شناسهٔ خبر: 67641849 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

چشم‌انداز برقراری روابط اسرائیل و عربستان از نگاه فارن افرز

خاورمیانه با توافق عادی‌سازی بی‏‏‌ثبات می‌شود

دنیای‌اقتصاد : «بدون یک مسیر واقعی به سوی تشکیل کشور فلسطینی؛ توافق عادی‌سازی، خاورمیانه را بی‌‌‌ثبات خواهد کرد.» «ماریا فانتاپی» رئیس برنامه خاورمیانه در موسسه امور بین‌الملل رم و «ولی نصر» استاد دانشگاه جان هاپکینز ۱۱ ژوئیه ۲۰۲۴ در فارن افرز نوشتند: در طول سه سال اول ریاست جمهوری جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده استراتژی خاورمیانه‌ای خود را بر یک پروژه واحد و سر‌راست بنا نهاد: عادی‌سازی روابط مابین اسرائیل و عربستان سعودی. واشنگتن بر این دیدگاه بود که چنین توافقی؛ منطقه پرآشوب را باثبات خواهد کرد و ایران را که به طور فزاینده‌ای جسورتر شده، محدود می‌کند. در این چارچوب ایالات متحده آزاد خواهد بود تا منابع خود را از خاورمیانه به سمت آسیا و اروپا سوق دهد. از زاویه این دیدگاه جهان عرب حتی می‌توانست بخشی از یک کریدور تجاری بلندپروازانه اوراسیا شود که اقیانوس هند را به دریای مدیترانه متصل می‌کند و به رقیبی برای طرح کمربند و جاده چین تبدیل می‌شود.

صاحب‌خبر -

در پاییز ۲۰۲۳، به نظر می‌رسید که مقامات ایالات متحده به میانجی‌گری برای یک توافق نزدیک بودند. عربستان سعودی اعلام کرد که آماده عادی‌سازی روابط با اسرائیل است اگر در ازای آن، واشنگتن با ریاض پیمان امنیتی منعقد کند. ایالات متحده آماده بود تا خواسته سعودی‌ها را برآورده کند. اگرچه این پیمان از نظر تئوری باعث تعمیق تعهدات منطقه‌ای ایالات متحده می‌شود، اما مقامات آمریکایی امیدوار بودند که به لطف روابط جدید اسرائیل و عربستان سعودی، ریاض به ندرت به کمک نظامی ایالات متحده نیاز پیدا کند و اما بعد، حمله حماس در ۷ اکتبر به اسرائیل پیش آمد. این حمله که به کشته شدن حدود ۱۲۰۰ نفر منجر شد، این تصور را که بازیگران خاورمیانه می‌توانند به سادگی درگیری اسرائیل و فلسطین را نادیده بگیرند، از بین برد. هنگامی که اسرائیل با آغاز تهاجم ویرانگر به غزه پاسخ داد - حمله‌ای که تاکنون بیش از ۳۷۰۰۰ فلسطینی را تلف کرده است - شهروندان جهان عرب را خشمگین و ایران و متحدان منطقه‌ای آن را به عنوان مدافعان خط مقدم آرمان فلسطین معرفی کرد. حاکمان عرب مجبور به تغییر مسیر شدند. عربستان سعودی از توافق عادی‌سازی عقب‌نشینی کرد و اصرار داشت که اسرائیل ابتدا خودمختاری فلسطین را بپذیرد. همسایگان عربستان نیز از اسرائیل فاصله گرفتند.

