شناسهٔ خبر: 67602387 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه دنیای‌اقتصاد | لینک خبر

نگاه دیگران-بخش سی‌وهفتم

قطر به‌مثابه یک« قدرت عاریه‌ای»

دیانا گالیوا/محقق کالج سن آنتونی، دانشگاه آکسفورد ترجمه: محمدحسین باقی در سپتامبر۲۰۱۷، شیخ سلطان برای شرکت در کنفرانس قبیله‌ای برای حمایت از قبیله‌ آل‌مره به عربستان سعودی سفر کرد. در نوامبر۲۰۱۷، او هزاران نفر از اعضای شاخه‌ بنی‌هاجر از قبیله‌ قحطان را که در استان شرقی عربستان سعودی گرد آمده بودند، مورد خطاب قرار داد و خواستار «پاک‌سازی در کشورش» شد؛ البته با حمایت محدود. در فوریه۲۰۱۸، شیخ سلطان از سوی رهبری امارات مورد استقبال قرار گرفت. با وجود این، تلاش‌های رهبری امارات و عربستان برای بسیج گروه‌های قبیله‌ای مخالف علیه نخبگان حاکم قطر «با موفقیت کمی» مواجه شد و در عوض «رهبران قبایل قطر آشکارا وفاداری خود را به امیر قطر تضمین کردند.»

صاحب‌خبر -

P5_2_50101_1402402111_10762406235328122.957124250_1 copy

ثروت، محرک کلیدی برای استفاده از قدرت عاریه‌ای به‌منظور تعامل با بازیگران غیردولتی، همچنان کلید حفظ وفاداری به تصمیم‌گیرندگان فعلی [خاندان] آل‌ثانی است. قبایلی مانند آل‌مره و بنی‌هاجر، با وجود سوابق معامله با عربستان سعودی، همچنان قدرتمندترین قبایل قطر هستند و به‌دلیل مزایای زیادی که قبلا از قطر به‌دست آورده‌اند، روابط قوی با آل‌ثانی دارند. به‌عنوان ‌مثال، ثروت و اقتدار به‌دست‌آمده از مناصب نظامی و دولتی بیشتر از آن چیزی است که در سایر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس از مناصب مشابه به‌دست می‌آید. مصاحبه‌شونده سوم، مستقر در دوحه بیان می‌کند: «کسانی که در ارتش فرمانده هستند، همگی می‌توانند ثروتمند شوند، زیرا...[از] موقعیت ارتش یا دولت، حقوقی [اینجا به معنای درآمد ماهانه است] مانند یکی از شاهزاده‌ها یا وزیران عربستان سعودی یا امارات دریافت می‌دارد.»

به همین دلیل، قبایل بالقوه بی‌وفا برای حفظ وضعیت موجود در قطر و اجتناب از آشفتگی انگیزه داشتند و رژیم آل‌ثانی متوجه شد که آل‌مره و بنی‌هاجر از مدافعان سرسخت دولت قطر هستند. تنش برخاسته از تلاش ناکام گروه چهار برای تضعیف وفاداری کل قبایل از طریق تاثیرگذاری بر رهبران آنها باعث انشعاب قبیله‌ها شد. با وجود سلب شهروندی «شیخ طالب بن‌لهوم بن شریم» رهبر قبیله آل‌مره، به همراه بیش از ۵۰تن از افراد این قبیله، به‌دلیل حمایت آنها از عربستان سعودی در جریان بحران۲۰۱۷ خلیج‌فارس چنان‌که ذکر شد، اکثر اعضای این قبیله به رهبری قطر، از جمله «علی بن فطیس المری» که «دادستان کل و هماهنگ‌کننده پاسخ قانونی به تحریم قطر از سوی اعراب است» وفادار ماندند؛ درحالی‌که دیگران در وزارتخانه‌ها و سمت‌های ارشد در بخش دولتی حضور داشتند. علاوه بر این، درحالی‌که قطر تابعیت «شیخ شفیع نصیر حمود الهجری» بزرگ قبیله‌ی «شمل الهواجر» را لغو کرد، اما پسرعموی او «سالم بن مبارک الشافی» سفیر قطر در ترکیه بود. به همین ترتیب، برادرزاده امیر آل‌مره که اظهاراتش به ولیعهد سعودی فاش شد، به‌عنوان سفیر در سریلانکا باقی ماند.

این بحران به‌جای متحد کردن قبایل زیر پرچم قطر یا عربستان، باعث شکاف و جدایی طوایف یا خانواده‌های درون طوایف شد. همان‌طور که «دیده‌بان حقوق بشر» اعلام کرد، انزوای قطر توسط همسایگانش، «نقض جدی حقوق بشر را تسریع می‌کند»، از جمله جدایی خانواده‌ها، نقض حق آزادی بیان و قطع درمان پزشکی. درعین‌حال، با تحلیل این موضوع از منظر «قدرت عاریه‌ای» بحران خلیج‌فارس وضعیتی را نشان داد که در آن ماهیت فراملی قبایل نمی‌توانست برای اهداف سیاسی استفاده شود؛ زیرا طوایف تقسیم ‌شده و دچار شکاف بودند. قبایل مستقر در قطر به‌جای حمایت از شیوخ یا رهبران خود، وفاداری خود را به نخبگان حاکم قطر نشان دادند و به این ترتیب امنیت رژیم آل‌ثانی را تقویت و فرصتی را برای رد خواسته‌های گروه چهار و باقی ماندن در قدرت فراهم کردند.

