بحث روز فوتبال جهان در پی خداحافظی «تونی کروز» در 34 سالگی و افت «مسی» و «رونالدو» در 37 و 39 سالگی این است که ستارهها در اوج خداحافظی کنند یا نه؟
در زندگی، «کریس» باشیم یا «تونی کروز»؟
صاحبخبر - جام جهانی 2006 بود، «زیدان» با بازوبند کاپیتانی فرانسه در مقابل ستاره برزیل از همه برزیلیتر بازی میکرد. هوش، مهارت و ظرافت بازی زیزوی دوست داشتنی همه را متحیر کرده بود و باعث شد برزیل با فوقستارههایی مثل رونالدو، رونالدینیو، کاکا و... حذف شود. «زیدان» فرانسه را تا فینال برد و آخر ماجرا را که همه میدانیم اما چیزی که در آن جام خیلی مشهود بود آمادگی بالای زیدان بود. بازیکنی که همه حسرت میخوردند چرا باید در 34 سالگی از فوتبال خداحافظی کند و دیگر فرصتی برای تماشای تکنیک نابش نخواهیم داشت. اما زیدان رفت و با همان مهارتهای بینظیر در ذهن فوتبالیها ماندگار شد. این روزها که «تونی کروز» مهندس خطمیانی آلمان و رئال، با آن پاسهای خطکشی شده و دقیق و مهارت ذهنی و بدنی فوقالعاده از فوتبال ملی و باشگاهی خداحافظی کرده، همه او را مقابل مسی و رونالدو میبینند. کروزی که تا آخرین بازی مقابل اسپانیا تحسین شد و مسی و رونالدو که این روزها بعد از بازیهای باشگاهی فشرده آن طراوت همیشگی را در 37 و 39 سالگی ندارند. خیلیها میگویند فوتبالیست باید قبل از اینکه افت کند و روی سکوها او را نخواهند در اوج خداحافظی کند و خیلی هم معتقدند باید زمان خداحافظی از فوتبال برسد و یکی دو بازی بد فراموش میشود اما رکوردهایی مثل تعداد بازی ملی، جامها و گلها ماندگارتر هستند. بهبهانه این که کریس رونالدو گفته تا جام جهانی 2026 بازی خواهد کرد و در شرایطی که تونی کروز خداحافظی در اوج داشته سراغ این موضوع رفتیم که فوقستارهها در چه سنی با فوتبال وداع کردند و چه خاطرهای بهجا گذاشتند. چرا خداحافظی در اوج مهم است؟ دوباره برگردیم سراغ جام جهانی 2006، جایی که بازی با آنگولا آخرین بازی کاپیتان علی دایی را رقم زد. شهریار فوتبال ایران در آن بازی یک موقعیت خوب را خراب کرد و از روی سکوها مورد انتقاد قرار گرفت. هرچند دایی هنوز هم محبوب است اما آن روزها محبوبیت فوتبالی نداشت و احساس میشد خودش را به تیم ملی تحمیل کرده است. بعدها که بازیکنانی مثل عنایتی، خطیبی، برهانی و... که سالها در تیم ملی پشت خط علی دایی مانده بودند فرصت بیشتری برای بازی پیدا کردند فهمیدیم به دلایل زیادی همان علی دایی پابهسن گذاشته برای ما بهتر بود اما هوادار در لحظه متوجه این موضوع نیست و بیش از هر زمانی دنبال مقصری برای شکستها میگردد. خداحافظی در اوج این ویژگی را دارد که آخرین خاطره را بهبهترین شکل میسازد. بهیادماندنی و شیرین. خیلی از بازیکنان ایرانی و خارجی که در اوج از فوتبال کنار نرفتند فرصت یک بازی خداحافظی باشکوه با پیراهن ملی را هم از دست دادند. بهطور مثال در نسل فعلی تیم ملی بازیکنانی مثل حاجصفی، انصاریفرد