مقامات آمریکایی آگاه هستند که حقایق در صحنه عمل تغییر کرده است. اما آنها همچنان به چشم‌انداز قبل از ۷ اکتبر خود چسبیده‌اند. با وجود تظاهرات گسترده، آنها به ریاض رفت و آمد می‌کنند تا توافقی را بین اسرائیل و عربستان سعودی منعقد کنند. در واقع، به نظر می‌رسد مقامات ایالات متحده فکر می‌کنند که توافق، بهنگام‌تر از همیشه است. سیاستگذاران آمریکایی پیشنهاد کرده‌‌‌اند که در صورت موافقت اسرائیل با آتش‌‌‌بس در غزه، ریاض باید روابط خود را با اسرائیل عادی کند. برای واشنگتن، عادی‌سازی اسرائیل و عربستان همچنان راه‌حل مشکلات خاورمیانه است.

اما این دیدگاه به طور فزاینده‌ای اشتباه محسوب می‌شود. عربستان سعودی در ازای پایان جنگ غزه از سوی اسرائیل، رابطه برقرار نخواهد کرد. در این مرحله، ریاض تنها در صورتی با اسرائیل روابط برقرار خواهد کرد که تل‌آویو اقدامات روشن و غیرقابل برگشتی برای ایجاد یک کشور فلسطینی انجام دهد. مقامات اسرائیل اما مطلقا علاقه‌ای به این کار نشان نداده‌اند. اگر ایالات متحده همچنان خواهان توافق اسرائیل و عربستان است، باید فشار بر اسرائیلی‌ها را تشدید کند تا موضع خود را تغییر دهند. نه‌تنها باید آتش‌بس، بلکه یک طرح بلندمدت برای آینده غزه را که به تشکیل کشور فلسطینی ختم شود تضمین کند. به عبارت دیگر، تل‌آویو باید به رهبران عرب نشان دهد که همکاری نزدیک‌‌‌تر با اسرائیل، منطقه را با درگیری‌‌‌هایی -که اعتبار آنها را تضعیف و در عین حال تهران و شرکای آن را تقویت می‌کند- بیشتر نخواهد کرد. در غیر‌این صورت، ایالات متحده وقت خود را با فشار برای عادی‌سازی و به خطر انداختن امنیت دولت‌های عربی تلف می‌کند.

عقب‌نشینی نمی‌کند

ایالات متحده از زمان شروع جنگ در غزه، یک روند دیپلماتیک متنوع را در خاورمیانه دنبال کرده است. از یکسو، پس از تبادل موشکی ایران و اسرائیل در ماه آوریل، واشنگتن دو طرف را از آستانه رویارویی مستقیم بیرون کشید. اکنون در تلاش است تا از ورود اسرائیل و حزب‌الله به درگیری همه‌جانبه جلوگیری کند. اما وقتی نوبت به اصل موضوع می‌رسد - جنگ در غزه - دیپلماسی آمریکایی دستاوردهای بسیار کمی داشته است.  واشنگتن نتوانسته است بر هدایت جنگ تاثیر بگذارد، آتش‌بس را تضمین کند، یا از اسرائیل در مورد آینده غزه یا تشکیل یک کشور فلسطینی تعهد بگیرد. این شکست‌ها، موفقیت‌های واشنگتن در حوزه‌های دیگر را به خطر می‌اندازد. به عنوان مثال، تا زمانی که جنگ ادامه داشته باشد، بن‌بست اسرائیل با حزب‌الله تشدید خواهد شد. تبادل آتش بین این دو، ده‌ها‌هزار اسرائیلی را از زمان شروع جنگ در غزه آواره کرده است و بنابراین اسرائیل اکنون تامین امنیت در مرز با لبنان را بخشی از کارزار خود برای تضعیف حماس قرار داده است. چنین تشدید تنشی می‌تواند ایران و متحدان منطقه‌ای آن را برای کمک به شریک لبنانی خود، دعوت به مقابله کند.

