شناسهٔ خبر: 67579104 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

بگذار پهلوی‌گرایان خودی نشان دهند!

از دی ماه 1396 تا الان، هر چه جلوتر آمده‌ایم، سرشت غیر دموکراتیک ذهنیت و عمل سیاسی طرفداران خاندان پهلوی بیش از پیش آشکار شده است. هر کسی که منتقد حکومت است، لزوما دموکرات نیست. جریان سیاسی پهلوی‌گرا هر چه فرصت و امکان خوداظهاریِ بیشتری پیدا کند، مخالفان بیشتری هم پیدا می‌کند.

صاحب‌خبر -

   عصر ایران؛ هومان دوراندیش - رفتار سیاسی طرفداران خاندان پهلوی در انتخابات اخیر در خارج از کشور را باید به فال نیک گرفت. منتقدین جماعت پهلوی‌چی، همواره بر این نکته تاکید کرده‌اند که این افراد فاقد "فرهنگ سیاسی دموکراتیک‌"‌اند. آنچه طرفداران رضا پهلوی در روزهای اخیر انجام دادند، دلیل روشن و محکمی بود در تایید این ادعا.

  در دو سه سال گذشته، که طرفداران خاندان پهلوی در فضای مجازی دائما به این و آن فحاشی می‌کردند تا مبادا کسی که غیر از رضا پهلوی وزن سیاسی پیدا کند و به چشم آید، برخی از پهلوی‌گرایان مدعی بودند فحاشی‌ها علیه سایر چهره‌های اپوزیسیون کار نیروهای سایبری نظام است و ربطی به دوستداران خاندان پهلوی ندارد.

  اما در این انتخابات، تکرار چنین دروغی میسر نبود چراکه پهلوی‌چی‌های مقیم اروپا با پرچم شیر و خورشید به رای‌دهندگان فحاشی می‌کردند و هویت سیاسی‌شان کاملا معلوم بود. بنابراین آن دسته از پهلوی‌گرایانی که قبلا می‌گفتند "کار، کار سایبری‌های نظام است"، این بار دیگر نمی‌توانستند چنین ادعایی را مطرح کردند. پس ناچار شدند از درِ توجیه درآیند و از فحاشی همفکرانشان به رای‌دهندگان خارج کشور دفاع کنند.

  نیازی به گفتن این نکته نیست که این رفتار سیاسی غیر دموکراتیک است. رای دادن یک "حق" است و کسی نمی‌تواند دیگری را مجبور کند که از این حقش استفاده نکند یا استفاده بکند. نکتۀ این یادداشت این نیست که پهلوی‌چی‌های هتاک خارج کشور در انتخابات اخیر رفتاری غیر دموکراتیک با هموطنانشان داشتند.

  نکتۀ اصلی این است که از دی ماه 1396 تا الان، هر چه جلوتر آمده‌ایم، سرشت غیر دموکراتیک ذهنیت و عمل سیاسی طرفداران خاندان پهلوی بیش از پیش آشکار شده است. هر کسی که منتقد حکومت است، لزوما دموکرات نیست.

  جریان سیاسی پهلوی‌گرا هر چه فرصت و امکان خوداظهاریِ بیشتری پیدا کند، مخالفان بیشتری هم پیدا می‌کند. وقایع جنبش مهسا، بویژه به هم خوردن ائتلاف رضا پهلوی با سایر چهره‌های اپوزیسیون، آشکارا به زیان جریان سیاسی پهلوی‌گرا شد. یعنی بسیاری از مردم دریافتند که پسر شاه هم مثل خود شاه نمی‌تواند با دیگران همکاری کند.

  بین رضا پهلوی و شیرین عبادی و مسیح علی‌نژاد و ... اشتراکات زیادی وجود داشت. همگی ماتریالیست و سکولار و مخالف جمهوری اسلامی هستند و معتقدند انقلاب سال 57 یک اشتباه تاریخی بوده. اما رضا پهلوی حتی با این افراد هم نتوانست همکاری کند. ائتلاف او با این افراد حتی شش ماه هم دوام نیاورد. مردمی که پیگیر وقایع سیاسی‌اند، لزوما گول و گیج نیستند که نفهمند چرا یک ائتلاف به هم می‌خورد.

