعرهای قبلی را به جا آوریم.

*تسنیم: در سال‌های اخیر عمده سروده‌هایی که در هیئات خوانده می‌شود، مبتنی بر قرائت ماتمی و سوگواری برای اهل بیت(ع) است. دلیل توجه بیشتر به این قرائت را معمولاً در این جمله از حضرت سیدالشهدا(ع) می‌دانند که فرمودند: «انا قتیل العبرات»؛ من کشته اشک‌هایم. با توجه به فعالیت چند دهه‌ای شما در حوزه فرهنگ عاشورا و ادبیات عاشورایی، تفسیر شما از این کلام امام چیست؟ امام حسین(ع) کشته کدام اشک‌ها هستند؟

سؤال به ظاهر ساده‌ای که پاسخ ساده‌ای ندارد:

در واقعه کربلا و پس از آن، خیلی‌ها در سوگ اباعبدالله الحسین(علیه السلام) و یاران شهیدش گریستند و همچنان می‌گریند:

گروهی که دیر رسیدند و توفیق یاری امام را از دست دادند، افرادی که در کوفه ماندند و امام را تنها گذاشتند و پس از خطبه‌خوانی حضرت زینب(سلام الله علیها) گریه و زاری کرند، توابین که دیر از خواب بیدار شدند و حتی افرادی در سپاه عمرسعد که دلشان با امام بود و شمشیرشان علیه ایشان...، و از همه متفاوت‌تر، اشک‌های حضرت زین العابدین، امام سجاد(علیه السلام) که یک عمر گریستند و با قطره قطره اشک‌های خود حکومت ظالم بنی امیه را رسوا کردند و با اشک‌های سیاسی – الهی خود به مبارزه با طاغوت پرداختند.

این اشک‌ها را بگذارید کنار هزاران هزار عاشق دلداده‌ای که در طول قرون متمادی پس از واقعه کربلا تا به امروز بر امام شهید و یارانش گریسته‌اند. به هر حال همه این اشک‌ها از یک جنس نیستند و در یک دسته قرار نمی‌گیرند، اما در یک نقطه که همان وجود مبارک امام است به اشتراک می‌رسند.

این درست است که تصور قیام امام حسین(علیه السلام) بدون  بکا و اشک ریختن تصوری ناقص است، اما توجه به این نکته هم می‌تواند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار باشد که اشک اگر همراه با بصیرت باشد، انسان را بیشتر از اشک صرفاً احساسی به هدفی که امام حسین(علیه السلام) به خاطر آن قیام کردند و به شهادت رسیدند، نزدیک می‌کند.

انتهای پیام/

نظر شما