درک اینکه چرا ایالات متحده نتوانسته جنگ را متوقف کند، دشوار نیست. مقامات ایالات متحده؛ کشورهای عربی، به‌ویژه مصر و قطر را تحت فشار قرار داده‌اند تا رضایت حماس را برای توافق آتش‌بس تضمین کنند. اما به سختی از اهرم قابل‌توجه خود بر اسرائیل استفاده کرده است. رویکرد اصلی واشنگتن به جای تهدید به کاهش یا پایان دادن به کمک‌‌‌های تهاجمی این بوده است که به اسرائیل بگوید در صورت توقف جنگ، می‌تواند روابط رسمی با عربستان سعودی داشته باشد. این وعده‌ای نیست که ایالات متحده بتواند به آن عمل کند. سعودی‌‌‌ها از ارائه عادی‌‌‌سازی در ازای تنها آتش‌‌‌بس، خودداری کرده‌‌‌اند و بعید است که در این مورد تجدید نظر کنند.

حتی اگر ریاض چنین توافقی را بپذیرد، هیچ تضمینی وجود ندارد که اسرائیل با آن موافقت کند. این رژیم هر درخواستی، چه از سوی واشنگتن یا سازمان ملل، برای پایان دادن به درگیری را رد کرده است. اسرائیل به منظور آزادسازی گروگان‌ها، تنها به عقب‌نشینی نیروهای خود به طور موقت فکر کرده است. اسرائیل آنقدر به جنگ پایبند است که حتی روابط خود با کشورهای عربی را که با آنها ارتباط دارد، به خطر انداخته است.  مصر و اردن - که به ترتیب در سال‌های ۱۹۷۸ و ۱۹۹۴ روابط خود را با اسرائیل عادی کردند - روابط دیپلماتیک را سردتر کرده، نیروهای نظامی خود را در حالت آماده‌باش قرار داده و هشدار داده‌اند که معاهدات صلح آنها با اسرائیل در خطر است. بحرین و امارات متحده عربی که هر دو روابط خود را در سال ۲۰۲۰ عادی کردند، تماس‌های دیپلماتیک و روابط تجاری را کاهش داده‌اند.

این اقدامات دارای سوابق روشنی است. رفتار اسرائیل جهان عرب را ملتهب و ثبات آن را تهدید کرده است. مصر شاهد تظاهرات گسترده داخلی در حمایت از فلسطینی‌ها بوده است و رهبران این کشور نگران هستند که این تظاهرات علیه آنها تبدیل شود. در همین حال، قاهره تحت فشار مستقیم اسرائیل قرار گرفته است که با تصرف گذرگاه مرزی رفح، قرارداد ۱۹۷۸ نقض شود. اسرائیل این کار را حتی بدون اطلاع‌رسانی کافی به مقامات مصری انجام داد. سایر دولت‌های عربی که با اسرائیل رابطه دارند، از جمله اردن و مراکش نیز شاهد تظاهرات خیابانی گسترده بوده‌اند. آنها می‌ترسند که این خشم عمومی در نهایت به یک قیام از نوع بهار عربی تبدیل شود و باعث افزایش مجدد افراط‌گرایی و تروریسم شود.

بی‌‌‌توجهی اسرائیل به منافع متحدان عرب خود تا حدی با تلاش همه‌جانبه آن برای تضعیف حماس توضیح داده می‌شود. اما همچنین از این احساس در میان مقامات اسرائیلی ناشی می‌شود که رژیم نیازی به معاهدات صلح منطقه‌ای برای تامین امنیت‌اش ندارد. اسرائیل تصور می‌کند که در صورت نیاز، واشنگتن رفتار کشورهای عربی را کنترل خواهد کرد. همچنین نشان می‌دهد که خشم این کشورها از اسرائیل با ترس آنها از ایران متعادل می‌شود.  برای مثال، زمانی که تهران در ماه آوریل موشک‌‌‌ها و پهپادهایش را به سمت اسرائیل نشانه گرفت، اردن و کشورهای حوزه خلیج فارس برای رهگیری تقریبا همه آنها با ایالات متحده همکاری کردند. مقامات اسرائیلی انتظار دارند با ادامه تشدید تنش‌ها با ایران، پادشاهی‌های خلیج فارس چاره‌ای جز بستن صفوف خود با اسرائیل و ایالات متحده نداشته باشند و ابوظبی و ریاض به قراردادهای عادی‌سازی خود با تهران پایان دهند.