و... اگر از تیم ملی کنار میرفتند بهمراتب برایشان بهتر بود تا اینکه خداحافظی نکنند اما توسط سرمربی به تیم ملی دعوت نشوند. موضوعی که سالها درخشش و خاطرهسازی را خدشهدار میکند. البته اگر از این دو مصداق آخر خاطره ویژهای داشته باشیم. هرچند خداحافظی در اوج به خیلی چیزها بستگی دارد، وضعیت جسمانی، ذهنی، بازیکنان ذخیره و جایگزین، تفکرات مربی و اهمیت تورنمنتی که یک تیم در آن حضور دارد. خیلی از بازیکنان بزرگ آنقدر از فوتبال ملی کنار نمیروند تا مثل اولیور ژیرو در فرانسه در 36 سالگی نیمکت نشین شوند. در حالیکه نیمکتنشینی برای بازیکنان جوان و باانگیزه خوب است که کم کم تجربه کسب کند. خیلی از بازیکنان مثل رافائل مارکز در مکزیک و روژه میلا هم بودند که در اوج خداحافظی میکردند اما به اصرار هواداران و رسانهها برمیگشتند. در چنین حالتی هم اگر عملکرد فرد درخشان نباشد چون احساس تحمیل کردنی در کار نیست خاطره خوب مردم از آن بازیکنان مخدوش نمیشود. بهنظر شما کریس و مسی در کدام دسته قرار میگیرند؟ هواداران و همتیمیها پذیرش ادامه حضور آنها را دارند یا نه؟ بهخاطر رکورد خودشان ادامه میدهند یا تیم؟ بهترین تصمیم برای این دو بازیکن چیست؟ فوتبالیستها را با چه خاطراتی بهیاد میآوریم؟ بیشتر خاطرات ما از ستارهها مربوط به درخششهای ویژه آنهاست نه استمرارشان. بهطور مثال رونالدوی برزیلی را با گلی که در 19 سالگی و بعد از دریبل 8 نفر زد بهیاد میآوریم. فان باستن هلندی را با گلهای آکروباتیک، وگرنه این بازیکن بزرگ که در 31 سالگی و بعد از مصدومیتهای مکرر ناچار بهخداحافظی شد. هرچه این درخششها در تورنمنتهای بزرگتری باشد شانس ماندگاری یک فوتبالیست در حافظه جمعی هواداران بیشتر است. بهطور مثال مارادونا که تجربه حضور در بارسا را دارد بیشتر دوران پرفروغ باشگاهی را در ناپل بود و هرچند در ایتالیا درخشید، اما در سطح لیگ قهرمانان اروپا خاطره ویژهای نساخت. از حدود 30 سالگی بهبعد هم درگیر حواشی زیاد مثل اعتیاد، اتهام دوپینگ، محرومیت و مشکلات خانوادگی بود اما فقط وفقط جام جهانی 1986 مکزیک برای ماندگار شدن مارادونا کافی بود. همانطور که جام 1994 عامل ماندگاری و محبوبیت باجیویی شد که بعد از آن در سطح ملی و باشگاهی استمرار چندانی نداشت. حتی زیدان را که در مسابقات زیادی درخشید بیشتر از گلش در فینال لیگ قهرمانان اروپا، با جامهای جهانی 98 و 2006 میشناسیم. جایی که دو گل در یک فینال و یک گل و یک کارت قرمز در فینال بعدی نصیبش شد. از طرفی ناکامی در یک تورنمنت میتواند اعتبار یک فوتبالیست را بدجوری خراب کند. بهطور مثال ماتئوس که با آلمان قهرمان جهان شد و سالها جزو بهترینها بود با حضور در یورو 2000، زمانی که 38 سال داشت از محبوبیت خود کاست و آخرین تصویر از او درحالی در ذهن فوتبالیها ثبت شد که ناکام بزرگ جام بود. کریس در یورو 2024، 20 سال بعد از اولین یورویی که شرکت کرد و اتفاقاً خوش