رهبری قطر موفق شد بر تهدید خارجی گروه چهار برای مردم تاکید کند. شیخ تمیم در یک سخنرانی در ۲۲ژوئیه۲۰۱۷، مردم قطر را «برای دفاع غریزی و طبیعی حاکمیت و استقلال میهن خود» تحسین کرد و به‌طور غیرصادقانه‌ای ادعا کرد که سایر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس فکر می‌کنند «با پول می‌توان همه‌چیز را خرید.» با این ‌حال، همان‌طور که این کتاب نشان می‌دهد، «ثروت» محرک کلیدی برای اجرای قدرت عاریه‌ای است و به همین دلیل قطر بر همان منبع قدرت که دیگران را به استفاده از آن متهم می‌کند، تکیه کرده است. همان‌طور که «جاستین گنگلر» و «بثینه الخلیفی» از دانشگاه قطر - با استفاده از داده‌های نظرسنجی جمع‌آوری‌شده قبل و بعد از محاصره‌ قطر در ژوئن ۲۰۱۷– دریافتند، دیدگاه‌های شورای همکاری خلیج‌فارس که روزگاری از سوی قطری‌ها مساعد و مطلوب تلقی می‌شد، در نتیجه محاصره از بین رفته است. علاوه بر این، «همچنین تغییرات قابل‌توجهی در ترجیحات قطر در رابطه با روابط با کشورهای کلیدی خارجی وجود داشته است که البته این ترجیحات به‌شدت با نقش مثبت یا منفی کشورها در این بحران مرتبط است.»

حمایت مردم قطر از رژیم حاکم در غرب نیز به نمایش گذاشته شد. در شرکت «هرودز» که متعلق به قطر بود، زنان نشان‌های برجسته‌ای در حمایت از شیخ تمیم بر پوشش خود آویخته بودند، خودروهایی با شماره پلاک قطر که در نزدیکی هرودز پارک شده بودند، عکس شیخ تمیم را در پنجره‌ها برای حمایت از او قرار می‌دادند. همان تصویر در پنجره‌های آپارتمان‌های خصوصی بسیار گران‌قیمت در مرکز لندن (که احتمالا متعلق به شهروندان قطری است) قرار داده شد و همان تصویر حتی در «کازینوهای گراس‌ونور» قرار داده شد. نشانه‌های دیگری در حمایت از قطر، احتمالا در نتیجه تامین مالی دولت قطر، وجود داشت، مانند شعارهایی در تاکسی‌های سیاه و تبلیغات در نزدیکی «ریکشاهای سلفریج» در روز ملی قطر در ۱۸دسامبر. بی‌تردید، ثروت قطر یک دلیل کلیدی برای استقبال رهبری آل‌ثانی از چنین وفاداری‌ای از سوی قبایل بود.

همان‌طور که الشاوی درباره روابط بین قبایل و رهبری می‌نویسد: «دولت [قطر] با تضمین حمایت و وفاداری قبایل با اعطای لطف و فرصت در ازای نفع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، ثبات می‌یابد. به‌ این ‌ترتیب، قبایل از دولت راضی هستند و این امر وفاداری قبیله به دولت را تقویت می‌کند.»  به‌عبارت‌دیگر، الشاوی بر اتکا به مزایای اجتماعی و مالی برای ایجاد این روابط تاکید می‌کند؛ زیرا شهروندی یا تابعیت قطر شامل مزایای اجتماعی (شغل و مراقبت‌های بهداشتی رایگان، آموزش، آب، برق و مسکن) می‌شود. به همین ترتیب، گنگلر و الخلیفی با تحلیل پیامدهای بحران خلیج‌فارس به ظرفیت مالی قطر به‌عنوان محرک اصلی برای وفاداری قبایل اشاره می‌کنند: «از ژوئن۲۰۱۷، مردان و زنان قطری نقش حیاتی و از بسیاری جهات مورد استقبال را در حفظ و توسعه‌ کشورشان در زمان نیاز شدید ایفا کرده‌اند.

منطقی است که فکر کنیم، به‌ویژه با توجه به ویژگی معامله‌گرانه قطر و دیگر جوامع رانتی خلیج‌فارس، افراد به‌طور طبیعی به چیزی در ازای آن امیدوار خواهند بود.» آنها به ارائه نمونه‌هایی از این موضوع- از «بی‌علاقگی به بهار عربی از آغاز آن»- ادامه می‌دهند؛ زمانی که در سپتامبر۲۰۱۱، «قطری‌های شاغل در بخش دولتی یک‌شبه ۶۰درصد افزایش دستمزد دریافت کردند که برای اعضای پلیس و ارتش به ۱۲۰درصد افزایش یافت.» حقوق بازنشستگی نیز افزایش یافت. بنابراین، بحران خلیج‌فارس محبوبیت و حمایت از رژیم فعلی را افزایش داد و قطر را علیه گروه چهار به‌عنوان تهدیدی نه‌تنها برای رژیم فعلی آن، بلکه برای ملت متحد کرد. درنتیجه، به‌دلیل کلیدی بودن عامل مالی برای حمایت قبایل داخلی، نخبگان قطری وفاداری آنها را «به عاریت» گرفتند؛ در نتیجه، در قدرت باقی ماندند و توانستند خواسته‌های گروه چهار را رد کنند. این را باید در چارچوب وزن قدرت عاریه‌ای در نظر گرفت؛ زیرا وفاداری قبیله‌ای در جریان بحران۲۰۱۷ خلیج‌فارس به سایر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس منتقل نشد و به قطر تحت رهبری فعلی‌اش اجازه داد تا به سیاست‌های مستقل خود از دیگر همسایگان شورای همکاری خلیج‌فارس ادامه دهد.

9781032215822 copy

برچسب‌ها:

نظر شما