اما مقامات اسرائیلی اشتباه می‌کنند. اگرچه تشخیص دقیق انگیزه آنها غیرممکن است، اما اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس احتمالا به سرنگونی پهپادها و موشک‌‌‌های ایرانی کمک کردند؛ آن هم نه برای محافظت از اسرائیل، بلکه برای جلوگیری از جنگ بزرگ‌تری که قطعا در صورت واردن آوردن ضربه جدی به اسرائیل، رخ می‌‌‌داد. از زمان عادی‌سازی روابط با ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی امن‌تر شده‌اند. آنها هیچ علاقه‌‌‌ای به نقض توافقات خود ندارند، به‌ویژه به این دلیل که مردم آنها، در حال حاضر ایران را دشمن نمی‌‌‌دانند. در عوض دشمن آنها اسرائیل است.

توافق یا عدم‌توافق

برای غلبه بر تردیدهای دولت‌های عربی در مورد همکاری نزدیک‌تر با اسرائیل بدون پذیرش تغییر، ایالات متحده می‌تواند سعی کند به شرکای خود پیشنهادی بدهد که نمی‌توانند رد کنند. به عنوان مثال، در ازای افزایش همکاری اسرائیل و عربستان، واشنگتن ممکن است به سعودی‌‌‌ها نه‌تنها یک پیمان امنیتی، بلکه توافقی که در آن ریاض می‌تواند روابط نزدیک با چین را حفظ کند، وعده دهد.

ایالات متحده می‌تواند به امان قول دهد که در صورت حمله به اردن، پاسخ خواهد داد و مانع از سیل آوارگان فلسطینی به مرز اردن می‌شود. این موضوع در ارتباط با مصر می‌تواند حمایت اقتصادی بیشتر و همچنین تضمین‌هایی برای عقب‌نشینی اسرائیل از رفح و دست کشیدن از هرگونه اقدامی را که می‌تواند فلسطینی‌ها را به سمت شبه‌جزیره سینا سوق دهد، به دنبال داشته باشد. اما این وعده‌‌‌ها از نظر مالی و سیاسی برای ایالات متحده که در حال حاضر ضعیف شده است، پرهزینه خواهد بود و هنوز بعید است که تاثیری به دنبال داشته باشند.

بدون شک، دولت‌های عربی حمایت بیشتر ایالات متحده را دوست دارند. اما هیچ چیزی وجود ندارد که واشنگتن مستقیما بتواند آنها را از خشم شهروندان خود محافظت کند. تنها یک راه قابل اجرا برای همکاری بیشتر اعراب و اسرائیل وجود دارد و آن پایان دادن به جنگ غزه و ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی است. بنابراین، واشنگتن باید تمرکز خود را بر چگونگی عادی‌سازی روابط متوقف و در عین حال همت خود را بر آنچه در کوتاه‌مدت و بلندمدت برای غزه رخ خواهد داد، آغاز کند. در این زمینه کارهای زیادی برای انجام دادن وجود دارد. ایالات متحده برنامه معتبری برای روز پس از پایان درگیری ارائه نکرده است که خطر هرج و مرج و یک فاجعه انسانی بی‌پایان در نوار غزه را به همراه دارد.