درخشید، نه تنها گل نزد، بلکه پنالتی خراب کرد و تیمش هم حذف شد. مسی هم وضع مشابهی دارد. واقعیت این است که هردوی این فوقستارهها همینکه تا این سن ادامه دادند اتفاق بزرگی است و کاش به بازیهای پرفشار باشگاهی بسنده میکردند تا محبوبیتشان تحتالشعاع میل برای شکستن رکوردها قرار نگیرد. و اما خداحافظیهای به موقع ترجیح هواداران این است که ستاره محبوبشان را بیشتر در مستطیل سبز ببینند اما فوتبال بیوفاست و اگر بازیکنی درخشش نداشته باشد همان هوادار او را نخواهد بخشید. خیلی از بازیکنان با علم به این موضوع زمان خوبی را برای خداحافظی انتخاب کردند که مرورشان میکنیم. فانباستن امان از مصدومیت فان باستن میتوانست بعد از مصدومیتهای مکررش به فوتبال برگردد، اما او خداحافظی در 31 سالگی را انتخاب کرد تا در اوج رفته باشد. بازیکنی که نوک مثلث جذاب هلندیهای میلان بود و با تیم ملی کشورش هم خوش درخشیده بود و با برگردانهای زیبا و پرشهای بلند شناخته میشد. کانتونا چرا قهر کردی؟ کانتونا هم در 31 سالگی خداحافظی کرد، بازیکنی کاریزماتیک و مغرور که شاید فقط زالاتان را بتوان در این شکل رفتار به او تشبیه کرد. کاپیتان اخموی منچستر که بعد از گلزنی هم نمیخندید و ژستهای عجیب میگرفت. مردی با آستینهای تاخورده و یقهای که بالا زده میشد. کانتونا بعد از درگیری با یک هوادار محروم شد و بعد از مدتی هم بیخیال فوتبال شد تا در سینما از هوادارانش دلبری کند که انصافاً در این یکی هم بهشدت موفق بود. فلیپ لام بیحاشیه و موفق بسیاری از فوتبالیستهای معروف وقتی در سن کم خداحافظی کردند که دیگر در اوج نبودند؛ بهطور مثال چند ماه قبل شاهد خداحافظی ادن هازارد بودیم آنهم در 33 سالگی. اما یک مسئله مهم در اینباره وجود داشت. هازارد بعد از چند مصدومیت، در رئال کاملاً نیمکت نشین بود و عملاً دیگر خواهانی نداشت یا گرت بیل که نه در تیم ملی ولز جایگاهی داشت نه در باشگاهش. اما یکی مثل فلیپ لام هنوز میدرخشید اما به معنای واقعی و نه از روی اجبار در 34 سالگی خداحافظی کرد تا کیفیت خوبش در ذهنها ماندگار شود. مسعوت اوزیل سلطان پاسگل مسعوت اوزیل با هر پاسی که میداد یک اثر هنری زیبا خلق میکرد. بازیکنی با هوش محیطی بالا که آنچنان به حقش در فوتبال نرسید. هنوز هم تماشای کلیپهایی از هنرنماییهای او میتواند حال فوتبالیها را خوب کند. یکی از معدود آلمانیهایی که تکنیکی بود و در 34 سالگی هم کفشها را آویزان کرد تا هواداران با او خاطرهبازی کنند. کاکا خوشتیپ و دوستداشتنی کاکا پشت سر اینزاگی و شوچنکو، روزهای طلایی میلان را رقم زدند. افسوس که او در تیم ملی کشورش بهرغم سالهای طولانی حضور چندان اتفاق بزرگی را رقم نزد. هرچهبود کاکا از جایی به بعد اصراری به ماندن در فوتبال نداشت و ترجیح داد در 35 سالگی خداحافظی کند. البته که این سن برای ستارههای دهه 80 و 90 میلادی سن زیادی محسوب میشد اما برای نسلهای بعدی که امکانات