  از بین رفتن آن ائتلاف، یک ناکامی سیاسی برای رضا پهلوی و سایر افراد حاضر در ائتلاف بود. حالا رفتار سیاسی بدوی طرفداران پهلوی در انتخابات اخیر را هم به آن ناکامی سیاسی اضافه کنیم. آیا فروپاشی آن ائتلاف، که تا حد زیادی محصول فحاشی‌های طرفداران رضا پهلوی بود، در کنار پرخاشگری و بدویتی که از جماعت پهلوی‌چی در انتخابات اخیر دیدیم، امتیازهایی مثبت در کارنامۀ دموکراسی‌خواهی یک جریان سیاسی محسوب می‌شوند؟

 در طول حکمرانی 57 سالۀ خاندان پهلوی، انتخابات و رای‌گیری فقط در دهۀ 1320 نسبتا معنا داشت. یعنی دهه‌ای بساط اقتدار رضاشاهی جمع شده بود و شاه جوان "بازیگری منفعل" در جمع سایر بازیگران سیاسی بود.

  از وقتی که شاه نیز مثل پدرش قدرت را قبضه کرد، انتخابات دوباره بی‌معنا شد. طرفداران خاندان پهلوی به چندین دهه فقدان انتخابات معنادار در حکومت پهلوی هیچ نقدی ندارند ولی به کسی که رفته به پزشکیان رای بدهد بلکه اوضاع کمی بهتر از این شود، هزار و یک فحش می‌دهند.

  این فحاشی‌ها صرفا ناشی از مخالفت آن‌ها با حکومت فعلی نیست بلکه این جماعت اصلا انتخابات و رای‌گیری را خوش ندارند. این‌ها خواستار یک "پادشاه خوب و مترقی" هستند و از نظرشان اگر چنین پادشاهی بر کشور حاکم شود، دیگر نیاز چندانی هم به انتخابات نیست.

  کل نوشته‌های جماعت پهلوی‌چی را اگر بررسی کنید، به وضوح درمی‌یابید که "انتخابات" و "رای مردم" در ذهنیت سیاسی این جماعت به کلی فاقد ارزش استراتژیک است. حداکثر می‌تواند به عنوان یک امر سیاسی زینتی و فرعی به کار آید.

  کسی که در یک شورای شش‌نفره به رای اکثریت تمکین نمی‌کند، بعدها می‌آید و در یک کشور 85 میلیون نفری به رای اکثریت تمکین کند؟ هر کسی که به کیفیت انتخابات در ایران فعلی ایرادهای اساسی می‌گیرد، لزوما طرفدار برگزاری انتخابات در ایران فردا، به نحوی که رای مردم بالاتر از رای خودش بنشیند، نیست.

  فقدان سابقۀ دموکراتیک به علاوۀ مشی غیر دموکراتیک در شرایط کنونی، به خوبی در کارنامۀ خاندان پهلوی و طرفداران این خاندان دیده می‌شود. با این دو امتیاز منفی اساسی، لفاظی‌های دموکراتیک در مصاحبه با شبکه‌های خبری، ارزش چندانی در کارنامۀ سیاسی رضا پهلوی و طرفدارانش پیدا نمی‌کند.

  کارکرد سیاسی پهلویست‌ها، ترسیم تصویری به شدت غیر دموکراتیک از اپوزیسیون خارج کشور است. اما از این کارکرد که بگذریم، نکتۀ اصلی این است که هر چه جلوتر می‌رویم، عمق بیگانگی پهلوی‌گرایان با ارزش‌ها و مشی دموکراتیک آشکارتر می‌شود.

  مردم ایرانِ امروز، به ویژه جوانانی که پس از دوم خرداد 76 به دنیا آمده‌اند، آن قدر هوش سیاسی دارند که دریابند بقایای خاندان پهلوی قرار است برای آن‌ها دموکراسی بیاورد یا آنتی‌دموکراسی؟

  در غیاب دموکراسی، همین جوانان در برابر پهلویست‌هایی که می‌خواهند به قدرت برسند، صرفا باید "تبعیت سیاسی" پیشه کنند. این نکته‌ای نیست که تا ابد مخفی و مکتوم بماند. کم و بیش آشکار شده و در آینده نیز پیداتر و هویداتر می‌شود.

  و دقیقا به همین دلیل پهلوی‌چی‌ها شانس بسیار کمی برای احیای سلطنت خاندان پهلوی دارند؛ سلطنتی که از آغاز غیردموکراتیک بود و تا آخر هم غیردموکراتیک باقی ماند و دقیقا به همین دلیل به موزۀ تاریخ سپرده شد.

-------------------------

* عکس نمایه: بانویی که به خاطر رأی دادن مورد اعتراض و اهانت قرار گرفت.       

 

 

نظر شما