در غیاب فشار ایالات متحده، اداره غزه حتی ممکن است به طور نامحدود توسط نیروهای نظامی اسرائیل صورت گیرد. پس از آن، دولت اسرائیل ممکن است به ارتش دستور دهد که به تدریج جمعیت غزه را به سمت مصر سوق دهد و قلمرو را به روی شهرک‌نشینان یهودی باز کند. در صورت موفقیت، اسرائیل می‌تواند فلسطینی‌ها را نیز از کرانه باختری خارج کند. حتی ممکن است برای انجام این کار نیازی به ارتش نداشته باشد. در عوض، به سادگی می‌تواند هزینه‌‌‌های تشکیلات خودگردان فلسطینی را که قبلا ضعیف شده، کاهش دهد و آن را قادر به ارائه خدمات کند و سپس به شهرک‌‌‌نشینان خشن اجازه دهد که طغیان کنند. تا زمانی که این سناریوها کاملا از روی میز خارج نشوند، هیچ کشور عربی با عادی‌سازی روابط با اسرائیل موافقت نخواهد کرد.

برای نجات فلسطینیان و ارتقای روابط اعراب و اسرائیل، ایالات متحده باید مسیر جایگزینی را برای آینده غزه ترویج کند. این می‌تواند با ارائه یک استراتژی برای چگونگی بازسازی غزه و چگونگی تضمین امنیت آن آغاز شود. چنین طرحی باید حمایت کشورهای عربی را- برای تامین اجماع درون فلسطینی که بتواند نوار را ایمن نگه دارد- داشته باشد.

اما تنها واشنگتن می‌تواند اسرائیل را برای پایان دادن به جنگ و پذیرش چنین پیشنهادی تحت فشار قرار دهد و تنها واشنگتن می‌تواند میان رهبران اسرائیلی و عرب بر سر ترتیبات امنیتی غزه میانجی‌گری کند. کشورهای عربی ممکن است برای همکاری با اسرائیل مردد باشند، اما رهبران ایالات متحده باید به آنها (و اسرائیلی‌ها) یادآوری کنند که هیچ کس از ادامه آشفتگی سود نمی‌برد و آنها منافع مشترکی در ایجاد یک طرح پایدار پس از جنگ دارند. در غیر‌این صورت؛ جایگزین، جنگی ابدی در غزه و احتمالا کرانه باختری و لبنان است که کل منطقه را بی‌‌‌ثبات خواهد کرد.

پس از طرحی قابل اجرا برای بازسازی غزه، ایالات متحده می‌تواند کار را برای ماموریت بزرگ‌تر خود آغاز کند: ایجاد یک کشور فلسطینی. آمریکا باید اسرائیل را وادار کند که حق تعیین سرنوشت فلسطینیان را به رسمیت بشناسد، متعهد به ایجاد یک کشور فلسطینی با پایتختی بیت‌‌‌المقدس شرقی باشد و مسیر دیپلماتیکی برای تحقق آن ایجاد کند. این روند باید با آتش‌بس دائمی در غزه آغاز شود، آتش‌بسی که در آن اسرائیل موافقت می‌کند به اشغال غزه پایان دهد و اجازه دهد تشکیلات خودگردان فلسطین بر غزه و کرانه باختری حکومت کند. چنین تعهداتی می‌تواند برای جلب نظر سعودی‌‌‌ها و دیگر دولت‌‌‌های عربی و گشودن دری برای ارتباطات عمیق‌‌‌تر کافی باشد. مطمئنا این روند بسیار دشوار خواهد بود. اسرائیل توسط سیاستمداران راست‌‌‌گرای تندرو اداره می‌شود که پذیرش کشور فلسطینی را رد کرده‌‌‌اند. شکاف بین آنها و دولت‌های عربی بزرگ است. اما ایالات متحده باید همچنان تلاش جدی برای گرد هم آوردن این طرف‌ها انجام دهد. تا زمانی که راه روشنی برای تشکیل یک کشور فلسطینی وجود نداشته باشد، خاورمیانه در یک چرخه مداوم درگیری گرفتار خواهد شد. هیچ امیدی به ثبات منطقه نخواهد بود و احتمال کمی وجود خواهد داشت که اسرائیل و عربستان سعودی بتوانند روابط را عادی‌سازی کنند.

 

نظر شما