تمرین، ریکاوری، بدنسازی و رفع مصدومیت به مراتب بهتری داشتند دیر نبود. ستارههایی که خداحافظیشان از فوتبال ملی زودتر از باشگاهی بود خیلی از ستارهها موعد خداحافظی از فوتبال ملی را از باشگاهی جدا میکنند و با این انتخاب هوشمندانه هم به ادامه کارشان برای کسب درآمد یا افتخار بیشتر در فوتبال ادامه میدهند، هم فرصت محبوب بودن بین هواداران با خداحافظی به موقع را از دست نمیدهند و هم باعث میشوند بازیکنان جوان زیرنام آنها قرار نگیرند و فرصت خودنمایی پیدا کنند. سه بازیکن شاخص را که چنین انتخابی داشتند،در ادامه مرور میکنیم: فیگو سلطان دریبل دوطرفه فیگو ستاره خوشتیپ تیم ملی پرتغال و رئال مادرید با آن دریبلهای دوطرفه تماشایی تا 2006 و زمانی که 34 ساله بود در فوتبال ملی حضور داشت، درست مثل زیدان. اما فوتبال باشگاهی را تا 37 سالگی ادامه داد تا لااقل درآمد بیشتری کسب کند. این هم در نوع خودش تصمیم خوب و حسابشدهای است. حیف این روزها ستارهها تصمیم میگیرند برای پول بیشتر در لیگهای غیرمعتبر حضور داشته باشند و مثل بنزما روی اعتبارشان ریسک بزرگی میکنند. روبرتو کارلوس شوتزن محض شاید در تاریخ فوتبال کمتر دفاع چپی بتواند جایگاه کارلوس را کسب کند. گلی که او در یک بازی دوستانه به فرانسه زد هنوز بهعنوان شوتی که قوانین فیزیک را نقض کرد معروف است. کارلوس در 33 سالگی و در شرایطی که هنوز میتوانست به فوتبال ملی ادامه دهد از تیم ملی کشورش خداحافظی کرد اما تا 6 سال بعد در بازیهای باشگاهی حضور داشت. پائولو مالدینی خوشتیپترین دفاع چپ تاریخ مالدینی از 18 سالگی در تیم ملی ایتالیا درخشید و تا 34 سالگی رکوردهای زیادی را بهجا گذاشت، اما 7 سال زودتر از خداحافظی همیشگیاش با فوتبال تصمیم گرفت تیم ملی را تنها بگذارد و روی فوتبال باشگاهی زوم کند. او تا 41 سالگی در فوتبال باشگاهی بود و از نظر ظاهر، اخلاق و توانایی فردی یکی از بهترینها باقی ماند. ستارههایی که دیر خداحافظی کردند دیر خداحافظی کردن از فوتبال نه میتواند دلیلی برای کسب افتخارات بیشتر باشد، نه دلیلی بر کاهش محبوبیت. بسیاری از بازیکنان دیر خداحافظی کردند اما محبوب ماندند، خیلیها هم دیگر نشانی از آن روزهای باشکوه نداشتند اما لااقل درباره فوقستارهها که به همه چیز در فوتبال رسیدند میتوان گفت که شاید خداحافظی بهموقع خاطره بهتری را در ذهنها حک کند اما برویم سراغ آنهایی که دیر خداحافظی کردند. زالاتان خودشیفته و موفق زالاتان تا 41 سالگی به فوتبال ادامه داد و جالب اینکه کیفیتش را حفظ کرد. بازیکنی که هیچکس متوجه نمیشود در ذهنش چه میگذرد. پیچیده، ازخودراضی اما با کیفیت. او تا روزهای پایانی فوتبالش خوب بازی کرد و سبک خودش را در گلزنی داشت. بوفون ول کن جون ما باورش سخت است اما این دروازهبان افسانهای تا 45 سالگی به فوتبال ادامه داد. او 21 سال عضو تیم ملی ایتالیا بود، یعنی تا 40 سالگی. در سالهای آخر فوتبالش ستاره نبود اما محبوب ماند. حتی وقتی با پارما سطح دوم فوتبال کشورش را انتخاب کرد. این هم مورد خاص آقای دروازهبان. لوتار ماتئوس بهخودت بیا مرد ماتئوس برای بچههای دهه شصتی جدیترین رقیب مارادونا بود. کاپیتان تیم ملی آلمان که دو فینال جام جهانی را تجربه کرد و هر دو هم مقابل مارادونا. بازیکنی بینظیر و توانمند که میتوانست در چند پست بازی کند و در پایان دوران فوتبالش یک سبک جدید را وارد فوتبال کرد. او از خط دفاع بازیسازی میکرد و به تیم نظم، حوصله و آرامش میداد اما یورو 2000 چندان برای شهرت او خوشیمن نبود و هواداران آلمانی بعد از حذف تیمشان همه کاسهکوزهها را سر ماتئوس 38 ساله شکستند تا ناچار به خداحافظی شود. لوکا مودریچ چرا تموم نمیشی آخه؟ مودریچ 38 ساله است و بهعنوان یک هافبک وسط چالش بزرگی پیشرو دارد. باید دونده بازی کند، بازی حریف را تخریب کند و از قضا او هنوز خوب است. شاید یک مشکل مهاجمان این باشد که باید گل بزنند وگرنه مورد انتقاد قرار میگیرند و بلافاصله عملکردشان با موضوع گلزنی مقایسه میشود مثل مسی و کریس اما هافبکها و مدافعان این شانس را دارند که با بازی خوب خودی نشان دهند. مثل مودریچ 38 ساله و پپه مدافع پرتغال که در همین یورو با 41 سال سن خوب بازی میکرد. توتی جای تو نیمکت نبود توتی از معدود فوتبالیستهای جهان بود که ربع قرن در یک تیم بازی کرد، یعنی از 16 سالگی تا 41 سالگی. اما کاپیتان محبوب رم در سالهای آخر بازی نیمکت نشین شد. چیزی که با جایگاه او منافات داشت، اما توتی ادامه دادن را انتخاب کرده بود و بهرغم همه اینها محبوب ماند. نویر بهتره تمومش کنی نویر 38 ساله سالهاست یک دروازهبان توانمند و نابغه به نام ترشتگن را در تیم ملی آلمان بهعنوان رقیب و ذخیره خودش میبیند. او که از سرمربی این روزهای آلمانها هم بزرگ تر است در لیگ قهرمانان و یورو عملکرد خوبی نداشت اما فیکس بایرن و آلمان ماند تا انتقادهای زیادی متوجهش شود. شاید در بین ستارههایی که این روزها سنشان بالا رفته نویر از همه زودتر باید فکر خداحافظی باشد بهخصوص آنکه رقیب سرسختی هم روی نیمکت دارد. روماریو فاجعه محض ستاره تیم ملی برزیل و بارسا در دهه 90 میلادی که این روزها سیاستمدار شده تا 40 سالگی بازی کرد و به هیچ تیمی که پول خوب میداد نه نمیگفت. او حتی در همان سن و سال هوس بازی در لیگ برتر ما هم به سرش زد اما آنقدر ناآماده بود که تیم لیگ برتری ما در لحظات آخر قید عقد قرارداد با او را زد. خلاصه آن روزها باید به ایشان میگفتیم: چی به سرخودت آوردی روماریو؟ دلپیرو ماجرا هندی میشود دلپیرو ستاره تکنیکی یوونتوس و تیم ملی ایتالیا هم سالهای آخر فوتبالش تجربهای عجیب را از سرگذراند. اگر کریس به لیگ عربستان آمده که این روزها سطح بالایی دارد و پر شده از ستاره، دلپیرو سال آخر به لیگ هند رفت که تازه شکل گرفته بود و سطح بسیار پایینی داشت. عجیب اینکه در آنجا چندان هم موفق نبود و فقط یک گل زد.∎